دوموی شدن (منتهی الارب). دومویه شدن. اشمئطاط. اشمیطاط. و رجوع به مصادر فوق شود، جامۀ اشمونی، جامه ای از کالاهای بخارا بود. رجوع به شرح احوال رودکی ص 65 شود
دوموی شدن (منتهی الارب). دومویه شدن. اشمئطاط. اشمیطاط. و رجوع به مصادر فوق شود، جامۀ اشمونی، جامه ای از کالاهای بخارا بود. رجوع به شرح احوال رودکی ص 65 شود
گول گردیدن. (منتهی الأرب) : ارطّی فان ّ خیرک فی الرطیط، یعنی احمق باش که خیر تو در حماقت است. در حق شخصی گویند که در حماقت بخت مند وباروزی بود و در وقت تعاقل محروم و بی نصیب. (منتهی الأرب).
گول گردیدن. (منتهی الأرب) : اَرِطّی فان َّ خیرک فی الرطیط، یعنی احمق باش که خیر تو در حماقت است. در حق شخصی گویند که در حماقت بخت مند وباروزی بود و در وقت تعاقل محروم و بی نصیب. (منتهی الأرب).
بلغت اهل یمن درخت کادی راگویند و آن درختی است مانند درخت خرما و کادی گل آن درخت است در نهایت خوشبوئی و آن در ملک دکن بسیار است. (برهان). کادی. کدر. (اختیارات بدیعی). کیوره
بلغت اهل یمن درخت کادی راگویند و آن درختی است مانند درخت خرما و کادی گل آن درخت است در نهایت خوشبوئی و آن در ملک دکن بسیار است. (برهان). کادی. کدر. (اختیارات بدیعی). کیوره