جدول جو
جدول جو

معنی ابوعدی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعدی
(اَ عَ دی ی)
کیک. برغوث. (المزهر). ابووثاب. ابوطامر. قذّه.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوعزیز
تصویر ابوعزیز
(پسرانه)
پدر عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابوعطا
تصویر ابوعطا
از متعلقات یا آوازهای دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
(اَ عُ مَ)
او از عاصم جحدری و از وی هارون نحوی روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
خرما. (السامی فی الأسامی) (مهذب الأسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
او از ابن زبیر واز او عبدالله المخرمی روایت کند. (الکنی للبخاری)
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
عبدالملک بن یزید خراسانی. یکی از سرداران نهضت عباسیه. او بگاه قیام طرفداران بنی عباس بخراسان، از سران این نهضت بود و به سال 131 هجری قمری در جنگ زاب با عبدالله بن علی دستیاری کرد و پس از شکست عثمان بن سفیان امیر جیش امویان در 132 عبدالله بن علی ابوعون را باصالح بن علی بتعاقب مروان به مصر فرستاد و در آنجا سپاه مروان مغلوب و خود مروان در منزل ذات السلاسل کشته شد و حکومت مصر از دست دولت عباسی به ابی عون محول گشت و او تا سال 159 در مصر حکم راند و در این سال فرمانروائی خراسان بدو دادند و پس از یک سال در 160 هجری قمری معزول گشت. رجوع به حبط ج 1 ص 265 و 269 شود
ابن عبدالملک. یکی ازسپاه سالاران جیش عرب بزمان منصور خلیفه که با مهدی بن منصور خلیفه بطبرستان و گرگان شد و با مهدی در فتح آن نواحی دستیاری کرد. رجوع به حبط ج 1 ص 341 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ملخ نر
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ مَ)
قسمی ماهی که آنرا ام الشریط نیز گویند
نره. (منتهی الارب). شرم مرد
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
ابوجعده. گرگ. ذئب. (السامی فی الاسامی). ابوجعاده. (منتهی الارب). و رجوع به ابوجعاده شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ)
کنیت شجاع بن ولید کوفی. محدث و عابدی مشهور. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(اَسا)
محمد بن عیسی بن سوره بن موسی بن الضحاک بوغی ترمذی حافظ و محدث. او تلمیذ ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری است و او راست: کتاب الجامع و العلل و آن بنام الجامع الکبیر فی السنن مشهور است و در سال 279 هجری قمری به ترمذ درگذشت. و رجوع به محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ بَ)
البسری و بسری قریه ای است به حوران دمشق. او یکی از زهاد و گویند مستجاب الدعوه بوده است. رجوع به ج 4 صفهالصفوه ص 216 شود
لغت نامه دهخدا
از روات است و بدل بن المحبر از او روایت کند. در دنیای حدیث شناسی، روات به عنوان مهم ترین منابع علمی شناخته می شوند. این افراد به عنوان رابط میان پیامبر (ص) و امت اسلامی عمل کرده و سنت نبوی را از نسل به نسل انتقال داده اند. نقش روات در فهم دقیق قرآن و سنت پیامبر نیز غیرقابل انکار است، زیرا احادیث از طریق آنان به فقیهان و مفسران منتقل شده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ فَ)
عریف بنی سریع. تابعی است. او از عبدالله بن عمر روایت کند و ابن نمیر از او. تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ فَ)
مردی از یهود که سالم بن عمر بامر رسول صلوات الله علیه وی را بکشت
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
نام آوازی است
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
حکم بن ابان عدنی. یکی از زهاد واز روات حدیث است و به هشتاد وچهارسالگی در سال 154 هجری قمری درگذشت. رجوع به صفهالصفوه ج 2 ص 168 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
فیلسوفی یونانی از ماغارویان و از مردم ملیطه شاگرد و خلیفۀاقلیدس بمائۀ چهارم قبل از میلاد و چنانکه دیوجانس لائرتی و فلوطرخس روایت کرده اند او فن جدل به ذیمسطینس آموخت. و مسئلۀ حبّه و خرمن بدو منسوب است.
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ دی یَ)
شتر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ده ابوعلی، قریه ای است بجنوب شرقی کازرون بدوفرسنگی آن
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ دَ)
نبیذ خرما
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
خیری. خیرو. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
عمرو بن حارث بن ثور (و در بعضی نسخ: نور) بن سعد بن حرمله بن علقمه بن عمرو بن سدوس بن شیبانی سدوسی بصری. نحوی اخباری. و سیوطی در بغیه نام و نسب او را عمرو بن منیعبن حصین السدوسی آورده و در شروح شواهد رضی مؤرّج ذهلی بر وزن محدّث سلمی شاعر اسلامی معاصر امویان ذکر شده و درصحاح از ابی سعید آمده است که: و منه المؤرج الذهلی جدالمؤرج الراویه سمّی لتأریجه الحرب و تأریشها بین بکر و تغلب و هما قبیلتان عظیمتان. و یاقوت نام او را مؤرج بن عمرو بن الحارث بن منیع گفته است. او ازاعیان اصحاب خلیل و عالم بعربیت و حدیث و انساب است و از ابی زید انصاری اخذ روایت کرده و صحابت خلیل بن احمد داشته است و حدیث از شعبه بن الحجاج و ابی عمرو بن العلاء و غیر آندو شنوده است و احمد بن محمد بن ابی محمد یزیدی و غیر او از مورّج روایت کنند. مورج با مأمون بخراسان شد و به شهر مرو سکونت گزید سپس بنیشابور آمد و بدانجا اقامت کرد و بمشایخ نیشابور املاء میکرد و آنان می نوشتند و گفته اند که اصمعی ثلث لغت عرب را از برداشت و خلیل نیز ثلثی و مورج دوثلث و ابومالک تمام لغت عرب را محفوظ بود و ابوعبداﷲ محمد بن عباس یزیدی از عم ّ خود و او از مورّج آرد که گفت: من از بادیه بحضر شدم از قیاس در لغت عرب چیزی نمیدانستم واول بار آنرا در حلقۀ ابی زید انصاری در بصره آموختم و باز ابوعبداﷲ مزبور گوید: مورج کسائی بجد من هدیه کرد و او در جواب قطعه ای به نظم باظهار شکر فرستادو یاقوت آن قطعه را را در معجم الادباء نقل کرده است. و از کتب ابوفید است: کتاب غریب القرآن، کتاب الانواء، کتاب المعانی، کتاب جماهیر القبائل، کتاب حذق نسب قریش و غیره. و وفات وی به سال 195 هجری قمری بود. و در کنیت او ابوفند و ابوفیل نیز ظاهراً به تصحیف آورده اند. رجوع به تاج العروس مادۀ ارج و معجم الادباء یاقوت در کلمه مؤرج و رجوع به فهرست ابن الندیم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
گل زعفران. زعفران. ریهقان
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ مَ)
الدوری. او راست: کتاب اجزاء القرآن. و کتاب الوقف و الابتداء فی القرآن. و کتاب ما اتفقت الفاظه (واختلفت) معانیه فی القرآن. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ دَ)
مرغی است که بفارسی لکلک گویند. (منتهی الارب). لکلک. (زوزنی). لقلق. بلارج. فالرغس. فالرغوس، غراب. (المزهر). زاغ
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ دَ)
هرماس بن زیاد. صحابیست. عنوان صحابی از ارزشمندترین عناوین در فرهنگ اسلامی است. افرادی که با پیامبر اسلام (ص) دیدار کرده، ایمان آورده و تا پایان عمر مؤمن باقی مانده اند، این لقب را کسب کرده اند. این اشخاص ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ دی ی)
ابوزکریا یحیی بن عدی بن حمید بن زکریای منطقی، نصرانی یعقوبی. نزیل بغداد. شاگرد ابوبشر متی بن یونس و ابونصر فارابی. وفات 363یا 364 ه. ق. او سرآمد منطقیین عصر خویش بود و کتب بسیار بخط خود نوشت، دو بار تفسیر طبری را نسخه کرده بملوک هدیه فرستاد. ابن قفطی نزدیک چهل کتاب اعم از تصنیف مستقل یا تفسیر و شروح کتب ارسطو و اسکندر و دیگران از او شمرده است. ابن عدی در هشتاد ویک سالگی درگذشت و در یکی از کنایس بغداد دفن شد. و ازجمله کتب اوست: ترجمه نوامیس افلاطون و طیماوس و اقریطن در نوامیس و مقولات عشر ارسطو با تفسیر اسکندر افرودیسی و طوبیقا و شروح اسکندر و شرح اربعالاواخر امونیوس و انالوطیقای اول و سوفسطیقا با شرح اسکندر و بؤطیقا (مبحث الشعر) با شرح اسکندر و شرح ثامسطیوس و شرح طبیعیات ارسطو و شرح آثار علویه و کتاب النفس با تفسیر امقیدورس. و مقداری از الهیات ارسطو (کتاب الحروف) و ترجمه شروح ثامسطیوس، کتاب السماء و العالم و اخلاق وآثار علویه و ماوراءالطبیعۀ ثاوفرسطس و کتاب الزراعۀ قسطوس. و ابن الندیم از کتب او تفسیر طوبیقای ارسطو و مقاله ای در بحوث اربعه و رساله ای در نقض حجج قائلین به تعلق افعال بخدای تعالی و اکتساب به عبد را نام برده است و گوید یحیی بن عدی بمن گفت که شبانه روز یکصد ورقه (رجوع به ورقۀ سلیمانی شود) کتابت میکند
ابواحمد عبدالله بن عدی (242-323 ه. ق.). محدث ایرانی از مردم جرجان. عراق و مصر و شام و حجاز را در طلب حدیث سیاحت کرده. و در استراباد درگذشته است. او راست: کتاب کامل در جرح و تعدیل
لغت نامه دهخدا
(اَ عَدْ دَ)
معرب از اندام فارسی، به اندام. به اندازه. شی ٔ مهندم، ای مصلح (؟) علی مقدار، و هو معرب اصله بالفارسی، اندام. (بحر الجواهر به نقل از صحاح). به شکل درآورده شده. منظم به شکل هندسی: گنبدی بس بزرگ بر سر این درگاه ساخته از سنگ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 39). بر سر این ستونها طاقها زده است به دو جانب همه از سنگ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 22). اکنون این درجات را پهنای بیست ارش باشد همه درجه هااز سنگ تراشیدۀ مهندم. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 54)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
صحابی است. در علوم اسلامی، صحابی به مسلمانی گفته می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و در حال اسلام وفات کرده است. صحابه از یاران وفادار پیامبر بودند که در میدان های جهاد، دعوت و آموزش دین مشارکت داشتند. شناخت دقیق صحابه به فهم بهتر سیره پیامبر، فقه اسلامی و جریان های صدر اسلام کمک شایانی می کند و در آثار تاریخی بسیار آمده است.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوزید
تصویر ابوزید
مردی چیره درشترنگ به زبانزد استاد شترنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوعطا
تصویر ابوعطا
بخش آفرین گوشه ای در دستگاه شور و دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوعلس
تصویر ابوعلس
همیشه بهار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوعطا
تصویر ابوعطا
((~. عَ))
گوشه ای است در دستگاه همایون و شور
فرهنگ فارسی معین