تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
تریاک، شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق
به رنگ آب، آبی، صاف و روشن مانند آب، آبدار، جوهردار، روشن، درخشان مثلاً سپهر آبگون، کنایه از تیز مثلاً خنجر آبگون، قسمتی از کاریز که آب از آن می تراود، حوض، آبگیر، نشاسته
به رنگ آب، آبی، صاف و روشن مانند آب، آبدار، جوهردار، روشن، درخشان مثلاً سپهر آبگون، کنایه از تیز مثلاً خنجر آبگون، قسمتی از کاریز که آب از آن می تراود، حوض، آبگیر، نشاسته
همیشه بهار، گلی زرد رنگ با بوتۀ کوتاه و برگ های دراز و ستبر که در تمام تابستان گل می دهد و زمستان هم سبز است و از سالی به سال دیگر می ماند و سال بعد نیز گل می دهد، همیشک جوان
همیشه بهار، گلی زرد رنگ با بوتۀ کوتاه و برگ های دراز و ستبر که در تمام تابستان گل می دهد و زمستان هم سبز است و از سالی به سال دیگر می ماند و سال بعد نیز گل می دهد، همیشک جوان
هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ. (ناظم الاطباء). بگونه و رنگ چون عناب. مجازاً سرخ رنگ: زآن می عنابگون در قدح آبگون ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد. منوچهری. دگر سبزی نروید بر لب جوی که آب چشمها عناب گون است. سعدی
هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ. (ناظم الاطباء). بگونه و رنگ چون عناب. مجازاً سرخ رنگ: زآن می عنابگون در قدح آبگون ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد. منوچهری. دگر سبزی نروید بر لب جوی که آب چشمها عناب گون است. سعدی
شبرنگ، چه گون به معنی رنگ آمده است. (برهان). شبرنگ. (آنندراج). سیاه و تار. (ناظم الاطباء) : هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده. دقیقی. پری چهره گفت سپهبد شنود ز سر شعر شبگون همی برگشود. فردوسی. هوا تیره گشت از فروغ درفش طبرخون و شبگون و زرد و بنفش. فردوسی. هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده. فردوسی. روزم ز تفکر همه شبگون گردد دل خون شود و ز دیده بیرون گردد. فرخی. - اسب شبگون، اسب شبرنگ و سیاه. - شب شبگون، شب بسیار تاریک. (ناظم الاطباء). ، شب چراغ، به جهت آنکه گوهر شب چراغ را درّ شبگون نیز گویند. (برهان). - درّ شبگون، گوهر شب چراغ. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : خزانۀ مدیح تو را در گشادم به صحرانهادم بسی درّ شبگون. سوزنی
شبرنگ، چه گون به معنی رنگ آمده است. (برهان). شبرنگ. (آنندراج). سیاه و تار. (ناظم الاطباء) : هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده. دقیقی. پری چهره گفت سپهبد شنود ز سر شعر شبگون همی برگشود. فردوسی. هوا تیره گشت از فروغ درفش طبرخون و شبگون و زرد و بنفش. فردوسی. هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده. فردوسی. روزم ز تفکر همه شبگون گردد دل خون شود و ز دیده بیرون گردد. فرخی. - اسب شبگون، اسب شبرنگ و سیاه. - شب شبگون، شب بسیار تاریک. (ناظم الاطباء). ، شب چراغ، به جهت آنکه گوهر شب چراغ را دُرّ شبگون نیز گویند. (برهان). - دُرّ شبگون، گوهر شب چراغ. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : خزانۀ مدیح تو را در گشادم به صحرانهادم بسی دُرّ شبگون. سوزنی