بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
اماق. در مأقه درآمدن و هکّه زده شدن مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). در حدیث آمده: ما لم تضمروا الاماق، که مراد غیظ و گریستن است و گفته اند مراد از آن غدر و عهدشکنی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اماق بر وزن کتاب نیز آمده و آن مخفف امآق بر وزن امهال است. (از اقرب الموارد)
اِماق. در مأقه درآمدن و هُکّه زده شدن مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). در حدیث آمده: ما لم تضمروا الاماق، که مراد غیظ و گریستن است و گفته اند مراد از آن غدر و عهدشکنی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اِماق بر وزن کتاب نیز آمده و آن مخفف اِمآق بر وزن امهال است. (از اقرب الموارد)
ج مؤق و مأق و موق و ماق. جمع دیگر این کلمات آماق است و دو کلمه اخیر به امواق نیز جمع بسته شود. کنج چشمان و یا دنباله یا کنار آنها که به بینی راه دارد. رجوع به کلمات مذکور و تاج العروس ذیل ماق شود
ج ِمؤق و مأق و موق و ماق. جمع دیگر این کلمات آماق است و دو کلمه اخیر به امواق نیز جمع بسته شود. کنج چشمان و یا دنباله یا کنار آنها که به بینی راه دارد. رجوع به کلمات مذکور و تاج العروس ذیل ماق شود
خانه و خیمه و بجای قاف غین معجمه نیز آمده و شاید اصل آن وثاق عربی باشد و ترکان عثمانی ((اده)) تلفظ کنند و صاحب غیاث اللغات بنقل ازمصطلحات و لغات ترکی این لفظ را ترکی دانسته است
خانه و خیمه و بجای قاف غین معجمه نیز آمده و شاید اصل آن وثاق عربی باشد و ترکان عثمانی ((اُدَه)) تلفظ کنند و صاحب غیاث اللغات بنقل ازمصطلحات و لغات ترکی این لفظ را ترکی دانسته است