جدول جو
جدول جو

معنی ابوکنف - جستجوی لغت در جدول جو

ابوکنف
(اَ ؟ نَ)
تابعی است. او از سعد بن مالک و ابن مسعود و ابی هریره و از او شعبی و عبدالله ابی مرّه روایت کرده اند. واژه تابعی به مسلمانانی اطلاق می شود که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیدند، اما از کسانی که با ایشان زندگی کردند بهره علمی و معنوی بردند. تابعین در قرون اولیه هجری زندگی می کردند و سهم بزرگی در توسعه و نهادینه سازی فرهنگ اسلامی داشتند. بسیاری از مفسران اولیه قرآن، مانند مجاهد و عکرمه، از جمله تابعین بودند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوین
تصویر ابوین
پدر و مادر، والدین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوکند
تصویر بوکند
عشقه، لبلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ ضَ)
تابعی است. او از کعب و از او حمید بن هلال روایت کند. در علوم اسلامی، اصطلاح تابعی به فردی اشاره دارد که پیامبر اسلام را ندیده اما از اصحاب ایشان کسب علم کرده است. بسیاری از بزرگان حدیث و تفسیر مانند قتاده، نخعی و ابن سیرین از طبقه تابعین هستند. این واژه نشان دهنده رابطه علمی و معنوی میان نسل های نخست اسلام است.
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). بوغند
لغت نامه دهخدا
(اَ ذَ نَ)
ذوذنب. رجوع به ذوذنب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ لَ)
او از ابومرزوق و ابوالعدبس از وی روایت کند
از حارث بن عمیرۀ حارثی روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ لَ)
قاسم بن عیسی بن ادریس بن معقل بن عمیر بن شیخ بن معاویه بن خزاعی بن عبدالعزی بن دلف عجلی. یکی از سرهنگان مأمون خلیفه ومعتصم و یکی از اسخیا و جوانمردان بزرگوار و شجاع وصاحب وقایع مشهوره و صنائع مأثوره. او مرجع ادبا وفضلاء عصر خویش بود و در صنعت غنا مهارت داشت. جد اوادریس مربی ابومسلم صاحب الدعوه است. حفید او امیر ابونصر علی بن ماکولا صاحب کتاب اکمال است. رجوع به ابن ماکولا شود. او به اول در خدمت محمد امین بن هارون الرشید بود و در جدال میان امین و مأمون بودلف با علی بن عیسی بن ماهان مساعد و بمحاربۀ طاهر شد و پس از کشته شدن علی، ابودلف بهمدان رفت و طاهر او را به بیعت مأمون خواند و وی سر باززد لکن آنگاه که مأمون خود او را دعوت کرد بخدمت مأمون شتافت و خلیفه او را حکومت کردستان داد و این حکومت بارث به فرزندان او ماند و سلسلۀ حکام بنودلف بدو منسوبند و شهر کرج را که پدر ابودلف پی افکنده بود بپایان برد و خود و خاندان و کسان او در آنجا اقامت کردند و این کرج به جبل میان همدان و اصفهان است و عبدالعزیز پسر او و احفاد او حکومت آن شهر و فرمانروائی نواحی جبل داشتند و شعرای عصر او را مدایح گفته اند، از جمله عکوک شاعر است که در مدیح او گوید:
انما الدنیا ابودلف
بین بادیه و محتضره
فاذا ولی ابودلف
ولت الدنیا علی اثره.
و دیگر از شعراء مادح او ابوتمام طائی است ونیز بکر بن نطاح که گوید:
یا طالباً للکیمیاء و علمه
مدح ابن عیسی الکیمیاء الاعظم
لو لم یکن فی الارض الا درهم
و مدحته لأتاک ذاک الدرهم.
و گویند ابودلف او را بدین دو بیت ده هزار درم صله داد و این امیر را با آنکه خدمت خلفا داشت کتب بسیار است از جمله: کتاب النزه. کتاب سیاسهالملوک. کتاب السلاح. کتاب البزاه و الصید و این کتاب ظاهراً همان است که ابن الندیم کتاب الجوارح و اللعب بها یاد میکند. و باز ابن الندیم گوید او را صد ورقه شعر است. واو از 210 تا 225 هجری قمری بقول ابن خلکان سال وفات او به بغداد در قلمرو حکومت خویش فرمانروائی داشت
لغت نامه دهخدا
(اَ زَنْ/ زِنْ نَ)
گپی. (دهار) (مهذب الاسماء). بوزینه. حمدونه. میمون. بوزنه. قرد. شادی. بهنانه. چز. سنبالو. بشوتن
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ ئو)
احمد بن محمد بکر همدانی. او راست: جزئی در حدیث
لغت نامه دهخدا
(اَ جَنْ نَ)
اسدی. شاعری از عرب، خال ذوالرمه
لغت نامه دهخدا
(اَ حَنْ نِ)
نام دیگر ایبیس. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ وَ / وِ)
منسوب به ابوین تثنیۀ اب. والدینی. پدر و مادری. تنی. صلبی و بطنی. اعیانی: اخوۀ ابوینی. برادر ابوینی. خواهر ابوینی
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
یمنی. او راست: کتاب فضائل شعبان
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ نِ)
زیدالخیل. صحابی است. صحابی به فردی اطلاق می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، با ایشان دیدار داشته، به رسالت او ایمان آورده و در حال مسلمانی از دنیا رفته باشد. این افراد، حلقه نخست انتقال دهندگان وحی الهی و سنت پیامبر به نسل های بعدی مسلمانان بودند. مطالعه و شناخت زندگینامه صحابه برای پژوهش در حوزه های حدیث، تاریخ اسلام و تربیت دینی بسیار اهمیت دارد.
لغت نامه دهخدا
(اَ ضُ نَی ی)
سعید بن ضنی. محدّث است. در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
لغت نامه دهخدا
محمد بن راشد. تابعی است واز پدر خود و از معاویه و ابی الدّرداء روایت کند. در میان مفاهیم اصلی تاریخ اسلام، تابعی جایگاه ویژه ای دارد. این عنوان به کسانی تعلق دارد که در زمان حیات پیامبر حضور داشتند ولی توفیق دیدار ایشان را نداشتند و از صحابه اسلام علم و معرفت دینی فرا گرفتند. تابعین با روایت هایشان پایه گذار بسیاری از منابع معتبر اسلامی شدند. نقل قول ها و آثار علمی تابعین در کتاب های حدیث و تفسیر تا امروز مرجع اهل علم است.
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ)
نوعی مرغوب از قند
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
موچینه. منقاش
لغت نامه دهخدا
(اَ کِ)
درم. (مهذب الاسماء). درهم. (السامی فی الاسامی) (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
قین، یعنی آهنگر. شوهر دایۀ ابراهیم بن رسول صلوات الله علیه و نام او برأبن اوس است، مزمار
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
نام مسکوکی هلاندی که منقوش بصورت شیری است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابن دواخان بن براق خان بن ییسون دوابن موتوکان بن جغتای بن چنگیز. پدر ییسون تیمور و جهانگشای. رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 30 و 31 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
ایوب بن موسی السعدی. محدّثی از مردم بلقاء و ثقه است
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ / کُرْ رَ)
وبره الحارثی. محدث است. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ رِ)
اسعد، تبع اوسطبن تبع الاقرن. یکی از ملوک یمن. و ابن بلخی در فارسنامه آرد که: و در روزگار او (وشتاسپ بن لهراسب) در یمن تبع پیدا شد و ملک یمن و کنعان بدست گرفتند واین تبع آن است که در قرآن ذکر او هست و چند تبع بوده اند، بعضی پیش از عهد سلیمان النبی علیه السلام و بعضی بعد از عهد او و نسب ایشان یاد کرده آید تا معلوم شود و این تبع ایشان را چون لقبی است نه نام و نسب ایشان این است: تبع تبان ابوکرب بن ملکیکرب تبعبن زید بن عمرو بن ذی الاذعار تبعبن ابرهه ذی المناربن رایش بن قیس بن صیفی بن سبا. و از جملۀ این جماعت هیچکس مستولی تر از این تبع نبوده است و گفته اند که از اینجانب تاآذربایجان و در موصل تاختن آورد وهر لشکر را که پیش او رفت بشکست و قتل بسیار کرد و غنیمتهای بی اندازه برداشت و همه ملوک جهان از وی بشکوهیدند و گویند ملک هند از بهر او تحفه ها فرستاده بود و در جملۀ آن حریر صینی و مشک بود او را آن خوش آمد و پیش از آن ندیده بود و از رسول پرسید که این از کجا آورند گفت از صین پس وصف ولایت و خوشی و نعمت آنجا بازگفت این تبع گفت که واﷲ آن ولایت را غزا کنم و لشکرهای عظیم از عرب و یمن و حمیر جمع آورد و بولایت صین تاختن برد و لشکر صین را بشکست و غنیمتی از آن ولایت برداشت و بازگشت و مدت رفتن و مقام کردن او بصین و آنجا بازگشتن هفت سال بود و چون بازگشت دوازده هزار مرد از عرب و حمیر بولایت تبت رها کرد و اکنون مردم آن ولایت از نژاد عربند و شکل و عادت و رسوم عرب دارند. واﷲ اعلم
شمربن افریقین بن ابرهه بن حارث الرایش. گویند او شهر سمرقند را پی افکنده است و این نیز یکی از مجعولات و مصنوعات ادبای عرب است که عادتاً هرجا کلمه ای بتصحیف و تحریف و قلب و ترخیم شبیه بکلمه عربی یابند افسانه و اسطوره ای سازندو بعرب بربندند. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 92 شود
الضریر. پیشوای صنف کربیه است. و کربیه یکی از چهار فرقۀ کیسانیه باشند. (بیان الادیان) (مفاتیح العلوم خوارزمی)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ملخ نر
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ نَ)
لوطبن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم الازدی. و مخنف بن سلیم جد ابومخنف از اصحاب علی علیه السلام بود و از رسول صلوات الله علیه روایت کند. و ابن الندیم گوید: بخط احمد بن الحارث الخزاز خواندم که علماءگفته اند که در اخبار و فتوحات عراق ابومخنف بر دیگران برتری دارد و در اخبار خراسان و هند و فارس تفوق مدائنی راست و در امر حجاز و سیرت، فضل واقدی را باشد و در فتوح شام هرسه برابرند. -انتهی. و طبری عمده مطالب کتب او را در تاریخ خود نقل کرده است. لیکن اصل هیچیک از مؤلفات ابومخنف بدست نیامده است و کتابها که بدو نسبت کنند مجهول و برساختۀ متأخرین باشد و یاقوت در معجم الأدباء گوید: مخنف بن سلیمان از اصحاب علی علیه السلام بود و ازرسول روایت داشت و صاحب تصانیف است در فتوح و حروب اسلام. ویحیی بن معین گوید: او کوفی است و حدیث او بچیزی نیست. وفات او به سال 157 هجری قمری بود - انتهی. و محدث استرابادی در منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال گوید: مردم شیعی را برخلاف اهل سنت بر نقل و روایت وی وثوقی تمام است. علامۀحلی گوید: ابومخنف رضی الله عنه شیخ من اصحاب الاخبار بالکوفه و وجههم و کان یسکن الی ما یرویه. لکن عامه را بعلت شیعی بودن ابومخنف بر روایات وی اعتمادی نیست. فیروزآبادی گوید: لوطبن یحیی اخباری شیعی تألف من نقله السیر، متروک. و دارقطنی گوید: اخباری ﱡ ضعیف. و مجلسی در بحار وی را از علمای جماعت گمان برده است و بی شک بر اصلی نیست. و ابوعمرکشی ابومخنف را از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفته است و آن نیز براساسی نباشد چنانکه شیخ ابوجعفر طوسی در رجال خود گوید: و عندی ان ّ هذا غلط لان ّ لوطبن یحیی لم یلق امیرالمؤمنین و کان ابوه یحیی من اصحابه. و آنچه متفق علیه خاصه است این است که ابومخنف از اصحاب ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق بوده. و نجاشی گوید: گروهی گفته اند که ابومخنف از اصحاب ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام است و آن درست نباشد. و بعضی گفته اند که جدّاعلای وی مخنف نیز درک خدمت علی بن ابیطالب علیه السلام کرده و در خلافت آن حضرت حکومت اصفهان داشته است و ابومخنف لوط در شرح حال مخنف جدّ خویش کتابی بنام اخبار مخنف بن سلیم کرده است. و ابن الندیم کتب ذیل را بدو نسبت کند: کتاب الرده. کتاب فتوح الشام. کتاب فتوح العراق. کتاب الجمل. کتاب صفین. کتاب اهل النهروان والخوارج. کتاب الغارات. کتاب الحریث ابن راشد و بنی ناجیه. کتاب مقتل علی رضی الﷲ عنه. کتاب مقتل حجر بن عدی. کتاب مقتل محمد بن ابی بکر والا شتر و محمد بن ابی حذیفه. کتاب الشوری و مقتل عثمان. کتاب المستورد ابن علفه (در بعض کتب دیگر کتاب المیسور ابن علقمه ؟) کتاب مقتل الحسین علیه السلام. کتاب وفاه معاویه و ولایه ابنه یزید و وقعه الحره وحصار ابن الزبیر. کتاب المختار بن ابی عبید. کتاب سلیمان بن صرد و عین الورده. کتاب مرج راهط و بیعه مروان و مقتل الضحاک بن قیس. کتاب مصعب و ولایته العراق. کتاب مقتل عبدالله بن الزبیر. کتاب مقتل سعید بن العاص. کتاب حدیث یا حمیرا و مقتل ابن الاشعت. کتاب بلال الخارجی. کتاب نجده ابی قبیل. کتاب حدیث الازارقه. کتاب حدیث روستقبان. کتاب شبیب الخارجی و صالح بن مسرح. کتاب مطرف بن المغیره. کتاب دیرالجماجم و خلع عبدالرحمن بن الاشعث. کتاب یزید بن المهلب و مقتله بالعقر. کتاب خالد بن عبدالله القسری و یوسف بن عمر و موت هشام و ولایه الولید. کتاب یحیی. کتاب الضحاک الخارجی - انتهی. و در معجم علاوه بر کتابهای مزبور کتاب زید بن علی و کتاب الخوارج و المهلب بن ابی صفره را نیز به لوط منسوب داشته. و بعضی کتاب اخبار مخنف بن سلیم. کتاب السقیفه. کتاب فتوح خراسان. کتاب اخبار الحجاج. کتاب اخبار ابن الحنفیه. کتاب اخبار محمد بن ابی بکر. کتاب اخبار زیاد. کتاب الشوری. کتاب الخطبه الزهراء را بر نامهای کتب او افزوده اند
لغت نامه دهخدا
یا ایوکه. حاکم جورجه. او در اوائل کار چنگیز ایلچی نزد چنگیز فرستاد و اظهار اطاعت کرد و خلو دارالملک ختا را از التان خان خبر داد و چنگیز به ختادو امیر تومان فرستاد و کرسی ختا را متصرف گردید. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 8 و 9 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوین
تصویر ابوین
پدر و مادر رودزایان تثنیه اب والدین پدر و مادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوان
تصویر ابوان
پدر و مادر رود زایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوزنه
تصویر ابوزنه
کپیک کپی سنبالو بهنانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوین
تصویر ابوین
((اَ بَ وَ))
پدر و مادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابروکن
تصویر ابروکن
((~. کَ))
موچینه، منقاش
فرهنگ فارسی معین
از اصوات در تعجب و ناباوری
فرهنگ گویش مازندرانی