جدول جو
جدول جو

معنی ابومدرک - جستجوی لغت در جدول جو

ابومدرک
(اَ مُ رِ)
آب. (مهذب الاسماء). ماء. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مُ ؟)
حشرج بن نباته. محدث است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ رِ)
کثیر. محدث است. محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ رْ رَ)
بلوی. صحابی است. در منابع حدیثی و تاریخی، صحابی عنوانی است که به کسی داده می شود که در زمان حیات پیامبر اسلام (ص) با او دیدار داشته، به دین اسلام گرویده و مسلمان از دنیا رفته باشد. این افراد از مهم ترین پایه های انتقال آموزه های نبوی به نسل های بعد هستند. تحلیل شخصیت و عملکرد صحابه یکی از موضوعات اصلی در علم رجال، تاریخ اسلام و فقه است.
لغت نامه دهخدا
(اَ دُرْ رَ)
نام قریه ای به مصر
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
الأعرج. او را سی ورقه شعر است. (ابن الندیم)
او راست: کتاب خلق الانسان. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُرْ رَ)
کنیت ابلیس. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). شیطان. ابولبینی. ابلیس. عزازیل. خناس. ابوخلاف. بومره. شیخ نجدی. ابوالعیزار. دیو:
همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب
همه بومره بخوی و همه چون کاک غدنگ.
قریعالدهر.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ ضَ)
زیاده الله ثالث. آخرین پادشاهان بنی الأغلب (290-296 هجری قمری). رجوع به ترجمه ابوعبدالله الحسین بن احمد بن محمد بن زکریا المعروف بالشیعی... در ابن خلکان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ طَ)
محدث است. اواز سالم بن عبدالله و از او حجاج بن ارطاه روایت کند. محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ)
کنیت شجاع بن ولید کوفی. محدث و عابدی مشهور. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ رَ)
سحیمی هجیمی. شاعری است از عرب
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ ؟)
زجر بن حصن. محدث است. محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ قَرْ رِ)
عبدالله بن عبیدالله العربی. محدث است. محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ دَ رِ)
جعل. سرگین غلطان. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُرِ کَ)
علی بن مدرک. از روات است. یکی از وظایف اصلی روات در تاریخ اسلام، نقل روایت ها به صورت دقیق و بی کم وکاست بوده است. این افراد با جمع آوری و نگهداری احادیث از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع)، در نهایت توانسته اند منابع معتبر حدیثی را برای استفاده مسلمانان در طول تاریخ تدوین کنند. این کار باعث شد که اسلام به شکل صحیح خود به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ فَ)
نام عربی مسکوکی اسپانیائی که بر یک روی نقش چند ستون دارد
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ لِ)
خارپشت. قنفذ.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ دَلْ لِهْ)
از روات است. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ ؟)
شعیب بن حسین اندلسی. یکی از کبار شیوخ متصوفه. مولد او به قطنیاته قریه ای به اشبیلیه است. ابوین او تهیدست و بی چیز بودند و او پس از درس قرآن شغل جولاهی آموخت لیکن دل او بدین شغل آرام نمی یافت و در خود شوقی وافر بعلم می دید عاقبت بقصد فراگرفتن علوم و آداب به فاس که در این وقت مجمع علما و دانشمندان بسیار بود شد و بدانجادر علوم نقلیه و عقلیّه بمرتبۀ قصوی رسید و سپس خاطر او بطریقت تصوف گرائید و با ریاضات و مجاهدات بدانجا رسید که اصحاب و مریدان او را قطب و غوث وقت گفتند و پس از سالی چند بزیارت خانه شد و درک صحبت شیخ عبدالقادر گیلانی کرد و چون بازگشت به بجایه اقامت گزید و مردم از هر سو روی به وی کردند تا آنجا که سلطان موحدی ابویوسف یعقوب بن منصور از نفوذ کلمه و کثرت اصحاب و هواداران وی متوهم گشت و در سال 549 هجری قمریاز والی بجایه درخواست تا شیخ را نزد او به تلمسان فرستد و شیخ با گروهی از مریدان عازم تلمسان شد و در چند فرسنگی آنجا برباط عباذ که برساحل رود اسر است درگذشت و جسد وی را در رباط بخاک سپردند قبر او هم تا به امروز مزار است. و محمد الناصر بن ابویوسف یعقوب المنصور بر قبر او قبه ای کرد و هریک از ملوک و امراء چیزی بر آن افزودند
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ کَ)
صحابی انصاری است. صحابی انصاری به کسانی گفته می شود که از قبایل اهل مدینه، مانند خزرج و اوس، بودند و زمانی که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت کرد، به او ایمان آوردند. این گروه از یاران پیامبر در جنگ های مختلف مانند جنگ بدر، احد، و حنین حضور داشتند و در حفظ و گسترش اسلام سهم بسزایی داشتند. ویژگی بارز صحابه انصاری صداقت و فداکاری آنها در حمایت از پیامبر و آموزه های اسلام بود که همیشه در تاریخ اسلام باقی خواهد ماند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ رِ)
شراب. (مهذب الاسماء). خمر
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ رِ)
بنجشک. (مهذب الاسماء). عصفور. (المرصّع). گنجشک
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
ابن برعش. سلطان یمن از بنی حمیر. او پس از پدر خویش برعش مالک تخت و تاج شد و مدت پنجاه سال پادشاهی راند و بعضی گفته اند او در اواخر دولت خود بجانب شمال لشکر کشید و تا ظلمات برفت و براه درگذشت و امرا و ارکان دولت وی بیمن بازگشتند و پسر او موسوم به اقرن را بپادشاهی برداشتند. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 92 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
گرسنگی. (منتهی الارب). سغب. (المزهر).
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ رَ)
ابن کامل خفاف. او راست: قسیم الروح
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ حَمْ مَ)
خلف بن حیان بلالی بصری الفرغانی. ملقب به احمر. شاعر و راویۀ ایرانی. پدر و مادر او هردو از مردم فرغانه. ابوعبیده معمر بن المثنی گوید: خلف احمر استاد اصمعی و معلم اهل بصره است. و اخفش گوید: هیچکس را داناتر بشعر از خلف احمر و شاگرد او اصمعی نبینم. و ابن سلام گوید: اجماع اصحاب ما برآن است که احمر در میدان شعر سوارتر از هر شاعر و راست روایت تر از هر راوی بود و ما آنگاه که از او خبری یا شعری میشنیدیم چنان بود که از صاحب آن شنیده باشیم. و شمر گوید: ابتکار سماع به بصره از احمر است. وابوالطیب عبدالواحد لغوی گوید که احمر شعرها از خویش میساخت و نسبت بعرب میکرد و هیچکس تمیز نمیتوانستند کردن. سپس پارسائی پیشه کرد و بهر شب قرآنی ختم میکرد. و از آن پس او را یکی از ملوک مالی عظیم داد تادر بیت شعری که در آن بگمان بودند رای خویش باز گوید و او از قبول مال و دخول در امر شعر سر باززد. او راست: دیوان شعر خود او و کتاب جبال العرب. اصمعی گوید: با او به مهمانی بودیم و ابن مناذر شاعر نیز بدانجا بود خلف را گفت یا ابامحرز اگر نابغه و امروءالقیس و زهیر درگذشته اند گفته های آنان بر جای است شعر من با اشعار آنان اندازه کن و بحق و عدالت حکم کن. خلف برآشفت و کاسۀ شوربائی که در پیش داشت برگرفت و به وی افکند و سراپای او بیالود و ابوالمناذر بخشم از مجلس بشد و سپس او را بشعر هجا گفت و او را از بشار بن برد حکایتی و میان او و ابی محمد یزیدی مهاجاتی است. و از شعر یزیدی چنین مینماید که او را در نحو نیز قدح معلی و ید طولی بوده و می گفته است من کسائی را نحو آموختم. وفات وی در حدود سال 180 هجری قمری بود. رجوع به معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 180 شود
فارسی. یکی از شیوخ عرفان از اصحاب ذوالنون مصری، بمائۀ سوم هجری. و اصل او از نواحی شیراز است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 395 شود
لغت نامه دهخدا
(اَحُ رَ)
نام مرغیست بحجاز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ رِ)
عثمان بن وکیع. از روات است، شرم مرد. (المرصّع). روات در تاریخ اسلام علاوه بر نقل احادیث، وظیفه داشتند که به حفظ اصل معانی و محتوای این احادیث توجه کنند. آنان به عنوان حافظان سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، همواره در تلاش بودند که روایت ها را با دقت تمام نقل کنند تا از تغییرات ناخواسته یا تحریف های احتمالی جلوگیری کنند. این دقت در نقل، به حفظ اصالت دین اسلام کمک کرده است.
لغت نامه دهخدا
در هم و برهم نامرتب –کلاف سر درگم و آشفته
فرهنگ گویش مازندرانی