جدول جو
جدول جو

معنی ابیقع - جستجوی لغت در جدول جو

ابیقع(اُ بَ قِ)
سال کم باران
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ بَ قِ)
آنکه خیری در او نباشد، گلۀ مرغان. ج، ابابیل
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
پیسه. ابرص. سیاه و سپید. کلاغ پیسه. کلاغ سیاه و سپید. زاغ پیسه. (زمخشری). زاغ دورنگ، کسی که فراهم و مزدحم سازد خران و مواشی و مانند آن را. (منتهی الارب) ، مزدوری که سعی کند درامور اهل خود، بریده دست. ج، بکّان
لغت نامه دهخدا
(اَ)
این صورت را صاحب فرهنگ شعوری آورده و بدین بیت آذری تمثل جسته و معنی آنرا کبود گفته است:
نسای شام پس پرده های چرخ شدند
لوای روز چو برزد سر از فضای ابیق.
و این غلط است چه در شعر آذری ابیو است که صورتی است از آبی بمعنی کبود
لغت نامه دهخدا