جدول جو
جدول جو

معنی ابوواصل - جستجوی لغت در جدول جو

ابوواصل
(اَ بو صِ)
محدث است. او از ابی مسعود و از او عبدالکریم روایت کند. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بو ءِ)
شغال. (مهذب الاسماء) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بو صِ)
عبدالحمید بن واصل بصری. او از انس و از او عتاب بن بشیر روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ بو صِ)
تمیمی. محدث است. او از ابی صادق و از او مروان روایت کند. محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو صِ)
محدث است. او از ابی امیه و از او محمد بن سلیمان روایت کند. واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(اَ صِ)
جمع واژۀ واصل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به واصل شود، خواب آلود بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
نام محلی است و انواص با نون نیز گفته اند. (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ بوص. بارهای نباتی از نباتات و نوعی از گوسفندان و ستوران، ماری باریک گردن و گردسر
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ بول
لغت نامه دهخدا
(اَلْ صِ)
کلمه ای که بدان قبضهای رسید آغاز میشد، الواصل بتوسط فلان. مبلغ یا مقدار فلان. (یادداشت مؤلف).
- قبض الواصل، قبض رسید، مرد توانا و زورمند، از اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آهسته رو. (منتهی الارب). بطی ٔ. (اقرب الموارد) ، گران زبان. (منتهی الارب). کندزبان. (از اقرب الموارد) ، سست خرد. ضعیف العقل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
رجوع به ابووائل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ صِ)
بوعاصم. در لغت نامۀ منسوب به اسدی دو بیت ذیل از او شاهد برای پاچنگ و مچاچنگ آمده است:
مال فرازآری و نگاه بداری
تا ببرند از در و دریچه و پاچنگ
مال رئیسان همه بسائل و زائر
و آن تو بکفشگر ز بهر مچاچنگ
لغت نامه دهخدا
(اَ صِ)
سکبا. (مهذب الاسماء) (السامی فی الأسامی). سکباج.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صِ)
جمال الدین ابوعبدالله محمد بن سالم. مورخ. مولد او به سال 604 هجری قمری وی در اول در شهر حماه مدرس بود و سپس او رابه سال 659 بقاهره طلبیدند و بیبرس او را بجزیره صقلیه نزد منفرد بسفارت فرستاد و او مدتی دراز در صقلیه با حرمتی تمام نزد منفرد سلطان مسیحی بماند و در آنجا کتابی مختصر در منطق به نام الأنبروریه بکرد و این کتاب در مشرق معروف به نخبهالفکر است. پس از بازگشت از صقلیه قاضی القضاتی و مدرسی حماه بدو گذاشتند، و در 697 بدانجا درگذشت. ابن واصل در فقه و فلسفه و ریاضی و تاریخ ماهر بود و از تألیفات دیگر اوست: مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب و دیگر التاریخ الصالحی و آن تاریخ عام است.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو ثِ لَ)
ایاس بن معاویه بن قره بن ایاس المزنی. او از دست عمر بن عبدالعزیز قاضی بصره بود و در 76 سالگی به سال 122 هجری قمری درگذشت. وی بفطنت و ذکاء ضرب المثل است. و رجوع به ایاس... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بو سِ)
ثرید. ترید. (المرصع). اشکنه
لغت نامه دهخدا
(اَ بو قِ)
صالح بن محمد لیثی. محدث و ضعیف الحدیث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو وَ)
مردی از عرب که تنها چند شتر لاغر و نزار داشت و سپس شتران او با خوردن رطب فربه شدند و او غنی گردید و در عزّ پس از ذل ّ بدو مثل زنند. (المرصع). و ابوتیل با تاء منقوط نیز آمده است
لغت نامه دهخدا
(اَ صِ)
او راست: شرح حدیث الأربعین
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ یَ)
علی بن محمد بن علی الصلیحی، داعی. مؤسس سلسلۀ سبعیۀ بنی صلیح در صنعا و زبید و دیگر نواحی یمن. و ابن خلکان کنیت او را ابوالحسن آورده است. رجوع به علی بن محمد... شود
شهاب الدوله. نصر بن صالح بن مرادس. دومین از ملوک بنی مرداس در حلب. رجوع به نصر بن صالح بن مرادس ملقب به شهاب الدوله... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
غزیل. مولی ولید بن عبدالملک. مغنی و شاعر و بذله گوی معاصر امویان. او مداح ولید بن عبدالملک بوده است
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
گوشت. (مهذب الاسماء). لحم
لغت نامه دهخدا
(اَ بو یِ)
شغال. ابن آوی. ابووائل
لغت نامه دهخدا
(اَبو صِ)
سلیمان بن فرّوخ. محدث است. او صحبت ابوایوب را دریافته و از او قریش بن حیان روایت کند. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
لغت نامه دهخدا
رسیده (درقبض ترسید این کلمه رانویسند)، کلمه ای که در قبض رسید یا صورت حساب طبق شکل ضمیمه رسید مینوشتند و ذیل آن وصولیها را یاداشت میکردند. یاقبض (قبوض) الواصل. قبض (قبوض) وجوه یااجناس رسیده: مقرب الخاقان صاحب جمع خزانه باهره وجه برآورد را از قرار قبوض الواصل مهم سازی صاحب جمعان نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواصل
تصویر بواصل
((بِ ص ِ))
نقداً، نقد، دستادست
فرهنگ فارسی معین