جدول جو
جدول جو

معنی ابومزاحم - جستجوی لغت در جدول جو

ابومزاحم
مردی از حکّام ترک که بار اوّل با عرب جنگ کرده است، هلال
لغت نامه دهخدا
ابومزاحم
(اَ مُ حِ)
گاو نر. گاو. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
ابومزاحم
(اَ مُ حِ)
شیرازی. یکی از بزرگان شیوخ تصوف مائۀ سوم، معاصر هارون و مأمون و معتصم و واثق ومتوکل خلفای عباسی است. او را با جنید و شبلی بعلت اختلاف مشارب مناظرات و منافراتیست. ابوعبدالله خفیف درکتاب خویش گوید: ابومزاحم از کبار مشایخ عرفان بود و بیانی بلیغ داشت چنانکه هرگاه زبان بسخن گشودی مشایخ حاضر همه تن گوش شدندی. او وقتی بدیدار ابوحفص شدو ابوحفص بکشف بورود وی اشارت کرده بود. از کلمات ابومزاحم شیرازی است که: من اعز فی نفسه ذلّه الله فی اعین عباده. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 210 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ مُ حِ)
ابوالمفضل نصر بن مزاحم منقری کوفی. مورخ شیعی. وی در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم هجری میزیست و او را چندین کتاب در تاریخ است، ازجمله: کتاب تاریخ صفین و آن به طبع رسیده است این کتاب مورد اعتمادمورخین بوده و از آن بسیار نقل کرده اند. کتاب عین الورده. کتاب اخبار مختار. کتاب نهروان. کتاب الغارات. کتاب مقتل الحسین. کتاب اخبار محمد بن ابراهیم و ابی السرایا. کتاب الجمل. کتاب المناقب. (از فهرست نجاشی)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
محدث است. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
شیر. اسد. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
تابعی است. او از ابوهریره و از او یحیی بن کثیر روایت کند. واژه تابعی به مسلمانانی اطلاق می شود که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیدند، اما از کسانی که با ایشان زندگی کردند بهره علمی و معنوی بردند. تابعین در قرون اولیه هجری زندگی می کردند و سهم بزرگی در توسعه و نهادینه سازی فرهنگ اسلامی داشتند. بسیاری از مفسران اولیه قرآن، مانند مجاهد و عکرمه، از جمله تابعین بودند.
لغت نامه دهخدا