سلمه بن نبیط. محدثی ثقه است. در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
سلمه بن نبیط. محدثی ثقه است. در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
عبدالله بن محمد قرشی. محدثی است و از عطا روایت آرد. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
عبدالله بن محمد قرشی. محدثی است و از عطا روایت آرد. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغوی نحوی. او راست: کتاب الاعتقاب در لغت و کتاب الاستدراک علی الخیل فی المهمل و المستعمل و جماعتی بر این کتاب نقض نوشته اند. (ابن الندیم). و رجوع به محمد بن جعفر همدانی... شود از متأخرین شعرای ایران، معاصر شاه عباس اول صفوی. مولد او جوشقان و منشاء وی کاشان و در سال 1026 هجری قمری درگذشت
لغوی نحوی. او راست: کتاب الاعتقاب در لغت و کتاب الاستدراک علی الخیل فی المهمل و المستعمل و جماعتی بر این کتاب نقض نوشته اند. (ابن الندیم). و رجوع به محمد بن جعفر همدانی... شود از متأخرین شعرای ایران، معاصر شاه عباس اول صفوی. مولد او جوشقان و منشاء وی کاشان و در سال 1026 هجری قمری درگذشت
صالح بن عبدالله بن ابی فروه. از روات حدیث است. در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
صالح بن عبدالله بن ابی فروه. از روات حدیث است. در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
حسن بن هانی بن عبدالاول بن الصبّاح الحکمی الفارسی الأهوازی الشاعر المشهور. جدّ او از موالی جرّاح بن عبدالله حکمی والی خراسانست و اینکه در نسبت او را حکمی گویند بدین مناسبت است. محمد بن داود بن الجراح در کتاب الورقه آرد که مولد و منشاء ابونواس بصره است سپس از آنجا با والبه بن الخباب به کوفه شد و بعد به بغداد رفت و دیگران گفته اند که مولد او به اهواز بود و در دوسالگی او را از اهواز ببردند و مادر او اهوازیه و نامش جلبّان است و پدر او از جند مروان بن محمد آخر ملوک بنی امیّه از اهل دمشق بود و از آنجا به اهواز منتقل شد و در آنجا جلبان را تزویج کرد و چند فرزند آورد از جمله ابونواس و ابومعاذ و ابونواس را مادر او نزد عطاری گذاشت و ابواسامه والبه بن الحباب ویرا بدید، او را کودکی شیرین یافت و گفت من در تو مخائلی بینم اگر آنرا تباه نکنی زود باشد که شعر نیز توانی گفت مصاحبت من کن تا ترا به آنجای که باید برسانم. ابونواس پرسید تو کیستی گفت من ابواسامه والبه بن الحباب نام دارم گفت آری بخدا من در طلب تو بودم و میخواستم بکوفه آیم و بخدمت تو پیوندم و از تو ادب فراگیرم و شعر تو از تو شنوم و سپس مصاحبت ابواسامه اختیار کرد و با وی به بغداد شد و اول شعر که در کودکی گفت این بود: حامل الهوی تعب یستخفه الطرب ان بکی یحق له لیس ما به لعب تضحکین لاهیه و المحب ینتحب تعجبین من سقمی صحتی هو العجب. و این ابیات مشهور است و گویند که خصیب صاحب دیوان خراج مصر ازبونواس نسب وی پرسید و او گفت ادب مرا از نسب بی نیاز کرد و اسماعیل بن نوبخت گوید: کس فراخ دانشتر و پرمحفوظات تر از بونواس ندیدم با آنکه کتب او قلیل بود چنانکه پس از مرگ او خانه او بجستیم و جز کتابدانی مشتمل بر خرده کاغذی چند در غریب اللغه و نحو چیزی یافت نشد. و او از طبقۀ اولی مولدین است و صاحب ده نوع شعر که هر ده گزیده و نیکوست و جماعتی از فضلاء بگرد کردن شعر او همت گماشته اند از جمله، ابوبکر الصولی وعلی بن حمزۀ اصفهانی و ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری معروف به توزون و از اینروست که ابیات او مختلف روایت میشود. و در بعض کتب دیدم که مأمون خلیفه می گفت اگر دنیا خود وصف خویش کردی چون ابونواس نتوانستی آنجا که گوید: الا کل ّ حی ّ هالک و ابن هالک و ذونسب فی الهالکین عریق اذا امتحن الدنیا لبیب تکشفت له عن عدوه فی ثیاب صدیق. و چه نیکوگمانست بخدای خویش عز و جل آنجا که سراید: تکثر ما استطعت من الخطایا فانک بالغ ربّاً غفورا ستبصر ان وردت علیه عفوا و تلقی سیداً ملکاً کبیرا تعض ندامه کفیک ممّا ترکت مخافه النّار السرورا. و از شعر فائق مشهور اوست قصیدۀ میمیّۀ او که ابوتمام حبیب بر آن رشک برد و هم از آن استقبال کرد و آن در مدح امین محمد بن هارون بزمان خلافت امین است: یا دار ما صنعت بک الأیّام لم یبق فیک بشاشه تستام تاآنجا که در صفت ناقۀ خویش گوید: و تجشمت بی هول کل تنوفه هو جاء فیها جراءه اقدام تذر المطی ّ درائها فکأنّها صف ﱡ تقدمهن ّ و هی امام و اذا المطی ّ بلغن محمّدا فظهورهن علی الرحال حرام. و وقتی محمد امین در قضیه ای بر وی خشم گرفت و بقتل تهدید کردو بند فرمود ابونواس از زندان بخلیفه نوشت: بک استجیر من الرّدی متعوذاً من سطو بأسک و حیاه رأسک لااعو - د لمثلها و حیاه رأسک من ذا یکون ابونوا- سک ان قتلت ابانواسک. و خطیب ابوبکر در تاریخ بغداد ذکر او آورده و گوید مولد او به سال صد و چهل و پنج بود و برخی صد و بیست و شش گفته اند و در سنۀ صد و نود و پنج یا شش یا هشت به بغداد درگذشت و قبر او بگورستان شونیزیه است و گویند او را بونواس از آنرو گفتندی که دو گیسو از دو دوش آویخته و دروا و نوان داشت. (نقل باختصار از ابن خلکان). و ابن الندیم گوید: وفات او بگاه فتنه پیش از بازگشت مأمون از خراسان به سال 200 بود و ابن قتیبه گوید در 199 درگذشته است. و ابن اذین ندیم بونواس بود و از کسانی که دیوان او را جمع کرده اند یکی یحیی بن فضل راویۀ اوست که بر غیر حروف، دیوان او را به ده صنف بخش کرده است و دیگری از علماء ابویوسف یعقوب بن السکیت است که علاوه بر گرد کردن دیوان و تقسیم آن بر ده صنف در قرب هشتصد ورقه مشکلات آنرا نیز تفسیر کرده است و گرد آوردۀ ابوسعید سکری که تنها دوثلث آن تبویب شده با تبیین معانی و ناتمام مانده است نزدیک هزار ورقه است و از اهل ادب صولی نیز دیوان بونواس بر حروف جمع و منحولات را حذف کرده است و گرد آوردۀ علی بن حمزۀ اصفهانی نیز بر حروف است و یوسف بن الدایه اخبار بونواس را نوشته و مختار اشعار ویرا آورده است. و ابوهفان نیز اخبار او و مختارات اشعار ویرا نگاشته است و ابن الوشاء ابوالطیب و ابن عمار نیز اخبار و گزیدۀ اشعار او را نوشته اند و ابن عمار را علاوه بر آن رساله ای در مساوی ابونواس و سرقات اوست و آل منجم نیز اخبار و مختار اشعار او را در کتابهای خود در اشعار محدثین آورده اند و ابوالحسن سمیساطی اخبار ابونواس و مختار شعر او را گرد کرده و در انتصار و محاسن وی فصولی نوشته است. و به روایتی مولد او را به اهوازگفته اند و او با دختری جمیله و ادیبه مسماه به جنان عشق می ورزید و او را با وی مغازلات بسیار است و صاحب روضات آورده است که گویند: امام ابوعبیده لغوی مشهور گوید ابونواس در شعرای محدثین مثل امرءالقیس است در متقدمین و جاحظ گوید من هیچکس را در لغت اعلم از ابونواس نیافتم و او از حمادبن زید و عبدالواحد بن زیاد و یحیی القطان سماع دارد و نیز تلمذ یعقوب و ابوزید و ابوعبیده امام الناس کرده است. گویند وقتی ابوالعتاهیه از ابونواس پرسید که تو هر روزی چند شعر توانی ساخت گفت یک یا دو بیت و بسا میشود که از عهدۀ یک بیت در یک روز برنیایم و اصلاح آنرا بروز دیگر گذارم ابوالعتاهیه گفت من در روز صد تا دویست شعر گویم بونواس گفت اگر مانند قول تو: یا عتب ما لی و لک یا لیتنی ماارک که تو نظم کرده ای خواهی من در روز هزار و دو هزار توانم گفتن اما اگر ماننداین شعر من: لاتبک لیلی و لاتطرب الی هند و اشرب علی الورد من حمراء کالورد باید گفتن تو نتوانی گفت و مانند آن نیزدر عمر خویش نگفته ای. رجوع به فهرست ابن الندیم چ مصر ص 228 و ابن خلکان چ طهران ج 1 ص 147 و لباب الالباب ج 1 ص 76 و 199 و 291 و تاریخ حبیب السیر ج 1 ص 286 و روضات الجنات ص 211 و 209 و الجماهر بیرونی ص 243، 235، 155، 151، 138، 115، 59، 40 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 612 و قاموس الاعلام شود
حسن بن هانی بن عبدالاول بن الصبّاح الحکمی الفارسی الأهوازی الشاعر المشهور. جدّ او از موالی جرّاح بن عبدالله حکمی والی خراسانست و اینکه در نسبت او را حکمی گویند بدین مناسبت است. محمد بن داود بن الجراح در کتاب الورقه آرد که مولد و منشاء ابونواس بصره است سپس از آنجا با والبه بن الخباب به کوفه شد و بعد به بغداد رفت و دیگران گفته اند که مولد او به اهواز بود و در دوسالگی او را از اهواز ببردند و مادر او اهوازیه و نامش جلبّان است و پدر او از جند مروان بن محمد آخر ملوک بنی امیّه از اهل دمشق بود و از آنجا به اهواز منتقل شد و در آنجا جلبان را تزویج کرد و چند فرزند آورد از جمله ابونواس و ابومعاذ و ابونواس را مادر او نزد عطاری گذاشت و ابواسامه والبه بن الحباب ویرا بدید، او را کودکی شیرین یافت و گفت من در تو مخائلی بینم اگر آنرا تباه نکنی زود باشد که شعر نیز توانی گفت مصاحبت من کن تا ترا به آنجای که باید برسانم. ابونواس پرسید تو کیستی گفت من ابواسامه والبه بن الحباب نام دارم گفت آری بخدا من در طلب تو بودم و میخواستم بکوفه آیم و بخدمت تو پیوندم و از تو ادب فراگیرم و شعر تو از تو شنوم و سپس مصاحبت ابواسامه اختیار کرد و با وی به بغداد شد و اول شعر که در کودکی گفت این بود: حامل الهوی تعب یستخفه الطرب ان بکی یحق له لیس ما به لعب تضحکین لاهیه و المحب ینتحب تعجبین من سقمی صحتی هو العجب. و این ابیات مشهور است و گویند که خصیب صاحب دیوان خراج مصر ازبونواس نسب وی پرسید و او گفت ادب مرا از نسب بی نیاز کرد و اسماعیل بن نوبخت گوید: کس فراخ دانشتر و پرمحفوظات تر از بونواس ندیدم با آنکه کتب او قلیل بود چنانکه پس از مرگ او خانه او بجستیم و جز کتابدانی مشتمل بر خرده کاغذی چند در غریب اللغه و نحو چیزی یافت نشد. و او از طبقۀ اولی مولدین است و صاحب ده نوع شعر که هر ده گزیده و نیکوست و جماعتی از فضلاء بگرد کردن شعر او همت گماشته اند از جمله، ابوبکر الصولی وعلی بن حمزۀ اصفهانی و ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری معروف به توزون و از اینروست که ابیات او مختلف روایت میشود. و در بعض کتب دیدم که مأمون خلیفه می گفت اگر دنیا خود وصف خویش کردی چون ابونواس نتوانستی آنجا که گوید: الا کل ّ حی ّ هالک و ابن هالک و ذونسب فی الهالکین عریق اذا امتحن الدنیا لبیب تکشفت له عن عدوه فی ثیاب صدیق. و چه نیکوگمانست بخدای خویش عز و جل آنجا که سراید: تکثر ما استطعت من الخطایا فانک بالغ ربّاً غفورا ستبصر ان وردت علیه عفوا و تلقی سیداً ملکاً کبیرا تعض ندامه کفیک ممّا ترکت مخافه النّار السرورا. و از شعر فائق مشهور اوست قصیدۀ میمیّۀ او که ابوتمام حبیب بر آن رشک برد و هم از آن استقبال کرد و آن در مدح امین محمد بن هارون بزمان خلافت امین است: یا دار ما صنعت بک الأیّام لم یبق فیک بشاشه تستام تاآنجا که در صفت ناقۀ خویش گوید: و تجشمت بی هول کل تنوفه هو جاء فیها جراءه اقدام تذر المطی ّ درائها فکأنّها صف ﱡ تقدمهن ّ و هی امام و اذا المطی ّ بلغن محمّدا فظهورهن علی الرحال حرام. و وقتی محمد امین در قضیه ای بر وی خشم گرفت و بقتل تهدید کردو بند فرمود ابونواس از زندان بخلیفه نوشت: بک استجیر من الرّدی مُتعوذاً من سطو بأسک و حیاه رأسک لااعو - د لمثلها و حیاه رأسک من ذا یکون ابونوا- سک اِن قتلت ابانواسک. و خطیب ابوبکر در تاریخ بغداد ذکر او آورده و گوید مولد او به سال صد و چهل و پنج بود و برخی صد و بیست و شش گفته اند و در سنۀ صد و نود و پنج یا شش یا هشت به بغداد درگذشت و قبر او بگورستان شونیزیه است و گویند او را بونواس از آنرو گفتندی که دو گیسو از دو دوش آویخته و دروا و نوان داشت. (نقل باختصار از ابن خلکان). و ابن الندیم گوید: وفات او بگاه فتنه پیش از بازگشت مأمون از خراسان به سال 200 بود و ابن قتیبه گوید در 199 درگذشته است. و ابن اذین ندیم بونواس بود و از کسانی که دیوان او را جمع کرده اند یکی یحیی بن فضل راویۀ اوست که بر غیر حروف، دیوان او را به ده صنف بخش کرده است و دیگری از علماء ابویوسف یعقوب بن السکیت است که علاوه بر گرد کردن دیوان و تقسیم آن بر ده صنف در قرب هشتصد ورقه مشکلات آنرا نیز تفسیر کرده است و گرد آوردۀ ابوسعید سکری که تنها دوثلث آن تبویب شده با تبیین معانی و ناتمام مانده است نزدیک هزار ورقه است و از اهل ادب صولی نیز دیوان بونواس بر حروف جمع و منحولات را حذف کرده است و گرد آوردۀ علی بن حمزۀ اصفهانی نیز بر حروف است و یوسف بن الدایه اخبار بونواس را نوشته و مختار اشعار ویرا آورده است. و ابوهفان نیز اخبار او و مختارات اشعار ویرا نگاشته است و ابن الوشاء ابوالطیب و ابن عمار نیز اخبار و گزیدۀ اشعار او را نوشته اند و ابن عمار را علاوه بر آن رساله ای در مساوی ابونواس و سرقات اوست و آل منجم نیز اخبار و مختار اشعار او را در کتابهای خود در اشعار محدثین آورده اند و ابوالحسن سمیساطی اخبار ابونواس و مختار شعر او را گرد کرده و در انتصار و محاسن وی فصولی نوشته است. و به روایتی مولد او را به اهوازگفته اند و او با دختری جمیله و ادیبه مسماه به جنان عشق می ورزید و او را با وی مغازلات بسیار است و صاحب روضات آورده است که گویند: امام ابوعبیده لغوی مشهور گوید ابونواس در شعرای محدثین مثل امرءالقیس است در متقدمین و جاحظ گوید من هیچکس را در لغت اعلم از ابونواس نیافتم و او از حمادبن زید و عبدالواحد بن زیاد و یحیی القطان سماع دارد و نیز تلمذ یعقوب و ابوزید و ابوعبیده امام الناس کرده است. گویند وقتی ابوالعتاهیه از ابونواس پرسید که تو هر روزی چند شعر توانی ساخت گفت یک یا دو بیت و بسا میشود که از عهدۀ یک بیت در یک روز برنیایم و اصلاح آنرا بروز دیگر گذارم ابوالعتاهیه گفت من در روز صد تا دویست شعر گویم بونواس گفت اگر مانند قول تو: یا عتب ما لی و لک ِ یا لیتنی ماارک ِ که تو نظم کرده ای خواهی من در روز هزار و دو هزار توانم گفتن اما اگر ماننداین شعر من: لاتبک ِ لیلی و لاتطرب الی هند و اشرب علی الورد من حمراء کالورد باید گفتن تو نتوانی گفت و مانند آن نیزدر عمر خویش نگفته ای. رجوع به فهرست ابن الندیم چ مصر ص 228 و ابن خلکان چ طهران ج 1 ص 147 و لباب الالباب ج 1 ص 76 و 199 و 291 و تاریخ حبیب السیر ج 1 ص 286 و روضات الجنات ص 211 و 209 و الجماهر بیرونی ص 243، 235، 155، 151، 138، 115، 59، 40 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 612 و قاموس الاعلام شود
علی بن محمد. محدث است. در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
علی بن محمد. محدث است. در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
خویلد هذلی بن مرّه قردی. صحابی و شاعر است. او را دیوانیست و در خلافت عمر درگذشت. صحابی به عنوان عضوی از اولین نسل مسلمانان شناخته می شود که با پیامبر اکرم (ص) ارتباط مستقیم داشتند. این ارتباط، شامل تجربهٔ شخصی از آموزه ها، سخنان، و اعمال پیامبر بود. صحابه همزمان راویان احادیث، فرماندهان نظامی و مشاوران پیامبر بودند. هذلی. از فضاله بن عبید استماع حدیث کرده و عمران بن عبدالرحمن ازدی از وی روایت کند. رجوع به ابوخراش خویلد شود
خویلد هذلی بن مرّه قردی. صحابی و شاعر است. او را دیوانیست و در خلافت عمر درگذشت. صحابی به عنوان عضوی از اولین نسل مسلمانان شناخته می شود که با پیامبر اکرم (ص) ارتباط مستقیم داشتند. این ارتباط، شامل تجربهٔ شخصی از آموزه ها، سخنان، و اعمال پیامبر بود. صحابه همزمان راویان احادیث، فرماندهان نظامی و مشاوران پیامبر بودند. هذلی. از فضاله بن عبید استماع حدیث کرده و عمران بن عبدالرحمن ازدی از وی روایت کند. رجوع به ابوخراش خویلد شود
سلمی. صحابی است. اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند.
سلمی. صحابی است. اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند.
اسماعیل بن دراس. محدث است و عبدالصمد بن عبدالوارث کوفی از او روایت کند. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
اسماعیل بن دراس. محدث است و عبدالصمد بن عبدالوارث کوفی از او روایت کند. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
از مردم نصیبین. او گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام دست یافته است و وی را در نزد اهل این صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه از او نام میبرد. او راست: شرح کتاب الرحمۀ جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض. کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب التمویه. (ابن الندیم)
از مردم نصیبین. او گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام دست یافته است و وی را در نزد اهل این صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه از او نام میبرد. او راست: شرح کتاب الرحمۀ جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض. کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب التمویه. (ابن الندیم)
نهر ابوفطرس، نهری است در فلسطین بدوازده میلی رمله از سوی شمال و مخرج آن چشمه هائی در کوه پیوستۀ به نابلس و بمیان دو شهر ارسوف و یافا به بحرالملح ریزد و ابونواس در شعر نام آن نهر فطرس آورده بی قید ابو. و این نهر امروز بنام اعرج معروف است. رجوع به نهر ابی فطرس در معجم البلدان یاقوت شود
نهر ابوفطرس، نهری است در فلسطین بدوازده میلی رمله از سوی شمال و مخرج آن چشمه هائی در کوه پیوستۀ به نابلس و بمیان دو شهر ارسوف و یافا به بحرالملح ریزد و ابونواس در شعر نام آن نهر فطرس آورده بی قید ابو. و این نهر امروز بنام اعرج معروف است. رجوع به نهر ابی فطرس در معجم البلدان یاقوت شود
از یونانی هپوفائس، غاسول رومی. ابوقاووس. ابوقاوس. ابوقابس. ابوقانس. نباتیست که در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است مابین درخت و گیاه و برگش از زیتون باریکتر، مابین برگها خارهای سفید. گل آن سپید و شبیه به گل لبلاب و شاخهای او پراکنده و بیخش قوی و بسیار رطوبت بطعم تلخ و مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت اوست که با آرد کرسنه آمیخته خشک کرده باشند. و برگ و شاخ و گل او را سائیده دست بدان شویند و آن غیر اشنان یعنی غاسول فارسی است. ابوقانیش. ابوقالس
از یونانی هِپوفائس، غاسول رومی. ابوقاووس. ابوقاوس. ابوقابس. ابوقانس. نباتیست که در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است مابین درخت و گیاه و برگش از زیتون باریکتر، مابین برگها خارهای سفید. گل آن سپید و شبیه به گل لبلاب و شاخهای او پراکنده و بیخش قوی و بسیار رطوبت بطعم تلخ و مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت اوست که با آرد کَرْسَنه آمیخته خشک کرده باشند. و برگ و شاخ و گل او را سائیده دست بدان شویند و آن غیر اشنان یعنی غاسول فارسی است. ابوقانیش. ابوقالس