ابن علقمۀ دیلمی. یکی از ملوک حیره پس از نعمان بن اسود و قبل از امرءالقیس اسود. و گفته اند دورۀ ملک او سه سال بود. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 91 و رجوع به آل نصر شود
ابن علقمۀ دیلمی. یکی از ملوک حیره پس از نعمان بن اسود و قبل از امرءالقیس اسود. و گفته اند دورۀ ملک او سه سال بود. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 91 و رجوع به آل نصر شود
معرب از اندام فارسی، به اندام. به اندازه. شی ٔ مهندم، ای مصلح (؟) علی مقدار، و هو معرب اصله بالفارسی، اندام. (بحر الجواهر به نقل از صحاح). به شکل درآورده شده. منظم به شکل هندسی: گنبدی بس بزرگ بر سر این درگاه ساخته از سنگ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 39). بر سر این ستونها طاقها زده است به دو جانب همه از سنگ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 22). اکنون این درجات را پهنای بیست ارش باشد همه درجه هااز سنگ تراشیدۀ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 54)
معرب از اندام فارسی، به اندام. به اندازه. شی ٔ مهندم، ای مصلح (؟) علی مقدار، و هو معرب اصله بالفارسی، اندام. (بحر الجواهر به نقل از صحاح). به شکل درآورده شده. منظم به شکل هندسی: گنبدی بس بزرگ بر سر این درگاه ساخته از سنگ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 39). بر سر این ستونها طاقها زده است به دو جانب همه از سنگ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 22). اکنون این درجات را پهنای بیست ارش باشد همه درجه هااز سنگ تراشیدۀ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 54)
صحابی است. اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند.
صحابی است. اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند.
این کنیت را چون مطلق آرند مراد امام محمد بن علی الباقر علیه السلام است و چون ابوجعفر ثانی گویند مقصود حضرت امام محمد تقی جواد سلام الله علیه است کنیت مسعود بن عبدالعزیز بن المحسن بن الحسن، شریف بباضی شاعر کنیت حمدان درقی
این کنیت را چون مطلق آرند مراد امام محمد بن علی الباقر علیه السلام است و چون ابوجعفر ثانی گویند مقصود حضرت امام محمد تقی جواد سلام الله علیه است کنیت مسعود بن عبدالعزیز بن المحسن بن الحسن، شریف بباضی شاعر کنیت حمدان درقی
عریف بنی سریع. تابعی است. او از عبدالله بن عمر روایت کند و ابن نمیر از او. تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
عریف بنی سریع. تابعی است. او از عبدالله بن عمر روایت کند و ابن نمیر از او. تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
عبدالملک بن یزید خراسانی. یکی از سرداران نهضت عباسیه. او بگاه قیام طرفداران بنی عباس بخراسان، از سران این نهضت بود و به سال 131 هجری قمری در جنگ زاب با عبدالله بن علی دستیاری کرد و پس از شکست عثمان بن سفیان امیر جیش امویان در 132 عبدالله بن علی ابوعون را باصالح بن علی بتعاقب مروان به مصر فرستاد و در آنجا سپاه مروان مغلوب و خود مروان در منزل ذات السلاسل کشته شد و حکومت مصر از دست دولت عباسی به ابی عون محول گشت و او تا سال 159 در مصر حکم راند و در این سال فرمانروائی خراسان بدو دادند و پس از یک سال در 160 هجری قمری معزول گشت. رجوع به حبط ج 1 ص 265 و 269 شود ابن عبدالملک. یکی ازسپاه سالاران جیش عرب بزمان منصور خلیفه که با مهدی بن منصور خلیفه بطبرستان و گرگان شد و با مهدی در فتح آن نواحی دستیاری کرد. رجوع به حبط ج 1 ص 341 شود
عبدالملک بن یزید خراسانی. یکی از سرداران نهضت عباسیه. او بگاه قیام طرفداران بنی عباس بخراسان، از سران این نهضت بود و به سال 131 هجری قمری در جنگ زاب با عبدالله بن علی دستیاری کرد و پس از شکست عثمان بن سفیان امیر جیش امویان در 132 عبدالله بن علی ابوعون را باصالح بن علی بتعاقب مروان به مصر فرستاد و در آنجا سپاه مروان مغلوب و خود مروان در منزل ذات السلاسل کشته شد و حکومت مصر از دست دولت عباسی به ابی عون محول گشت و او تا سال 159 در مصر حکم راند و در این سال فرمانروائی خراسان بدو دادند و پس از یک سال در 160 هجری قمری معزول گشت. رجوع به حبط ج 1 ص 265 و 269 شود ابن عبدالملک. یکی ازسپاه سالاران جیش عرب بزمان منصور خلیفه که با مهدی بن منصور خلیفه بطبرستان و گرگان شد و با مهدی در فتح آن نواحی دستیاری کرد. رجوع به حبط ج 1 ص 341 شود
عمر بن محمد بن احمد بن اسماعیل بن علی بن نعمان النسفی، ملقب به نجم الدین. ولادت او به سال 471 هجری قمری بود و در 537 درگذشت. اوراست: کتاب منظومه در خلاف. و رجوع به عمر... شود عمر بن ابی الحسن علی بن مرشد بن علی، معروف به ابن فارض، و کنیت دیگر او ابوالقاسم است. رجوع به ابن فارض...، و رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 449 شود عمر بن ابی بکر بن محمد بن معمر، معروف به ابن طبرزد و ملقب به موفق الدین و مشهور بدارقزی. رجوع به ابن طبرزد موفق الدین... شود عمر بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عمویه، ملقب به شهاب الدین سهروردی. رجوع به عمر...، و رجوع به سهروردی... شود
عمر بن محمد بن احمد بن اسماعیل بن علی بن نعمان النسفی، ملقب به نجم الدین. ولادت او به سال 471 هجری قمری بود و در 537 درگذشت. اوراست: کتاب منظومه در خلاف. و رجوع به عمر... شود عمر بن ابی الحسن علی بن مرشد بن علی، معروف به ابن فارض، و کنیت دیگر او ابوالقاسم است. رجوع به ابن فارض...، و رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 449 شود عمر بن ابی بکر بن محمد بن معمر، معروف به ابن طبرزد و ملقب به موفق الدین و مشهور بدارقزی. رجوع به ابن طبرزد موفق الدین... شود عمر بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عمویه، ملقب به شهاب الدین سهروردی. رجوع به عمر...، و رجوع به سهروردی... شود
سخت گول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احمق. (تاج المصادر بیهقی) : اعفک و انوک، بغایت احمق. (یادداشت بخط مؤلف) ، تیره کردن آب را و دردی ناک نمودن شراب و دوشاب و روغن و مانند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیره کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). تیره و دردی ناک ساختن روغن و شراب و جز آن. (از اقرب الموارد) ، پیه ناک شدن کوهان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پیه دار شدن کوهان. (از اقرب الموارد) ، خداوند گلۀ شتران بسیار شدن و آن از پنجاه بوده تا صد. (تاج المصادر بیهقی). دارای عکره یعنی پاره ای از گله از پنجاه تا صدیا پنجاه تا شصت و هفتاد شدن. (از اقرب الموارد)
سخت گول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احمق. (تاج المصادر بیهقی) : اعفک و انوک، بغایت احمق. (یادداشت بخط مؤلف) ، تیره کردن آب را و دُردی ناک نمودن شراب و دوشاب و روغن و مانند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیره کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). تیره و دردی ناک ساختن روغن و شراب و جز آن. (از اقرب الموارد) ، پیه ناک شدن کوهان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پیه دار شدن کوهان. (از اقرب الموارد) ، خداوند گلۀ شتران بسیار شدن و آن از پنجاه بوده تا صد. (تاج المصادر بیهقی). دارای عَکَرَه یعنی پاره ای از گله از پنجاه تا صدیا پنجاه تا شصت و هفتاد شدن. (از اقرب الموارد)