احتراق آتش گرفتن، سوختن، در علم نجوم نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره ادامه... آتش گرفتن، سوختن، در علم نجوم نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره تصویر احتراق فرهنگ فارسی عمید
احتراق (صَ دَ) سوختن. سوخته شدن. (منتهی الارب). آتش گرفتن: تو درون خانه از بغض و نفاق می نبینی حال من در احتراق. مولوی. ادامه... سوختن. سوخته شدن. (منتهی الارب). آتش گرفتن: تو درون خانه از بغض و نفاق می نبینی حال من در احتراق. مولوی. لغت نامه دهخدا
احتراق ((اِ تِ)) سوختن، آتش گرفتن، محو شدن یکی از پنج سیاره «زحل، مشتری، مریخ، زهره، عطارد» در زیر شعاع خورشید، یا مقارنه خورشید با یکی از آن ها ادامه... سوختن، آتش گرفتن، محو شدن یکی از پنج سیاره «زحل، مشتری، مریخ، زهره، عطارد» در زیر شعاع خورشید، یا مقارنه خورشید با یکی از آن ها تصویر احتراق فرهنگ فارسی معین
احتراق آتش گرفتن، اشتعال، سوختن، سوختن، سوزانیدن ادامه... آتش گرفتن، اشتعال، سوختن، سوختن، سوزانیدن فرهنگ واژه مترادف متضاد