جدول جو
جدول جو

معنی اجتماعات - جستجوی لغت در جدول جو

اجتماعات
گرد همایی ها، گروه ها، به هم پیوستگان چپیرگان انجمن ها جمع اجتماع. گرد آمدن ها فراهم آمدن ها انجمن کردنها، گروه های فراهم آمده انجمن ها دسته های بهم پیوسته یا تالار اجتماعات. تالار و سالنی که انجمن ها و دیدارهای گروهی در آنجا صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
اجتماعات
جمع اجتماع، گرد آمدن ها، فراهم آمدن ها، انجمن کردن ها، گروه های فراهم آمده، دسته های به هم پیوسته
تصویری از اجتماعات
تصویر اجتماعات
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجتماعیات
تصویر اجتماعیات
مونث اجتماعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماعات
تصویر استماعات
جمع استماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتهادات
تصویر اجتهادات
جمع اجتهاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماعیه
تصویر اجتماعیه
مونث اجتماعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراعات
تصویر اختراعات
نو آفریده ها، جمع اختراع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمالات
تصویر احتمالات
شدنی ها، به شمارآمده ها
فرهنگ لغت هوشیار
بالستان بلندی ها، برداشت ها، جمع ارتفاع بلندیها اوجها آنچه از سطح زمین برتر و بلندتر است تپه ها کوهها، محصولها و دانه ها و غله های برداشت شده از زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتمالات
تصویر اشتمالات
جمع اشتمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التماسات
تصویر التماسات
جمع التماس خواهشها در خواستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاعات
تصویر انتفاعات
جمع انتفاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاعات
تصویر انتزاعات
جمع انتزاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهتمامات
تصویر اهتمامات
کوشش، دلبندی، نگرش، تیمار داشت، اندوهگینی جمع اهتمام
فرهنگ لغت هوشیار
شاخه ای از علم ریاضی که در آن احتمال وقوع پیشامدهای تصادفی بررسی می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتفاعات
تصویر ارتفاعات
بلندی ها، اوج ها، آن چه از سطح زمین برتر و بلندتر است، تپه ها، کوه ها، محصول و دانه ها و غله های برداشت شده از زمین
فرهنگ فارسی معین
گروهی مردمی چپیرگی، خوگر دمساز منسوب به اجتماع مقابل فردی. کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد آنچه مربوط بگروهی باشد که با هم زندگی میکنند مانند موء سسات فرهنگی بهداشتی اقتصادی سیاسی تعاونی و مانند آنها، کسی که با آداب و رسوم همگانی آشنا و دمساز است، طرفدار اجتماع سوسیالیست. یا کارهای اجتماعی. کارهایی که بسود اجتماع مردم صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همبودی، همبودین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
مربوط به اجتماع، خوش برخورد و آداب دان مثلاً آدم اجتماعی، در علوم سیاسی سوسیالیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجماعاً
تصویر اجماعاً
((اِ عَ نْ))
همگی، دست جمعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همگانی، عمومی، کسی که آداب معاشرت را می داند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
Communal, Gregarious, Sociable, Social
دیکشنری فارسی به انگلیسی
общественный , общительный , социальный
دیکشنری فارسی به روسی
gemeinschaftlich, gesellig, sozial
دیکشنری فارسی به آلمانی
комунальний , комунікабельний , товариський , соціальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
wspólnotowy, towarzyski, społeczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
公共的 , 喜社交的 , 好交际的 , 社会的
دیکشنری فارسی به چینی
comunal, gregário, sociável, social
دیکشنری فارسی به پرتغالی
comunale, socievole, sociale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
comunal, gregario, sociable, social
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
communal, sociable, social
دیکشنری فارسی به فرانسوی
gemeenschappelijk, sociaal
دیکشنری فارسی به هلندی
ชุมชน , เข้าสังคม , สังคม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تنفيذٌ , تنفيذٌ , أداءٌ
دیکشنری فارسی به عربی