- اثمر
- ثمر
معنی اثمر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرخ، سرخ رنگ، مرد سرخ
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
آنکه دندان پیشین و رباعیه وی افتاده است یا خاص است به افتادن دندان پیشین دندان پیشین شکسته دندان بیفتاده شکسته دندان (تاء نیث آن ثریاء)، اجتماع قبض و خرم یا فعول خرم شود و عول بماند چون فعل از فعولن بواسطه قبض و ثلم خیزد آنرا اثرم خوانند (اثلم)
سیامست مست تر، دژم تر (دژم خمار)
گندمگون
میوه ناک میوه دار
اسب نیکو رو، اسب آماده جستن
آبادان تر، معمورتر، عامرتر
ماهروی، مغز پسته ای سپید سبز، کوژه خر سپید، مهدیس
خجک دار (خجک خال) آلاپلنگی، ستور پیسه
فرانسوی آب ایستاده
برگزیده، مکرم
کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
کنایه از روان، روح
کنایه از آسمان
کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
کنایه از روان، روح
کنایه از آسمان
سفید رنگ، به رنگ ماه، سفید مایل به سبزی
میوه دهنده، کنایه از نتیجه بخش، بافایده
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
شغال، پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره
کسی که رنگ پوستش بین سیاهی و سفیدی باشد، گندمگون
ویژگی کسی که دندان جلو دهن او افتاده یا شکسته باشد، در علوم ادبی ثرم
درخت میوه رسیده، بارور، باردار
به باور قدما کره آتش که بالای کره هواست، سیالی رقیق و بی وزن است
سرخ رنگ
میوه دهنده
سرمه، سنگ سرمه
نشان، آنچه که از کسی باقی بماند، علامت