جدول جو
جدول جو

معنی اجرعنان - جستجوی لغت در جدول جو

اجرعنان(شَ / شُو هََ کُ)
مقلوب ارجعنان. میل کردن. چسبیدن، مهیا شدن بکاری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ وَ / وِ نِ)
ناویدن.
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو هََ)
اجران تمر، گرد آوردن خرما در خرمن جای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
سطبر و درشت شدن گوشت کسی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ جنان.
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ گَ)
جنون.
لغت نامه دهخدا
(کُ فُ)
فریاد کردن. (منتهی الارب). بانگ کردن. (تاج المصادر بیهقی). بانگ و زاری کردن. بانگ کردن بزاری. (زوزنی) (شمس اللغات) (کنز اللغه) ، چوب بقم را گویند که بدان چیزها رنگ کنند و آنرا تبرخون هم خوانند و معرّب آن طبرخون است. (آنندراج). ارنبژ. (رشیدی). رجوع به ارنیبژ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اطراف درخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کرانها و اطراف درخت. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
قاضی بر کسی حکم نامردی نمودن، یا بجادویی از زنان بازداشته شدن: اعن ّ عن المرئه اعناناً (مجهولاً). (منتهی الارب) (آنندراج). حکم نامردی نمودن قاضی بر مردی: اعن الرجل عن المراءه اعناناً. (ناظم الاطباء). حکم کردن قاضی بر کسی به عنین بودن یا بسحر و جادوئی کسی را از زن بازداشتن: اعن ّ عن امرأته بصیغهالمجهول. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(کَ)
رعنا گردانیدن. (نسخه ای از کنزاللغات)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
دو قبیله است: بنوعبس و ذبیان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
تثنیۀ اجرد. دو روز یا دو ماه: مارأیته منذ اجردان. (منتهی الارب) ، بیک بار افتادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَعَ)
موضعی است به یمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
پنهان شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). پوشیده شدن. (منتهی الارب) ، ازبیخ برکندن. (منتهی الارب). ز بن برکندن. (زوزنی). استیصال. ذوع: قصد خاندانهای قدیم و دودمان کریم نامبارک باشد و اقدام بر استیصال و اجتیاح پادشاهان منکر و ملوم. (ترجمه تاریخ یمینی) ، ببردن سرما میوه را. (تاج المصادر). زدن سرما سردرختی را
لغت نامه دهخدا
(نَ)
باریک و لطیف گردیدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نام یکی از ابزارهای موسیقی است. (دزی ج 1 ص 26)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
آواز.
لغت نامه دهخدا
(اَ زُ)
قریه ای است از قراء اصفهان. ابوسعد گوید چنین شنودم از شیخ ما اباسعد احمد بن محمد الحافظ در اصفهان. و گروهی از دانشمندان بدان منتسب اند. رجوع به معجم البلدان و مرآت البلدان شود.
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه نائین و یزد میان شمس و اردکان، دارای پستخانه و تلگرافخانه، در 590100 گزی تهران
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو هََ فِ / فَ)
بر زمین افتادن. (منتهی الارب) ، فراهم آمدن. (منتهی الارب). اجتماع. جمع شدن. فاهم آمدن. (زوزنی) ، لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب). ملتزم مکانی شدن
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ / مِ خوا / خا)
رجوع به اجسئنان شود
لغت نامه دهخدا
(شَهَْ وَ اَ)
صلب و سخت گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ ثَ)
اقطعرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اقطعرار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
فارس بن ابی الحسن. یازدهمین از ملوک بنی مرین بمراکش. هنگامی که پدر او ابوالحسن در اندلس شکست خورد و آوازه افتاد که وی کشته شده است ابوعنان که در این وقت والی الجزایر بود متوجه فاس گشته و به سال 749 هجری قمری بر تخت پدر نشست. سپس ابوالحسن بازگشت و پسر از سپردن تاج و تخت به پدر سرباز زد و میان آندو دو سال محاربات پیوست و در سال 752 ابوالحسن وفات یافت و ابوعنان بی منازعی سلطان مراکش گشت و سپس بنی زیان بملک او تاختند و جزایر و تونس را متصرف گشتند و او با آنان جنگ کرد و غالب آمد و املاک مغصوبه از ایشان مسترد داشت و در سال 759 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
روان شدن اشک. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
شهرکیست بناحیت پارس اندر میان کوه نهاده، سردسیر، جائی آبادان و با کشت و برز و نعمت بسیار و مردم بسیار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(کِ خوا / خا)
ارثعنان مطر، ثابت ماندن و پائیدن باران.
لغت نامه دهخدا
(اَ جَرْ را)
مردم و پریان
لغت نامه دهخدا
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنان
تصویر اجنان
آبچین پیچی، پنهان شدن، بچه انداختن، دیوانه کردن (آبچین کفن حوله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعان
تصویر ارعان
رعنا گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار