جدول جو
جدول جو

معنی ابوفروه - جستجوی لغت در جدول جو

ابوفروه
(اَفَ وَ)
مولی عبدالرحمن بن هشام. او بزمان رسول صلوات الله علیه مسلمانی گرفت و صحبت او مشکوک است
لغت نامه دهخدا
ابوفروه
(اَ فَ وَ)
شاه بلوط. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلوطالملک. قسطل. کستانه. کسدانه
لغت نامه دهخدا
ابوفروه
شابلوت از گیاهان شهرمان از پرندگان دریایی شاه بلوط
تصویری از ابوفروه
تصویر ابوفروه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوفروش
تصویر بوفروش
آنکه چیزهای خوش بو می فروشد، عطار، عطرفروش
فرهنگ فارسی عمید
(اَ حُرْ رَ)
واصل بن عبدالرحمن بصری. محدث است و مسلم از او روایت کند. در تاریخ اسلام، محدثان نقش برجسته ای در حفظ و گسترش علم حدیث داشتند. آنان با استفاده از قدرت حافظه، پژوهش های میدانی و مصاحبه با راویان مختلف، احادیث صحیح را شناسایی و برای نسل های بعدی ثبت کردند. محدثان در دوران های مختلف با ایجاد قواعد علمی برای بررسی سند و متن حدیث، یکی از مهم ترین ارکان حفظ اصالت دین اسلام را تشکیل می دهند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ بَ)
حسین بن مودود حرانی. او حدیث شیوخ را تصنیف می کرد. (ابن الندیم). وی فقیهی بوده است به حرّان. و در کشف الظنون، کتاب امالی و کتاب تاریخ بنام ابوعروبۀ حرانی آمده است و ظاهراً ابوعروبه مؤلف این دو کتاب اخیر همین حسین بن مودود است
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ /بِ)
لبویی. فروشندۀ لبو. چغندر پخته فروش
لغت نامه دهخدا
(اَ ذَ بَ ؟)
محمد مستنصر. دهمین از امرای بنوحفص بتونس (از 717 تا 718 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ ی یَ)
عمیر بن یزید. تابعی است. تابعی واژه ای است که ریشه در تبعیت و پیروی دارد. در اسلام، تابعی به کسی اطلاق می شود که از صحابه پیامبر پیروی کرده است، نه اینکه صرفاً مسلمان باشد. این افراد در حفظ سنت و گسترش معارف دینی سهم عمده ای داشته اند و بسیاری از آنان به عنوان فقیه، محدث و مفسر شناخته می شوند.
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
نام بندری از بلاد ملیبار و از آنجا نارجیل خیزد. (ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ وَ عَ)
عقبه بن حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف. صحابی است و او به عام الفتح اسلام آورد. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند. این افراد نخستین مؤمنان، نخستین مهاجران و نخستین مدافعان اسلام بودند. آنان سنت پیامبر را از زبان خودش شنیده و آن را به نسل های بعدی انتقال دادند. به همین دلیل، بررسی آن ها ضروری است.
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ وَ / رِوَ / رُ وَ)
از احفاد هشام بن عبدالملک. او به سال 377 هجری قمری بر حاکم بامرالله خروج کرد و جمعی بسیار بر او گرد آمدند و وی برقه را تسخیر کرد و حاکم جیشی بتدمیر او فرستاد و ابورکوه آن سپاه بشکست و صعید را نیز متصرف گشت. بار دیگر خلیفه لشکری بزرگ بمقابل او گسیل کرد و او بدان جنگ مغلوب و مقتول شد
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ عَ)
جهنی. مردی از وافدین بر رسول صلوات اﷲعلیه بمدینه
لغت نامه دهخدا
(اَ زُ عَ)
احمد بن عبدالرحیم بن حسین عراقی، شافعی. وفات او را صاحب کشف الظنون در جائی سال 826 هجری قمری و در موضع دیگر 834 گفته است. او راست: ذیلی بر کاشف ذهبی. شرحی بر نکت ابی اسحاق شیرازی. نکتی بر مختصرات ثلاثه و در آن جمع کرده است بین نکت ابن نقیب بر منهاج و تصحیح حاوی ابن الملقن وکتاب تنقیح اللباب، و اختصار مهمات اسنوی به اضافۀ حواشی بلقینی. و رجوع به احمد بن عبدالرحیم... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ زُ عَ)
خوک. (مهذب الاسماء). خنزیر. (المزهر).
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ یات)
شریح بن یزید الحضرمی. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(اَ صُ رَ)
پدر مهلب، تابعی است و نام او ظالم بن سارق یا سراق بن صبح کندی. ازدی عتکی. از مردم یمن وجدّ مهالبه یاآل مهلب. او بعهد رسول صلوات الله علیه ایمان آورد لکن شرف صحبت رسول نیافت و به روزگار خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از دست آن حضرت امارت یمن داشت و بعضی گویند ابوصفره کنیت ابوالمهلب بن ابی صفره است
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ بَ)
محمّد ثالث ملقب به المستنصر از امرای بنی حفص در تونس. او از اواسط شعبان 717 هجری قمری تا ربیع الاخر 718 حکومت راند. وی را در 717 موحّدین از حبس خلاص کردند و در جنگی که میان او و ابوبکر حاکم تونس واقع شد فاتح آمد و چون به تونس درآمد با وی به امارت بیعت کردند و ملقب به مستنصر گشت لیکن پس از شش ماه ابوبکر بازگشت و تونس رابحیطۀ سلطۀ خویش درآورد و ابوضربه به قیروان و سپس به مهدیه رفت و بار دیگر در 723 هجری قمری با مدد ابوتاشفین حاکم تلمسان با ابی بکر جنگی دیگر کرد و مغلوب شد و هنگام مراجعت به تلمسان وفات کرد. و زرکشی گوید: الامیر ابویحیی زکریا بن الشیخ ابی العباس بن الشیخ ابی عبدالله محمّد اللحیانی بن الشیخ ابی محمّد عبدالواحدبویعت له البیعه العامه بمنزل المحمدیه یوم الاحد، ثانی رجب من سنه احدی عشره و سبعمائه ثم لما رأی اضطراب الأحوال و قیام العربان، جمعالعربان و باع الذخایر بالقصبه حتی الکتب و ارتحل لقا بس اول عام سبعه عشر و سبعمائه و بایع الناس ولده الامیر محمّد، اباضربه، بخارج تونس فی اوسط شعبان من العام المذکور، فکانت الخطبه بینه و بین ابیه
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ فَ)
الحمصی. عباد بن ریان. محدث است. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ ثُ رَیْ یَ)
صحابیست. صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بُ دَ)
کنیت جد عبدالله بن هلال
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ وَ)
نام دهی است بمکّه
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ وَ)
او از عمرو بن شعیب و از او خلف بن غالب روایت کرده است. (الکنی للبخاری)
جریر. از او سلیمان بن بلال حدیث کند
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ وَ)
میش. (از المرصع) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ فَ وَ)
کنیۀ یکی از دختران امام جعفر صادق بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230) (مجمل التواریخ و القصص ص 456)
از دختران امام موسی بن جعفر بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 457)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُ اَ)
فاطمه یا قریبه، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر. از زنان امام محمد باقر و مادر جعفر صادق و زنی پرهیزکار بوده. (از ریحانه الادب ج 6 ص 230). و نیز رجوع به خیرات حسان ج 1 ص 154 و تذکرهالخواتین ص 59 شود
دختر ابی قحافه تمیمی. خواهر ابوبکر خلیفۀ اول. از زنان صحابی بوده و از وی حدیث روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قِ بَ)
کنیتی بعض اسبان عرب را، تیهو، عقاب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ فُ رَ عَ)
سلمی. صحابی است. و غزوۀ حنین را دریافته است. واژه ی صحابی نه تنها نشانی از همراهی فیزیکی با پیامبر است، بلکه بیانگر پیوندی معنوی و ایمانی نیز هست. صحابه افرادی بودند که درک عمیقی از پیام وحی داشتند و در ترویج آن نقش مستقیم ایفا کردند. این واژه از واژگان کلیدی تاریخ صدر اسلام محسوب می شود. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ قَ)
گاو وحشی
لغت نامه دهخدا
(اَ فِ عَ)
الشاسی، مملوک. او را سی ورقه شعر است
لغت نامه دهخدا
(اَ فِ)
شیر. اسد. (المزهر) (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ فِ)
سلمه بن نبیط. محدثی ثقه است. در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ زَ)
نصله بن عیینه یا نضله بن عائذ یا فضله بن عبیدالله اسلمی صحابی. وفات او بسنۀ 60 هجری قمری است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام فروه
تصویر ام فروه
میش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوقره
تصویر ابوقره
آفتاب پرست از جانوران آفتاب پرست آفتاب پرست
فرهنگ لغت هوشیار