جدول جو
جدول جو

معنی اجونی - جستجوی لغت در جدول جو

اجونی
فراغت، آسایش، راحتی، به صورت کنایی به معنای صبوریاجونی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منسوب به داجون، دهی به رملۀ شام، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
ادیب غانم بن ولید مخزومی اشونی. از شاعران بود و سلفی این ابیات را به وی نسبت داده است:
و من عجب انی احن الیه-م
و اسأل عنهم من لقیت وهم معی
و تطلبهم عینی و هم فی سوادها
و یشتاقهم قلبی و هم بین اضلعی.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
صحیفۀ یوشع 5: 33، شهری بود بر در مملکت یهودا که سبط دان بر آن دست یافته. (سفر داوران 13: 25 و 16: 31). و گمان برده اند در جنوب شرقی اشقلون واقع بود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اَتْ تو نی ی / اَ نی ی)
گلخن تاب. تونتاب
لغت نامه دهخدا
(لَ نی ی)
منسوب به لجون، از بلاد شام. (سمعانی ورق 494)
لغت نامه دهخدا
(اَ وا)
اسبی که سرخی رنگ او بسیاهی زند
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ)
مزه و رنگ بگردانیدن آب. از حال بگردیدن آب. (تاج المصادر). از حال بگشتن آب. (زوزنی). اجن. اجن
لغت نامه دهخدا
(اَ نا)
مرد کوژپشت. اجناء
لغت نامه دهخدا
(اُ)
دانه ایست مانند جو سیاه. (ناظم الاطباء). غله ای است مانند جو. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ رِ)
مقری است. و داجون نام قریه ای است برمله
لغت نامه دهخدا
بیکار کسی که وقتش را در بیکارگی و بیهودگی صرف کند
فرهنگ گویش مازندرانی
نی ای که داخل آب روید
فرهنگ گویش مازندرانی