جدول جو
جدول جو

معنی ابومنازل - جستجوی لغت در جدول جو

ابومنازل
(اَ مَ / مُ زِ)
مثنی بن ماوی العبدی. محدث است. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ مَ / مُ زِ)
ابومنازل. خالد بن مهران الحذّاء المصری. محدث است. در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
نصر بن زیاد الطائی. محدث است. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ تِ)
گزر. جزر. (مهذب الأسماء) (السامی فی الأسامی). زردک. حویج
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ تِ)
ضریر. از جملۀ شعراء عرب ملازم درگاه داعی کبیر. او نوبتی قصیده ای در مدح داعی در سلک نظم کشیدکه مصراع اولش این است: الله فرد و ابن زید فرد. و چون داعی این مصراع شنید بانگ بر شاعر زد و خود را از مسند بیفکند و سر برهنه کرد و روی بر خاک نهاد و ابومقاتل را گفت چرا نگفتی الله فرد و ابن زید عبد و چند کرت این مصراع را خوانده فرمود تا شاعر را از مجلس بیرون کردند و ابومقاتل بدین سبب مدتی مدید منظور نظرداعی کبیر نگردید تا در یکی از ایام مهرجان بملازمت شتافته قصیده ای بر آنجناب خواند که مطلعش این است:
لاتقل بشری و لکن بشریان
غرهالداعی و عبدالمهرجان
و حسن بن زید باز به زبان اعتراض فرمود که این مصراع بایستی که مقدم مصراع ثانی خوانده شدی تا احتیاج بلاء نهی واقع نشدی. ابومقاتل گفت یا ایهاالسیدافضل الذکر لااله الا الله و اوّله حرف النهی، داعی فرمودکه احسنت احسنت او را بصلۀ وافره نوازش فرمود. رجوع به حبط 1 ص 343 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ جَ)
نوعی از مرغان آبی با منقار طویل مانند داس و منجل. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
بادیس بن منصور بن بلکین بن زیری حمیری صنهاجی. پدر معز بن بادیس. حاکم افریقیه از دست حاکم نصیرالدولۀ عبیدی (386- 406 هجری قمری). و رجوع به بادیس... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابومنجل
تصویر ابومنجل
کرکس ماده چرخ
فرهنگ لغت هوشیار