جدول جو
جدول جو

معنی ابوعقاب - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعقاب
(اَ عُ)
از روات است. در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ عَبْ با)
ثابت بن یحیی بن یسار الرّازی. کاتب و حاسب مأمون خلیفه است. رجوع بتجارب السلف ص 172 چ طهران و رجوع به ثابت... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
مولی رسول الله صلوات الله علیه. صحابی است. و بعضی گفته اند نام او احمر است. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
از بنی عجل. یکی از شعرا و فصحای عرب. (ابن الندیم). و در موضع دیگر این نام را ابوعرار العجل الاعرابی آورده است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ بَ)
غاضره بن عروه. از روات حدیث است. در تاریخ علم حدیث، روات نقش محوری در حفظ و انتقال سنت پیامبر اسلام (ص) ایفا کرده اند. این افراد با جمع آوری و تحلیل دقیق روایت ها، کمک کرده اند تا مسلمانان از منابع صحیح دینی استفاده کنند. به همین دلیل، روات به عنوان نگهبانان علم حدیث شناخته می شوند که در مقابل هرگونه تحریف یا تغییر در احادیث ایستاده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
مفعل ٌ من القیض، قشرالبیض و هو ادحی ّالنعامه (لانۀ شترمرغ) و افحوص القطاه (جای چوزه نهادن سنگ خوار) . (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ شِ)
یکی از روات حدیث و از زید بن اسلم روایت کند. روات در تاریخ علم حدیث اسلام اهمیت بسیاری دارند، زیرا بدون وجود آنان، روایت های نبوی و اهل بیت (ع) نمی توانستند به نسل های بعدی منتقل شوند. این افراد به طور مستقیم یا از طریق واسطه ها، به جمع آوری و انتشار روایت های پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه پرداخته اند. نقش این روات در حفظ و گسترش اسلام و تعلیمات پیامبر (ص) انکارناپذیر است.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَبْ با)
هدهد. پوپو. (المرصع.)
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ)
ماهی. (مهذب الاسماء) ، پست. سویق. و آن آرد گندم یا برنج یا جو یا نخود بریان کرده باشد که گاهی با شکر آمیزند. قاووت. و در مازندران آرد جو بریان را پیه و پیا گویند، زنبور. (المزهر) (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
سگ. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ ضِ)
سوراخ بر زمین و دیوار
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
ظاهراً محتشمی از بزرگان موسیقی بوده است، معاصر عمارۀ شاعر مروزی و عماره در حق او گوید:
با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب
آمد بخان چاکر خود خواجه بوصواب
لغت نامه دهخدا
(اَ بویَ)
مزابلی. از اقران جنید بود و او گفت التصوف حال تضمحل ّ فیها معالم الانسانیه. رجوع به نفحات الانس جامی چ هند ص 85 و نامۀ دانشوران ج 3 ص 127 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بو یَ)
بنجشک. گنجشک. عصفور. (المزهر). چغو. چغوک. چکک. چکوک. خانگی. ونج. مرکو. میچکا (به لهجۀ مازندرانی)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
موش. (مهذب الاسماء). فاره
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ آ)
القشیری. کنیت مطرف بن مالک است
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
او از خالد بن عبید و یحیی بن واضح از او روایت کند
او از انس و از او دستوائی و عبدالوارث روایت کنند
او از حسن و از او سری بن یحیی روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ عُفْ فا)
غالب القطان. او را روایت حدیث است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ رَ)
الأسدی. از عبدالله بن مسعود روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بِ)
مصحف انخسا و انخوسا و داود ضریر انطاکی نام دیگر او را ابوقابوس آرد و گوید: هو ابوحلسا بالبربریه و سیأتی وقوع هذا الاسم علی خس الحمار وبالعراق شب العصفر و بالعربیه الاشنان والحرض و خرءالعصافیر و بالفارسی بناله (؟) و عصارته القلی اذا احرق او شمس -انتهی. و باز لغت نویسان فارسی مترادف این کلمه کلمات انجوسا، خالوما، شنگار، هوه چوبه، حنّاءالفول، هوفیلوس، خردل صحرائی، حناءالغزاله، حناءالقوله، حمیراء، حناء فول، حناء فوله، انجسا، شنجار، شجرهالدم، عاقرشمعا، عودالفالوذج، رجل الحمامه، کحلا، کحیلا، ابوخلسا، خس ّالحمار، حوجره، گاوزبان تلخ، هواچوبه، بالقیس را آورده اند. لیکن بعض از این کلمات درخور تحقیق و تفتیش است. رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَتْ تا)
غراب. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
الاغلبی. چهارمین ازملوک بنی الأغلب بتونس. از سال 223 تا 226 ه. ق، و در المرصع معنی خروس و شپش درشت نیز بر آن افزوده است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ابن علوان مغربی. یکی از زهاد و مشایخ اهل سلوک در مائۀ سیم. وی مجاور مکّه بود و صحبت ابوهارون اندلسی دریافته بود. مدفن او مکه و وفات وی در اواخر مائۀ سیم هجری قمری است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 217 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ اَ)
عوض گرفتن.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَمْ ما)
اسب فارسی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَمْ ما)
مولی القوم بالمدینه ؟ او از عبدالله بن هداج و از او ابراهیم بن المنذر روایت کرده است
شداد بن عبدالله. یحیی بن کثیر و اوزاعی از او حدیث کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بِ)
آفتاب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ بَ)
خوک. (مهذب الاسماء). خنزیر.
لغت نامه دهخدا
(اَ غَلْ لا)
یونس بن جبیر باهلی. از روات حدیث است. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ دَ)
نبیذ خرما
لغت نامه دهخدا
(اَ)
باشه. باشق. ابوسراقه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ عِ)
فارس بن ابی الحسن. یازدهمین از ملوک بنی مرین بمراکش. هنگامی که پدر او ابوالحسن در اندلس شکست خورد و آوازه افتاد که وی کشته شده است ابوعنان که در این وقت والی الجزایر بود متوجه فاس گشته و به سال 749 هجری قمری بر تخت پدر نشست. سپس ابوالحسن بازگشت و پسر از سپردن تاج و تخت به پدر سرباز زد و میان آندو دو سال محاربات پیوست و در سال 752 ابوالحسن وفات یافت و ابوعنان بی منازعی سلطان مراکش گشت و سپس بنی زیان بملک او تاختند و جزایر و تونس را متصرف گشتند و او با آنان جنگ کرد و غالب آمد و املاک مغصوبه از ایشان مسترد داشت و در سال 759 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
(اَ جِ)
عبدالله بن محمد قرشی. محدثی است و از عطا روایت آرد. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(اَ تُ)
لغوی نحوی. او راست: کتاب الاعتقاب در لغت و کتاب الاستدراک علی الخیل فی المهمل و المستعمل و جماعتی بر این کتاب نقض نوشته اند. (ابن الندیم). و رجوع به محمد بن جعفر همدانی... شود
از متأخرین شعرای ایران، معاصر شاه عباس اول صفوی. مولد او جوشقان و منشاء وی کاشان و در سال 1026 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
نمر. (المزهر). پلنگ
لغت نامه دهخدا