جدول جو
جدول جو

معنی ابومزنه - جستجوی لغت در جدول جو

ابومزنه
(اَ مُ نَ)
ابر.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوزنه
تصویر بوزنه
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ قَ)
گرگ. ذئب. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ /نِ / زِ نَ / نِ)
میمون را گویند و بعربی حمدونه خوانند. (برهان). مخفف ابوزنّه که کنیت میمون است و آنرا بفارسی کپی خوانند و گاه تصرف کرده، بوزینه به اشباع بعدالزاء و بوزنینه بزیادت نون نیز استعمال کنند و می تواند که بوزینه مخفف ابوزینه باشد و تحتانی در آن عوض نون اول بود بر قیاس دینار که اصل دنار بتشدید نون بود و بر این تقدیر یای اشباع نباشد، زیرا که تخفیف لفظ عربی در فارسی شایع است بخلاف زیادت در لفظ عربی. (آنندراج). بوزینه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). بوزنه. (منتهی الارب) :
مردم نه ای ای خربچه میماند رویت
چون بوزنه ای کو به سگی بازنماید.
طیان.
و بوزنه مر گربه را دوست دارد که گربه را کنار گیرد همی بوسدش. (جامعالحکمتین ص 171).
و بفرمود تا همه مطربان و مسخرگان و هزاران سگان شکاری و بوزنه، از این جنسها که تماشای ملوک باشد، از سرای خلافت بیرون گردند. (مجمل التواریخ و القصص).
هان و هان کم گوی کز خوبی سمر گشتم بخلق
بر دهان همچو کون بوزنه مسمار زن.
سوزنی.
خنبک زند چو بوزنه چنبک زند چو خرس
این بوزنینه ریشک پهنانه منظرک.
خاقانی.
در روزگار ماضی عهد گذشته بوزنه ای از دنیا اعراض کرد. (سندبادنامه ص 162). بوزنه گرد انجیرستان می گشت و... (سندبادنامه ص 164)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَنْ نَ)
اسدی. شاعری از عرب، خال ذوالرمه
لغت نامه دهخدا
محدث است. او از ابن عمر و جابر بن زید و ابن الزبیر و ابی العالیه وانس روایت کرده و از او معتمر بن سلیمان حدیث کند. واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
محدث است و ابن المبارک از او روایت کند. واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
محدث است. او از ابن سیرین و از او مسعده روایت کند. در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُرْ رَ)
کنیت ابلیس. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). شیطان. ابولبینی. ابلیس. عزازیل. خناس. ابوخلاف. بومره. شیخ نجدی. ابوالعیزار. دیو:
همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب
همه بومره بخوی و همه چون کاک غدنگ.
قریعالدهر.
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ مَ نَهْ)
اکومن. صورتی از اکمنه (کلمه اوستایی) به معنی روان پلید که برخی از محققان اکوان (دیو) را محرف آن دانند. (از مزدیسنا و ادب پارسی ذیل ص 163). رجوع به اکمنه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
داود بن عمران. محدث است، خبیص. (منتهی الارب). نوعی حلوا. آفروشه. با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ نَ)
مرغی است. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
محمد بن راشد. تابعی است واز پدر خود و از معاویه و ابی الدّرداء روایت کند. در میان مفاهیم اصلی تاریخ اسلام، تابعی جایگاه ویژه ای دارد. این عنوان به کسانی تعلق دارد که در زمان حیات پیامبر حضور داشتند ولی توفیق دیدار ایشان را نداشتند و از صحابه اسلام علم و معرفت دینی فرا گرفتند. تابعین با روایت هایشان پایه گذار بسیاری از منابع معتبر اسلامی شدند. نقل قول ها و آثار علمی تابعین در کتاب های حدیث و تفسیر تا امروز مرجع اهل علم است.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ نِ)
زیدالخیل. صحابی است. صحابی به فردی اطلاق می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، با ایشان دیدار داشته، به رسالت او ایمان آورده و در حال مسلمانی از دنیا رفته باشد. این افراد، حلقه نخست انتقال دهندگان وحی الهی و سنت پیامبر به نسل های بعدی مسلمانان بودند. مطالعه و شناخت زندگینامه صحابه برای پژوهش در حوزه های حدیث، تاریخ اسلام و تربیت دینی بسیار اهمیت دارد.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَکْ کی یَ)
فرزدق و این کنیت دیگر اوست و از آنرو وی را ابومکیّه گویند که او را دختری مسماه بمکیّه بوده است
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ نَ)
لوطبن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم الازدی. و مخنف بن سلیم جد ابومخنف از اصحاب علی علیه السلام بود و از رسول صلوات الله علیه روایت کند. و ابن الندیم گوید: بخط احمد بن الحارث الخزاز خواندم که علماءگفته اند که در اخبار و فتوحات عراق ابومخنف بر دیگران برتری دارد و در اخبار خراسان و هند و فارس تفوق مدائنی راست و در امر حجاز و سیرت، فضل واقدی را باشد و در فتوح شام هرسه برابرند. -انتهی. و طبری عمده مطالب کتب او را در تاریخ خود نقل کرده است. لیکن اصل هیچیک از مؤلفات ابومخنف بدست نیامده است و کتابها که بدو نسبت کنند مجهول و برساختۀ متأخرین باشد و یاقوت در معجم الأدباء گوید: مخنف بن سلیمان از اصحاب علی علیه السلام بود و ازرسول روایت داشت و صاحب تصانیف است در فتوح و حروب اسلام. ویحیی بن معین گوید: او کوفی است و حدیث او بچیزی نیست. وفات او به سال 157 هجری قمری بود - انتهی. و محدث استرابادی در منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال گوید: مردم شیعی را برخلاف اهل سنت بر نقل و روایت وی وثوقی تمام است. علامۀحلی گوید: ابومخنف رضی الله عنه شیخ من اصحاب الاخبار بالکوفه و وجههم و کان یسکن الی ما یرویه. لکن عامه را بعلت شیعی بودن ابومخنف بر روایات وی اعتمادی نیست. فیروزآبادی گوید: لوطبن یحیی اخباری شیعی تألف من نقله السیر، متروک. و دارقطنی گوید: اخباری ﱡ ضعیف. و مجلسی در بحار وی را از علمای جماعت گمان برده است و بی شک بر اصلی نیست. و ابوعمرکشی ابومخنف را از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفته است و آن نیز براساسی نباشد چنانکه شیخ ابوجعفر طوسی در رجال خود گوید: و عندی ان ّ هذا غلط لان ّ لوطبن یحیی لم یلق امیرالمؤمنین و کان ابوه یحیی من اصحابه. و آنچه متفق علیه خاصه است این است که ابومخنف از اصحاب ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق بوده. و نجاشی گوید: گروهی گفته اند که ابومخنف از اصحاب ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام است و آن درست نباشد. و بعضی گفته اند که جدّاعلای وی مخنف نیز درک خدمت علی بن ابیطالب علیه السلام کرده و در خلافت آن حضرت حکومت اصفهان داشته است و ابومخنف لوط در شرح حال مخنف جدّ خویش کتابی بنام اخبار مخنف بن سلیم کرده است. و ابن الندیم کتب ذیل را بدو نسبت کند: کتاب الرده. کتاب فتوح الشام. کتاب فتوح العراق. کتاب الجمل. کتاب صفین. کتاب اهل النهروان والخوارج. کتاب الغارات. کتاب الحریث ابن راشد و بنی ناجیه. کتاب مقتل علی رضی الﷲ عنه. کتاب مقتل حجر بن عدی. کتاب مقتل محمد بن ابی بکر والا شتر و محمد بن ابی حذیفه. کتاب الشوری و مقتل عثمان. کتاب المستورد ابن علفه (در بعض کتب دیگر کتاب المیسور ابن علقمه ؟) کتاب مقتل الحسین علیه السلام. کتاب وفاه معاویه و ولایه ابنه یزید و وقعه الحره وحصار ابن الزبیر. کتاب المختار بن ابی عبید. کتاب سلیمان بن صرد و عین الورده. کتاب مرج راهط و بیعه مروان و مقتل الضحاک بن قیس. کتاب مصعب و ولایته العراق. کتاب مقتل عبدالله بن الزبیر. کتاب مقتل سعید بن العاص. کتاب حدیث یا حمیرا و مقتل ابن الاشعت. کتاب بلال الخارجی. کتاب نجده ابی قبیل. کتاب حدیث الازارقه. کتاب حدیث روستقبان. کتاب شبیب الخارجی و صالح بن مسرح. کتاب مطرف بن المغیره. کتاب دیرالجماجم و خلع عبدالرحمن بن الاشعث. کتاب یزید بن المهلب و مقتله بالعقر. کتاب خالد بن عبدالله القسری و یوسف بن عمر و موت هشام و ولایه الولید. کتاب یحیی. کتاب الضحاک الخارجی - انتهی. و در معجم علاوه بر کتابهای مزبور کتاب زید بن علی و کتاب الخوارج و المهلب بن ابی صفره را نیز به لوط منسوب داشته. و بعضی کتاب اخبار مخنف بن سلیم. کتاب السقیفه. کتاب فتوح خراسان. کتاب اخبار الحجاج. کتاب اخبار ابن الحنفیه. کتاب اخبار محمد بن ابی بکر. کتاب اخبار زیاد. کتاب الشوری. کتاب الخطبه الزهراء را بر نامهای کتب او افزوده اند
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ دَلْ لِهْ)
از روات است. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا
(اَمَ نَ)
عبدالله بن حصن السدوسی. از روات است. در بررسی تاریخ اسلام، روات به عنوان افراد علمی با تخصص در نقل حدیث شناخته می شوند که در جمع آوری احادیث از راویان مختلف بسیار دقیق بوده اند. این افراد با دقت در اسناد روایات و شرایط خاص راویان، توانستند احادیث معتبر و صحیح را از نقل های نادرست یا ضعیف تمییز دهند و این امر به صحت دین اسلام کمک کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ نَ)
عبدبن عمر العجلی. محدث است. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ ؟عَ)
سویدبن حجیر الباهلی. او از اسقعبن الاسلع و از او شعبه روایت کند. (الکنی للدولابی). و باز دولابی این نام را با تمام نسب و نسبت آورده و گوید: تابعی است و از انس بن مالک و از او شعیب روایت کند. تابعی به کسی گفته می شود که در قرن اول هجری زندگی کرده و موفق به ملاقات با صحابه پیامبر اسلام شده است، ولی پیامبر را ندیده است. این افراد، نخستین نسل از مسلمانانی بودند که دین اسلام را از طریق صحابه آموختند و نقش کلیدی در ثبت و ضبط قرآن و سنت داشتند. اعتماد علما به این طبقه به دلیل تقوا، علم و پیروی دقیق آن ها از سنت نبوی است.
لغت نامه دهخدا
(اَ زَنْ/ زِنْ نَ)
گپی. (دهار) (مهذب الاسماء). بوزینه. حمدونه. میمون. بوزنه. قرد. شادی. بهنانه. چز. سنبالو. بشوتن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ نَ)
ماه نو. هلال
لغت نامه دهخدا
(اَ بو یَ)
بزاز بغدادی. از بزرگان طریقت متصوفه. مرید حارث محاسبی است و با سری صحبت داشته و از اقران نوری و خیر نساج است. اندر مسجد رصافۀ بغداد وعظ کردی و عالم تفسیر و قرائت بود. وی در واقعۀ نوری و بلای وی با او بود. او راست: اذا سلمت منک نفسک فقد ادیت حقها و اذا سلم منک الخلق قضیت حقوقهم. (از هجویری). و رجوع به تذکرهالاولیاء عطار شود
انس بن مالک. خادم رسول الله. صحابی است و این لقب رسول صلوات الله علیه بدو داد آنگاه که او ترۀ حمزه چید. و رجوع به انس... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ سَ نَ)
مسلم بن اکیس بن عمرو العقیلی. محدث است و صفوان بن عمرو از او روایت کند. واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ رَ)
کنیت جریر بن عطیه، شاعر عرب متوفی به سال 111 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اَ وِ نَ)
جمع واژۀ بوان. ستونهای پیشین خیمه
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
محمد بن موسی. از روات حدیث است و محمد بن المنذر از او روایت کند. روات در تاریخ اسلام، به عنوان افراد متخصص در علم حدیث شناخته می شوند که با نقل دقیق احادیث از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع)، به مسلمانان کمک کرده اند تا مفاهیم صحیح اسلامی را درک کنند. در این زمینه، روات نقش مهمی در حفظ و تثبیت اصول دینی در برابر تحریفات و اشتباهات ایفا کرده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ رَ)
برادر طارق بن شهاب است و طارق از او روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
زاهر الاسلمی. صحابی است. معنای صحابی فراتر از یک همراه عادی است، صحابه پیامبر کسانی بودند که نه تنها در کنار رسول خدا زندگی کردند، بلکه در سختی ها و جهادها همراه او بودند. شناخت صحابه به ما در درک سیره نبوی و تحولات دوران ابتدایی اسلام کمک شایانی می کند. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دیر ابومینا قریه ای است به مصر
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ)
شمع. (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
مگس. (مهذب الأسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ طَ)
گرگ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوزنه
تصویر ابوزنه
کپیک کپی سنبالو بهنانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوزنه
تصویر بوزنه
کپیک کپی سنبالو بهنانه بوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
از اصوات در تعجب و ناباوری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان دابوی جنوبی از بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی