- اجرار
- نیزه زدن
معنی اجرار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
نام شهری است در ترکستان زرشک از گیاهان زرشک اثرار
پاداشمند
جمع جرم، تن ها پیکرها، توده ها، اجسام (و بیشتر استعمال اجرام در لطیف است و اجسام در کثیف) پیکرها، جرم های فلکی ستارگان،جمع جرم گناهان یا اجرام بسیط (بسیطه)، موجودات و کاینات سماوی وجوی مانند افلاک و کواکب و غیره، اجسام غیر مرکبه و یا مرکب از عناصر متساوی الاجزاءجمع جرم تن ها اجسام (و بیشتر استعمال اجرام در لطیف است و اجسام در کثیف) پیکرها، جرم های فلکی ستارگان،جمع جرم گناهان یا اجرام بسیط (بسیطه)، موجودات و کاینات سماوی و جوی مانند افک و کواکب و غیره، اجسام غیر مرکبه و یا مرکب از عناصر متساوی اجزاء مانند ط نقره آهن. یا اجرام چرخ. افک و ستارگان اجرام سماوی. اجرام بسیط یا اجرام علوی. اجرام بسیط یا اجرام عنصری. اجسام خاکی. یا اجرام فلکی. اجرام بسیط یااجرام مرکب (مرکبه) اجسامی که مرکب از عناصر مختلفه الطبایع باشند
جمع جرل، سنگستان ها
جمع جرز، پارسی تازی گشته گرزها به گلو گیراندن
جمع جدر، گره های گوشتی ها، زگیل
جمع حجر، لانه ها، کنام ها
نشخوار شتر
کسی را به کاری به زور واداشتن
زرشک
جمع حر، آزادگان، ایرانیان جمع حر حران آزادان آزادگان، ایرانیان
آشکار کردن سخن بازگفتن اظهار، آشکار کردن سخن بلند کردن آواز
گره زدن گیسو پشت سر، گرد آوردن اسپان را، دمه دادن
جمع جفر، بزغالگان، نوبرگان، ناپدید شدن، بازماندن از هم بستری
روز شانزدهم ماه چهارم مغان خوارزم. در شب این روز مانند سده آتش می افروختند و بر گرد آن باده می نوشیدند
حرکت دادن، بیرون آوردن باد و باران از ابر، ونیز بمعنی پیشاب و شاش هم گویند
جمع زر، گویک های گریبان گویک گوی کوچک تکمه دار شدن
رازها، ج سر پنهان وپوشیده کردن پنهان وپوشیده کردن
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
جمع شریر، بدان
بسیار فرزندی، چیرگی، نیکوکاران
کار بستن، انجام دادن
ناگریزی، زور، واداری، واداشتن، بایستگی
پافشاری، پاپیچی
آشوبگران
بر آغالیدن (تحریص)، خوار کردن، ناز و گستاخی
گزند رسانیدن کسی را
سخنی را اعتراف کردن
گریزانیدن
جمع غر، ناآزمودگان خامان
جمع کر، نردبان های ریسمانی، ریسمان های پالان
گذرانیدن وقت، گذراندن
روان شدن