جدول جو
جدول جو

معنی ابوفرعون - جستجوی لغت در جدول جو

ابوفرعون
(اَ فِ عَ)
الشاسی، مملوک. او را سی ورقه شعر است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِبْ بُ فَ)
نباتی است بی ساق و بی شکوفه مفروش بر زمین با بیخ سطبر. رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و رجوع به ابوقیطس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
تیره ای از عشیرۀ محیسن از قبیلۀ بنی کعب خوزستان
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
استر. بغل. قاطر
لغت نامه دهخدا
(اَفَ وَ)
مولی عبدالرحمن بن هشام. او بزمان رسول صلوات الله علیه مسلمانی گرفت و صحبت او مشکوک است
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ وَ)
شاه بلوط. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلوطالملک. قسطل. کستانه. کسدانه
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ شَ)
خراش بن اسماعیل الشیبانی. از نسابین است و محمد بن سائب کلبی شاگرد اوست. او راست: کتاب اخبار ربیعه و انسابها. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
خرما. (السامی فی الأسامی) (مهذب الأسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
او از ابن زبیر واز او عبدالله المخرمی روایت کند. (الکنی للبخاری)
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
عبدالملک بن یزید خراسانی. یکی از سرداران نهضت عباسیه. او بگاه قیام طرفداران بنی عباس بخراسان، از سران این نهضت بود و به سال 131 هجری قمری در جنگ زاب با عبدالله بن علی دستیاری کرد و پس از شکست عثمان بن سفیان امیر جیش امویان در 132 عبدالله بن علی ابوعون را باصالح بن علی بتعاقب مروان به مصر فرستاد و در آنجا سپاه مروان مغلوب و خود مروان در منزل ذات السلاسل کشته شد و حکومت مصر از دست دولت عباسی به ابی عون محول گشت و او تا سال 159 در مصر حکم راند و در این سال فرمانروائی خراسان بدو دادند و پس از یک سال در 160 هجری قمری معزول گشت. رجوع به حبط ج 1 ص 265 و 269 شود
ابن عبدالملک. یکی ازسپاه سالاران جیش عرب بزمان منصور خلیفه که با مهدی بن منصور خلیفه بطبرستان و گرگان شد و با مهدی در فتح آن نواحی دستیاری کرد. رجوع به حبط ج 1 ص 341 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوفروه
تصویر ابوفروه
شابلوت از گیاهان شهرمان از پرندگان دریایی شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار