جدول جو
جدول جو

معنی ابوغبشان - جستجوی لغت در جدول جو

ابوغبشان(اَ غَ)
محترش بن خلیل از قبیلۀ خزاعه. این مرد داستان و مثل گولی و غبن معامله و ندامت و پشیمانی است، چه وقتی در مستی سدانت کعبه را که در عرب شرافتی بی عدیل است در مقابل خیکی شراب، بقبیلۀ قریش بفروخت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ حِ)
حمانی. نام مردی مشهور بزیبائی و جمال
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ طَ)
سعد بن طریف یا یزید بن طریف. تابعی است و از ابوهریره و ابن عباس روایت کند. در علم تاریخ اسلام، تابعی کسی است که هرچند پیامبر اسلام را ندیده است، اما با اصحاب او معاشرت داشته و از آن ها بهره علمی برده است. تابعین در بسیاری از شهرهای اسلامی مانند مکه، مدینه، کوفه، بصره و شام حضور داشتند و در ترویج اسلام و آموزش احکام دینی نقش بسیار پررنگی ایفا کردند. آنان شاگردان مستقیم صحابه محسوب می شوند.
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ وا)
گربه. (قاضی محمد دهار)
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ وا)
القرشی. او راست: رساله فی العفو
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
او راست: شروط الاحکام
لغت نامه دهخدا
(اَ ظِبْ)
ازدی. او از عمر و از او موسی بن عبدالله بن یزید و ابوهند روایت کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ ذُبْ)
خلیفه بن کعب. محدث است و شعبه از او روایت کند. در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
لقب عبدالملک بن مروان بن الحکم است
لغت نامه دهخدا