جدول جو
جدول جو

معنی ابیر - جستجوی لغت در جدول جو

ابیر
(اَ)
نام چشمه ای است از بنی ابیر از نواحی هجر پائین احسّا. (مراصد).
لغت نامه دهخدا
ابیر
بلغت زند و پازند پیراهن و قمیص. (برهان)
دلو آب.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اثیر
تصویر اثیر
(پسرانه)
شریف، کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشیر
تصویر اشیر
(پسرانه)
خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اخیر
تصویر اخیر
بهتر، خوب تر، نیکوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اُ بَ رِ)
مردی بود از حمیر که به قبیلۀ بنی سلیم رفت و کشته شد
لغت نامه دهخدا
(اُ بَ رِهْ)
مصغر ابراهیم
لغت نامه دهخدا
(اُبَ رِ)
مصغر استبرق بحذف سین و تاء
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابقر
تصویر ابقر
شوره شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصیر
تصویر اصیر
موی پیچیده موی انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیر
تصویر اخیر
آخری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادبیر
تصویر ادبیر
بخت برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
مزدور، مزد بگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابصر
تصویر ابصر
بیننده تر بیناتر بصیرتر: ابصر از عقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیز
تصویر ابیز
جرقه شرر شراره آتش آتش خرد که از هیمه سوزان یا اخگر جهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیض
تصویر ابیض
سفید، سپید رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابین
تصویر ابین
آشکارتر گویاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابری
تصویر ابری
منسوب است به آسمان ابری
فرهنگ لغت هوشیار
نامی است که عرب به ماه اپیفی که در تقویم مصریان یا قبطیان معمول بوده داده است نام ماه اول سال عبرانیان که سپس نام نیسان گرفت تقریبا معادل با آوریل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیو
تصویر ابیو
آبی نیلگون کبود ازرق آسمان گون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابهر
تصویر ابهر
روشنتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیب
تصویر ابیب
نام نخستین ماه سال عبری که سپس نیسان نامگذاری شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابخر
تصویر ابخر
دهانی که بوی بد دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحر
تصویر ابحر
دریاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابجر
تصویر ابجر
آویخته ناف، ناف بر آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتر
تصویر ابتر
بریده دم، دم بریده
فرهنگ لغت هوشیار
کشیش پیشوای ترسایان زنگبان گیاهی که ریشه اش شبیه شلغم است و برگش شبیه اسپست و تخمش شبیه زردک و در کنار دریا روید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابصر
تصویر ابصر
بیناتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابحر
تصویر ابحر
دریاها، رودها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابتر
تصویر ابتر
آسیب دیده، بی فرزند، دم بریده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
مزدور، دست نشانده، مزد بگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخیر
تصویر اخیر
پایانی، فرجامین، واپسین، واپسینه، تازه، پسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
برده، دستگیر
فرهنگ واژه فارسی سره