جدول جو
جدول جو

معنی ابوعمیر - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعمیر
(اَ عُ مَ)
قسمی ماهی که آنرا ام الشریط نیز گویند
نره. (منتهی الارب). شرم مرد
لغت نامه دهخدا
ابوعمیر
(اَ عُ مَ)
او از عاصم جحدری و از وی هارون نحوی روایت کند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوعزیز
تصویر ابوعزیز
(پسرانه)
پدر عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ جُ بَ)
صحابیست. واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است. صحابه ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اَ اُ مَیْ یَ)
ابن مغیره بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم والد ام المؤمنین ام سلمه. و این ابوامیه را با مسافر بن ابی عمرو و زمعه بن اسود ازوادالرکب گفتندی، از اینرو که در هر کاروان که یکی از آنان بودندی دیگر مردم قافله را زاد نبایستی و بر خوان او گرد آمدندی، شهری بنزدیک دمیاط، نسبت بدان بؤنی باشد: حمز بؤنی، قریه ای از خرۀ بهنسی، هم به صعید
رجوع به امیه بن ابی امیه و محمد بن ابی امیه و علی بن ابی امیه و عبدالله بن ابی امیه بن ابی امیه و احمد بن امیه بن ابی امیه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ اُ مَ)
نام محدثی. صاحب ابی هریره. و ابوالوازع از او روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ)
عتبه بن اسید ثقفی. صحابیست. مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند. صحابه ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بُ حَ)
تیس. (المزهر). بز نر
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
صحابیست. صحابی در اصطلاح علم حدیث به مسلمانی اطلاق می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر بر آن ایمان باقی مانده است. صحابه در انتقال روایات نبوی، فتوحات اسلامی و تثبیت آموزه های دینی نقش بنیادین داشته اند. آنان از نزدیک ترین یاران پیامبر به شمار می آیند. صحابه ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
معدبن علی. هشتمین خلیفۀ فاطمی مصر، ملقب به مستنصر بالله (از 427 تا 487 هجری قمری). ناصرخسرو علوی از جانب او حجت جزیره خراسان بود:
ای در کمال اقصای حد همچون هزار اندر عدد
دین امام حق معد، بر فضل تو مانا گوا.
روی خدا و دل عالم معد
کز شرفش حکمت را معدنم.
امام تمام جهان بوتمیم
که نیرو شد از دین بدو بازویم.
از که دادت حجت این پند تمام
از امام خلق عالم بوتمیم.
بار شاخ علم یزدان بوتمیم
آن بعلم و حلم و حکم و عدل تام.
مر عقلا را بخراسان منم
بر سفها حجت مستنصری.
طلعت مستنصر از خدای جهان را
ماه منیر است و این جهان شب تار است.
بشتاب سوی حضرت مستنصر
ره زی شجر جز از ثمره مسپر.
ای سر مایۀ هر نصرت مستنصر
من اسیر غلبه ی لشکر شیطانم.
ای معدن فتح و نصر مستنصر
شاهان همه روبه و تو ضرغامی.
از برج فلک پیکر مستنصر بالله
شد خلق بدین کشور مستنصر باﷲ.
مستنصر از خدای دهد نصرت
زین پس بر اولیای شیاطینم.
چون بندۀ مستنصر بالله بگوید
پر مشتری و زهره شود بقعۀ یمکان.
از حجت مستنصر بشنو سخن حق
روشن چو شباهنگ سحرگه متلألی.
مستنصر بالله که از فضل خدایست
موجود مجسم شده در عالم فانیش.
مستنصریم ور از این بگردم
چون دشمن بی دینش بدفعالم.
داغ مستنصر بالله نهادستم
بر بر و سینه و بر پهنۀ پیشانی
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ)
عبدالوهاب بن حافظ ابی عبدالله بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده بن ولید بن منده بن بطه بن استندار بن چهاربخت بن فیرزان اصفهانی محدث. رجوع به بنومنده شود
صریفینی. عثمان. از شاگردان شیخ عبدالقادر گیلانی است. وفات او ظاهراً در اواخر مأئۀ ششم بوده است. رجوع به نفحات الانس و نامۀ دانشوران ج 2 ص 424 شود
ابن حماس. در نام او اختلاف است بعضی یوسف بن یونس و بعضی یونس بن یونس و بعضی یونس بن یوسف گفته اند. رجوع به صفهالصفوه چ حیدرآباد دکن ج 2 ص 76 شود
قاضی بغداد. به روزگار مقتدر خلیفۀ عباسی. واین ابوعمرو در سال 309 هجری قمری باباحت خون حسین بن منصور حلاّج فتوی نوشت. رجوع به حبط ج 1 ص 301 شود
عثمان بن سعید بن عثمان بن سعید بن عمر الاموی المقری القرطبی الدانی. رجوع به عثمان... و رجوع به ابوعمرو دانی... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ بَ)
البسری و بسری قریه ای است به حوران دمشق. او یکی از زهاد و گویند مستجاب الدعوه بوده است. رجوع به ج 4 صفهالصفوه ص 216 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
صحابی است. در علوم اسلامی، صحابی به مسلمانی گفته می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و در حال اسلام وفات کرده است. صحابه از یاران وفادار پیامبر بودند که در میدان های جهاد، دعوت و آموزش دین مشارکت داشتند. شناخت دقیق صحابه به فهم بهتر سیره پیامبر، فقه اسلامی و جریان های صدر اسلام کمک شایانی می کند و در آثار تاریخی بسیار آمده است.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
مولی رسول الله صلوات الله علیه. صحابی است. و بعضی گفته اند نام او احمر است. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ / عُ)
صحابی است. از مردم خیبر. مفهوم صحابی یکی از مفاهیم کلیدی در علم حدیث است، چراکه بسیاری از احادیث پیامبر از طریق صحابه نقل شده اند. شناخت دقیق صحابه به ما کمک می کند تا درک عمیق تری از منابع دینی و تحولات اجتماعی صدر اسلام داشته باشیم. آنان حافظان زنده سنت و قرآن بودند صحابه نقشی کلیدی در تدوین و تبیین تعالیم اسلامی داشتند..
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ناحیتی است بحدیدۀ یمن به شش ساعتی ساحل بحر احمر. در قدیم این ناحیت تابع حکومت یمن بود و در مائۀ دوازدهم امارتی مستقل داشت و1288 ه. ق. آنگاه که دولت عثمانی ابوعریش را فتح و تسخیر کرد تابع حکومت عثمانی شد و پس از جنگ بین المللی، انگلیسان آنجا را غصب کردند. سکنۀ آن شش هزار تن است
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
از بنی عجل. یکی از شعرا و فصحای عرب. (ابن الندیم). و در موضع دیگر این نام را ابوعرار العجل الاعرابی آورده است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ رَ)
گرسنگی. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی) (منتهی الارب). جوع. (المزهر).
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
نام قصبه ای به 87 هزارگزی شمال شرقی قاهره
لغت نامه دهخدا
(اَ عَمْرْ)
شاهین.
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ مَ)
الدوری. او راست: کتاب اجزاء القرآن. و کتاب الوقف و الابتداء فی القرآن. و کتاب ما اتفقت الفاظه (واختلفت) معانیه فی القرآن. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ مَ رَ)
حبیب الحذّاء. از روات حدیث است. روات در تاریخ اسلام، به عنوان افراد متخصص در علم حدیث شناخته می شوند که با نقل دقیق احادیث از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع)، به مسلمانان کمک کرده اند تا مفاهیم صحیح اسلامی را درک کنند. در این زمینه، روات نقش مهمی در حفظ و تثبیت اصول دینی در برابر تحریفات و اشتباهات ایفا کرده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَمْ ما)
اسب فارسی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَمْ ما)
مولی القوم بالمدینه ؟ او از عبدالله بن هداج و از او ابراهیم بن المنذر روایت کرده است
شداد بن عبدالله. یحیی بن کثیر و اوزاعی از او حدیث کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ فَ)
عریف بنی سریع. تابعی است. او از عبدالله بن عمر روایت کند و ابن نمیر از او. تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ نُمَ)
محدث است و از هیثم بن مالک روایت کند. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
لغت نامه دهخدا
(اَ حِ یَ)
سبا المنصور. سومین و آخرین از امرای بنی صلیح در صنعا (از 484 تا 492 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ یَ)
تابعی است و از عمر روایت کرده است. مفهوم تابعی تنها به معنای یک مسلمان نسل دوم نیست، بلکه نشان دهنده جایگاهی علمی و معنوی در تاریخ اسلام است. تابعین، با درک مستقیم از صحابه و دریافت آموزه های اصیل دینی، از افراد برجسته ای چون عبدالله بن عباس، ابن مسعود، علی (ع) و دیگران روایت هایی را نقل کرده اند. این انتقال علم، باعث تداوم میراث دینی و مذهبی اسلام تا عصر حاضر شده است.
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ دَ)
هرماس بن زیاد. صحابیست. عنوان صحابی از ارزشمندترین عناوین در فرهنگ اسلامی است. افرادی که با پیامبر اسلام (ص) دیدار کرده، ایمان آورده و تا پایان عمر مؤمن باقی مانده اند، این لقب را کسب کرده اند. این اشخاص ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اَعُ رَ)
او از شهر و از او اعمش روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ رَ)
صعتر. (مخزن الأدویه). سعتر. آویشن.
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ رَ)
حمزه بن حبیب بن عماره الزیات الکوفی. از موالی آل عکرمه بن ربعی التیمی. او یکی از قراء سبعه است و ابوالحسن کسائی قرائت از وی فرا گرفت و حمزه از اعمش اخذ قرائت کرد و از آنروی بنام زیات معروف گشت که زیت از کوفه به حلوان و از حلوان پنیر و جوز بکوفه بتجارت بردی. وفات وی به 156 هجری قمری در حلوان بود. و رجوع به حمزه... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
مولی عبدالله بن جحش حجازی. او از محمد بن عبدالله روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
صرد. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوعماره
تصویر ابوعماره
تاتینا باشه
فرهنگ لغت هوشیار