جدول جو
جدول جو

معنی اترار - جستجوی لغت در جدول جو

اترار
زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، امبرباریس، زارج، زراج، سرشک، انبرباریس، برباریس، زراک، زرک، دارشک
تصویری از اترار
تصویر اترار
فرهنگ فارسی عمید
اترار(سُ)
بیوکندن. (زوزنی). بیفکندن. افکندن. فکندن. انداختن، انداختن دست را بزخم شمشیر، بریدن، دور کردن. دور انداختن کسی را از جای خود، انداختن کودک چوب خود را بچوب دراز در بازی غوک چوب، یعنی الک دولک: اترّ الغلام القله بالمقلاء، چوب زد کودک غوک چوب را
لغت نامه دهخدا
اترار(اُ)
نام شهریست در ساحل غربی رود سیحون و این نام قدیم فاراب است. و هم اکنون خرابه های این شهر در نه فرسنگی جنوب شهر ((ترکستان)) و یا ((حضرت)) دیده میشود. و مولد ابونصر حکیم مشهور بدین جا بوده است و امیرتیمور بدانجا درگذشته است: و جغتای و اوکتای را بر سر لشکر که بمحاصرۀ اترار نامزد کرده بودند... (جهانگشای جوینی). رجوع به حبط1 ص 425 و 426 و 427 شود
لغت نامه دهخدا
اترار(اَ)
مشهور به جویبار، قصبۀ مرکز دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی است که در 21 هزارگزی شمال شاهی و 18 هزارگزی شمال باختری ساری در دشت واقع است، ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 3100 تن سکنه، آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن پنبه و غلات و کنجد و صیفی و شغل مردمش زراعت و راه آن بشاهی وکیاکلا شوسه است، کار خانه پنبه پاک کنی دولتی در این قصبه دایر است، بازار عمومی جمعه در یک هزارگزی جنوب قصبه واقع است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
اترار
نام شهری است در ترکستان زرشک از گیاهان زرشک اثرار
تصویری از اترار
تصویر اترار
فرهنگ لغت هوشیار
اترار
زرشک، اثرار
تصویری از اترار
تصویر اترار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشرار
تصویر اشرار
جمع شریر، بدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازرار
تصویر ازرار
جمع زر، گویک های گریبان گویک گوی کوچک تکمه دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسرار
تصویر اسرار
رازها، ج سر پنهان وپوشیده کردن پنهان وپوشیده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرار
تصویر استرار
از دانه های خوردنی مرجمک هم آوای مردمک دانژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرار
تصویر اقرار
سخنی را اعتراف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرار
تصویر اطرار
بر آغالیدن (تحریص)، خوار کردن، ناز و گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضرار
تصویر اضرار
گزند رسانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرار
تصویر افرار
گریزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افترار
تصویر افترار
نرم خندیدن، درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرار
تصویر اغرار
جمع غر، ناآزمودگان خامان
فرهنگ لغت هوشیار
حرکت دادن، بیرون آوردن باد و باران از ابر، ونیز بمعنی پیشاب و شاش هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثرار
تصویر اثرار
زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احرار
تصویر احرار
جمع حر، آزادگان، ایرانیان جمع حر حران آزادان آزادگان، ایرانیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجترار
تصویر اجترار
نشخوار شتر
فرهنگ لغت هوشیار
چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
فرهنگ لغت هوشیار
گذاشتن، ماندن، جمع ترک، ترکان گذاشتن رها کردن واگذاشتن، جمع ترک ترکان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بارافکنی توقف چند روزه در سفری بجایی. ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراع
تصویر اتراع
پرکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراس
تصویر اتراس
جمع ترس، کلانسپرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغترار
تصویر اغترار
فریفته شدن فریب خوردن مغرور شدن، فریفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراژ
تصویر اتراژ
زرشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراح
تصویر اتراح
اندوهان اندوهگین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراب
تصویر اتراب
همسالان
فرهنگ لغت هوشیار
بازرگانی خرید و فروش بازرگانی کردن خرید و فروش کردن معامله سودا بیع و شری تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرار
تصویر اجرار
نیزه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
بسیار فرزندی، چیرگی، نیکوکاران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشرار
تصویر اشرار
آشوبگران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصرار
تصویر اصرار
پافشاری، پاپیچی
فرهنگ واژه فارسی سره