جدول جو
جدول جو

معنی ابولت - جستجوی لغت در جدول جو

ابولت
(اَ لِ)
ابولیت. نام یکی از سرداران ایران که شهر شوش را تسلیم اسکندر مقدونی کرد، مسکوکی خرد بیونان قدیم، مسکوکی مسینه فرانسویان را معادل نصف دنیه، وزنی فرانسویان را معادل ده حبه، نزد یونانیان قدیم شش یک درهم.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوت
تصویر ابوت
پدری، کنایه از اصل و نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(اُ بُ لُ)
از یونانی ابلس و لاطینی ابولوس، ابولوس. در اوزان طبی، مقدار سه قیراط که معادل دوازده جو میانه است. وزنی معادل 72 صدیک گرام بعلاوۀ کسری.
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ خوَ / خُ رَ / رِ)
بالا کشیدن و دراز شدن گیاه بآن حدّ که شتر تواند چرید.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
گله یا گروهی از پرندگان.
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
شاشنده تر: ابول من کلب
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ خوا / خا)
سخت گرم شدن روز. سخت گرم شدن هوا، غذا دادن. پروردن
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ)
پدری. پدر شدن.
لغت نامه دهخدا
(اُ بُوْ وَ)
جمع واژۀ اب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. یکی از گوشه های ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوت
تصویر ابوت
پدری، پدریگری، پرورش پروریدن پدری پدر شدن، غذا دادن پروردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوت
تصویر ابوت
((اُ بُ وَّ))
پدری، پدر شدن، پدر بودن
فرهنگ فارسی معین
گردویی که پوستش به آسانی جدا شود
فرهنگ گویش مازندرانی
مخفف ابوالقاسم، آدم خنگ
فرهنگ گویش مازندرانی