جدول جو
جدول جو

معنی اتی - جستجوی لغت در جدول جو

اتی(اِ تی ی)
اتی ّ، آرمیدن با زن، بودن، آوردن.
- اتیان بمثل، نظیر و شبیه آوردن چیزی را.
، کردن کاری را:
به ترک شر و به اتیان خیر دارم امر
همه مخالف امر است ترک و اتیانم.
سوزنی.
، هلاک کردن، نزدیک رسیدن بلا یا دشمن کسی را، ارتکاب. ارتکاب ذنوب.
- اتیان البهائم، مجازات این اتیان تعزیر است. (اصطلاح فقه)
لغت نامه دهخدا
اتی
آمدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اتیان.
لغت نامه دهخدا
اتی(اُ تی ی)
اتی ّ.
لغت نامه دهخدا
اتی(اَتْ تا)
حتی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اتی(اَ تی ی)
چوب یا برگ که در جوی افتد. ج، اتی.
لغت نامه دهخدا
اتی
دیگری، این چنین، این طور، این گونه، مقداری، بعضی، گاهی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتا
تصویر اتا
(پسرانه)
پدر، پیر، مرشد، عنوانی است افتخاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اخی
تصویر اخی
عنوانی برای هر یک از اعضای فرقه های عیاران و جوانمردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر، پارساتر، حفظ کننده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابی
تصویر ابی
پدری
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اب، آتا، ابا، والد، بابا، بابو، اتا
بی، بدون، ابی کرانه، ابی رنج، برای مثال ابی دانشان بار تو کی کشند/ ابی دانشان دشمن دانشند (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۲) (حرف اضافه) بی، برای مثال جوان گرچه دانا بود با گهر / ابی آزمایش نگیرد هنر (فردوسی - ۳/۳۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابی
تصویر ابی
ابا کننده، سرکش، سرباز زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتمی
تصویر اتمی
مربوط به اتم مثلاً انرژی اتمی، ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گران قیمت که در جواهرسازی به کار می رود مثلاً نگین اتمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده، زمان بعد از حال، در دستور زبان علوم ادبی فعلی که بر زمان پس از حال دلالت دارد، آنکه از جایی بیاید، آنچه بعد بیاید
فرهنگ فارسی عمید
(اُ تَیْ یِ)
آبی است در قسمت غربی سلمی که یکی از دو کوه طی است. (معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
رام تر. منقادتر.
- امثال:
اتیس من تیوس تویت، قال حمزه هذا مثل حکاه محمد بن حبیب و لم یذکر فی ای ّ موضع یجب ان یوضع و تویت قبیله من قبائل قریش و هو تویت بن حبیب بن اسد بن عبدالعزّی قال و حکی ایضاً: اتیس من تیوس البیّاع، و لم یفسره ایضاً. قال حمزه فسألت عنه اباالحسین النسابه الاصبهانی فذکر انه البیاع بن عبدیالیل بن ناشب بن نمیره بن سعد بن لیث بن بکر و بنته ریطه بنت ام ابی احیحه سعید بن العاص و یعیّرون به. (مجمعالامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
اتل. عدیل. رودی است که از شمال بحر خزر وارد آن دریاچه میشود و امروز به ولگا معروفست. گویند خزر را کنار جوی اتیل خوش آمد از دیگر جایها و آنجا شهر خزران بنا نهاد. (مجمل التواریخ و القصص). رجوع به آتل و اتل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
منقادتر. رام تر.
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
سن اتین، اولین شهید مسیحیست که در اورشلیم سنگسار شد. ذکران وی در 26 دسامبر است، گمگشته تر.
- امثال:
اتیه من فقید ثقیف، قالوا کان بالطّایف فی اول الاسلام اخوان فتزوج احدهما امراءه من بنی کنه ثم ّ رام سفراً فاوصی الاخ بها فکان یتعهدها کل یوم بنفسه و کانت من احسن الناس وجهافذهبت بقلبه فضنی و اخذت قوته حتی عجز عن المشی ثم عجز عن القعود و قدم اخوه فلما رآه بتلک الحال قال ما لک یا اخی ما تجد قال مااجد شیئاً غیرالضعف فبعث اخوه الی الحرث بن کلده طبیب العرب فلما حضره لم یجد به عله من مرض و وقع له ان ما به من عشق فدعا بخمر ففت فیها خبزا فاطعمه ایاه ثم اتبعه بشربه منها فتحرک ساعه ثم نفضه رأسه و رفع عقیرته بهذه الابیات:
المّا بی علی الابیات بالخیف نززهنه
غزال ثم یحتل بها دور بنی کنه
غزال احورالعینین فی منطقه غنه.
فعرف انه عاشق فاعاد الیه الخمر فانشاء یقول:
ایها الجیره اسلموا و قفوا کی تکلموا
اخذ الحی ّ حظهم من فؤادی فانعموا
خرجت مزنه من البحر ریا تحمحم
و هی ما کنتی و تزعم انی لها حم .
فعرف اخوه ما به فقال یا اخی هی طالق ثلاثا فتزوجها فقال و هی طالق یوم اتزوجها. ثم ّ ثاب الیه ثائب من العقل و القوه ففارق الطائف خفراً (حضراً ؟) و هام فی البرّ فمارئی بعد ذلک فمکث اخوه ایاماً ثم مات کمداً علی اخیه فضرب به المثل و سمی فقید ثقیف. (مجمعالأمثال میدانی).
، سرگشته تر. سرگردان تر.
- امثال:
اتیه من قوم موسی، هذا من التیه بمعنی التحیّر و ارادوا به مکثهم فی التیه اربعین سنه. (مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
نام نه تن از پاپهای مسیحی:
اتین اول، پاپ از سال 254 تا 257 میلادی ذکران وی دوم اوت است.
اتین دوم، از سال 752 تا 757 میلادی پاپ بوده و از پپن لوبرف، متحد خویش در جنگ برعلیه استولف، اگزارکات راون را، که منبع قدرت دنیوی پاپ ها گردید، دریافت کرد.
اتین سوم، از سال 768 تا 772 میلادی پاپ بود.
اتین چهارم، از سال 816 تا 817 میلادی مقام پاپی داشت.
اتین پنجم، از سال 885 تا 891 میلادی پاپ بود و به کثرت احسان مشهور است.
اتین ششم، از 896 تا 897 میلادی پاپ بود و او را بخبه بکشتند.
اتین هفتم، از 929 تا 931 میلادی پاپ بود.
اتین هشتم، از 939 تا 942 میلادی سمت پاپی داشت.
اتین نهم، از 1057 تا 1058 میلادی پاپ بود
نام چهار تن از پادشاهان هنگری:
اتین اول (سن...) ، پادشاه هنگری (997- 1038 میلادی). او بترویج و انتشار دین مسیح در مملکت خویش یاری کرد. ذکران مخصوص وی بیستم ماه اوت است.
اتین دوم، پادشاه هنگری از 1114 تا 1131م.
اتین سوم، پادشاه هنگری از 1161 تا 1173م.
اتین چهارم، پادشاه هنگری از 1270 تا 1272م، کلان سرین. ج، اثاث، اثائث
یا استین. نام خاندانی است در فرانسه و از این خاندان علمای بسیار برخاسته اند. سر و رئیس این خاندان در 1460 میلادی بپاریس متولد شده و در 1521 وفات کرده است و نام او هانری اتین است. پسر او ربرت و شارل پسر ربرت به نام اتین دوم از مشاهیر این خاندانند. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
بر روی درافتاده در حماقت.
لغت نامه دهخدا
(اَ یَهْ)
معجب تر.
- امثال:
اتیه من احمق ثقیف، هذا من التیه الذی هو الصّلف و احمق ثقیف هو یوسف بن عمر، کان امیرالعراقین من قبل هشام بن عبدالملک و کان اتیه و احمق عربی امر و نهی فی دولهالاسلام. و من حمقه ان حجاماً کان یحجمه فلما اراد ان یشرط ارتعدت یده فاحس ّ بذلک یوسف و کان حاجبه قائماً علی رأسه فقال له قل لهذا البائس لاتخف و کان قصیراً جدّا قمیا فکان الخیاط عند قطع ثیابه اذا قال له یحتاج الی زیاده اکرمه و حباه و اذا قال یفضل شی ٔ اهانه و اقصاه. (مجمعالامثال میدانی).
لغت نامه دهخدا
(اَتْ یَ / اَ تی یَ)
اتیهالجرح، مادۀ زخم و آنچه برآید از آن. (منتهی الارب). مادّۀ قرحه. ریم و خون که در ریشی گرد آید. اتیته
لغت نامه دهخدا
(اِ وْ)
خلیج عمیقی است در ایالت اسکوجیا (ارجیل). (قاموس الأعلام)
لغت نامه دهخدا
(اِ یِ)
در لهجۀ فرانسویان، بجای استفان و استفانس متداول است
لغت نامه دهخدا
منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر پارساتر
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی فرازدم، ترمل آمیزه ای است گریزا که از آمیزش مل (الکل) باترشک (اسید) پدید میظید یونانیان قدیم و بتقلید آنان اقوام دیگر اتر را بجسمی سیال و رقیق که قسمت فوقانی کره ارض را فرا گرفته اطلاق میکردند، بخار رقیق و ماده سیال و سریع التبخیری است که قسمتی از فضای ماورای جو را اشغال کرده و در تمام اجسام نافذ است. دانشمندان فیزیک آنرا عامل انتقال نور و حرارت و الکتریسیته دانسته اند. دارای هیچگونه وزنی نیست در خلا و همه محیط های شفاف که نور از آن عبور میکند موجود است اثیر، نمک فرار و سریع التبخیری است که از، یکی از اسیدهای معدنی یا آلی با الکل، می آید اترسل، ماده ای که از گرفتن یک مولکول آب از دو مولکول الکل حاصل شود اتر اکسید
فرهنگ لغت هوشیار
برادرم برادر من نامی که جوانمردان و ایباران (عیاران) بر یکدیگر می نهادند برادر من، نامی است که فتیان (جوانمردان) هم طریقتان و هم مسلکان خود را بدان مخاطب میداشتند و میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده آینده آینده آنکه پس ازین آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتی
تصویر اقتی
خربق کاذب آقطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتیس
تصویر اتیس
رام تر، منقادتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتیت
تصویر اتیت
فرانسوی آماس گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتی
تصویر آتی
آینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الی
تصویر الی
تا
فرهنگ واژه فارسی سره
زمینی که یک سال از کاشت آن گذشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی