جدول جو
جدول جو

معنی اجادب - جستجوی لغت در جدول جو

اجادب
(اَ دِ)
جمع واژۀ اجدب. جج جدب. زمین های سخت که آب در آن واایستد و زود بازنخورد. (مهذب الاسماء). جاهای خشک بی نبات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجادت
تصویر اجادت
نیک گفتن، چیزی نیکو آوردن، باریدن باران نیکو بر زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجانب
تصویر اجانب
اجنبی ها، بیگانگان، غریب ها، کشورهای بیگانه، نامحرم ها، نامربوط ها، بی ارتباط ها، جمع واژۀ اجنبی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رِ)
جمع واژۀ اجرب
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ)
جمع واژۀ جدب و اجدب
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پاسخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ/اُ)
چیزی مانند طاق خرد و کوتاه. طاق عمارت
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ)
جمع واژۀ اجدل
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ وَ)
رجوع به اجاده شود
لغت نامه دهخدا
(شُ تُ کُ)
جیّد گردانیدن.
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
قبیله ای است از بنی سعد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ)
جمع واژۀ اجنبی. بیگانگان
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ / رِ)
بی بر شدن زمین. (تاج المصادر) (زوزنی). خشک و بی نبات گردیدن (مکان). (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ)
جمع واژۀ اردب ّ
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
نعت تفضیلی از جدب: اجدب من برهوت، که در آن رفاه و فراوانی نعمت نباشد. مؤنث: جدبی ̍. ج، اجدب، دست بریده، لب بریده. (تاج المصادر) (منتهی الارب). مؤنث: جدعاء. ج، جدع
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجداب
تصویر اجداب
خشکسالی بی بارانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادب
تصویر جادب
دروغگوی، کاذب
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو گردانیدن، نیک گفتن، نیک کردن، چیزی نیکو آوردن، نیک گفتاری، نیک کرداری
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو گردانیدن، نیک گفتن، نیک کردن، چیزی نیکو آوردن، نیک گفتاری، نیک کرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجانب
تصویر اجانب
جمع اجنبی، بیگانگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجاده
تصویر اجاده
((اِ دِ))
نیک کردن، نیک گفتن، نیکو گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجانب
تصویر اجانب
((اَ نِ))
جمع اجنبی، بیگانگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجانب
تصویر اجانب
بیگانگان
فرهنگ واژه فارسی سره
اغیار، بیگانگان، غریبه ها، ناآشنایان، نامحرمان
متضاد: آشنایان، یاران
فرهنگ واژه مترادف متضاد