محبت برادرانه، نام شهری است در حدود لیدیه و فریگیه که در 25میلی جنوب شرقی سارد واقع بوده است. بانی آن اتالس فیلادلف پادشاه پرگام بوده و اکنون بر چند تل بناهایی در آن محل هست و مجموعاً 3000 خانه و 10000 تن سکنه دارد. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به فیلادلف شود
محبت برادرانه، نام شهری است در حدود لیدیه و فریگیه که در 25میلی جنوب شرقی سارد واقع بوده است. بانی آن اتالس فیلادلف پادشاه پرگام بوده و اکنون بر چند تل بناهایی در آن محل هست و مجموعاً 3000 خانه و 10000 تن سکنه دارد. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به فیلادلف شود
از یونانی آپ دیختی خس، این اصطلاح در تداول ارسطو معنی قضیۀ برهانی میدهد یعنی قضیه ای مسلمه که برهان بر آن قائم شده و قابل نقض نیست. و ابن الندیم گوید: و هو آنالوطیقا الثانی و مراد ابن الندیم مبحث البرهان منطق ارسطو است. و کانت فیلسوف آلمان نیز این لفظ را در معنائی نزدیک بمصطلح ارسطو استعمال می کند. ابن الندیم کلمه را ابودیقطیقا آورده است و آن به اصل یونانی اشبه است
از یونانی آپ ُدیختی خُس، این اصطلاح در تداول ارسطو معنی قضیۀ برهانی میدهد یعنی قضیه ای مسلمه که برهان بر آن قائم شده و قابل نقض نیست. و ابن الندیم گوید: و هو آنالوطیقا الثانی و مراد ابن الندیم مبحث البرهان منطق ارسطو است. و کانت فیلسوف آلمان نیز این لفظ را در معنائی نزدیک بمصطلح ارسطو استعمال می کند. ابن الندیم کلمه را ابودیقطیقا آورده است و آن به اصل یونانی اشبه است
سرخسی. از قدمای شعرای ایران و مرحوم هدایت گوید: از احوال او اطلاعی نیست. قطعۀ ذیل از اوست: ای پادشاه روی زمین دور از آن تست اندیشۀ تقلّب دوران کن و زمان بیخی نشان که دولت باقیت بردهد کاین باغ عمر گاه بهار است و گه خزان چون کام جاودان متصور نمیشود خرم کسی که زنده کند نام جاودان طاهر بن علی جرجانی. در فهرست شیخ منتجب الدین آمده است: که وی از فقها و شیعی است و به سال 575 هجری قمری درگذشته است وراق. ابن عبدوس. او دیوان ابن الرومی را گرد کرده است. (ابن الندیم) المقلی. فقیهی شافعی است. (ابن الندیم)
سرخسی. از قدمای شعرای ایران و مرحوم هدایت گوید: از احوال او اطلاعی نیست. قطعۀ ذیل از اوست: ای پادشاه روی زمین دور از آن تُست اندیشۀ تقلّب دوران کن و زمان بیخی نشان که دولت باقیت بردهد کاین باغ عمر گاه بهار است و گه خزان چون کام جاودان متصور نمیشود خرم کسی که زنده کند نام جاودان طاهر بن علی جرجانی. در فهرست شیخ منتجب الدین آمده است: که وی از فقها و شیعی است و به سال 575 هجری قمری درگذشته است وراق. ابن عبدوس. او دیوان ابن الرومی را گرد کرده است. (ابن الندیم) المقلی. فقیهی شافعی است. (ابن الندیم)
نوعی از جوارح طیور و صاحب نخبهالدهر گوید: بصعید مصر باشد در ساحل نیل و شکار او ماهی و تنها چشمان صید خویش برآرد و بخورد وبقیه بجای ماند و مردمان از پس ماندۀ او برخورند، اذخر. کاه مکّه. (مؤیدالفضلا)
نوعی از جوارح طیور و صاحب نخبهالدهر گوید: بصعید مصر باشد در ساحل نیل و شکار او ماهی و تنها چشمان صید خویش برآرد و بخورد وبقیه بجای ماند و مردمان از پس ماندۀ او برخورند، اذخر. کاه مکّه. (مؤیدالفضلا)
اطّیقی معرب آتیک است. ابن بیطار در ذیل کلمه ارتکان آرد: و باید از بلادی باشد که بنام اطیعی (کذا، بی نقطه) خوانده می شود و لکلرک اطیقی ضبط کرده است که بر ناحیۀ قدیم یونان یا آتن اطلاق می شده است. رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل ارتکان و ترجمه فرانسۀ آن شود، جمع واژۀ ظرار، به روایت نضر. (اقرب الموارد). رجوع به ظرار شود، جمع واژۀ ظریر. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ظریر، به معنی زمین سنگناک و زمین درشت و مناره ای که به آن راه شناسند. (از منتهی الارب) (آنندراج). ظرّان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ظریر و ظران شود
اَطّیقی معرب آتیک است. ابن بیطار در ذیل کلمه ارتکان آرد: و باید از بلادی باشد که بنام اطیعی (کذا، بی نقطه) خوانده می شود و لکلرک اطیقی ضبط کرده است که بر ناحیۀ قدیم یونان یا آتن اطلاق می شده است. رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل ارتکان و ترجمه فرانسۀ آن شود، جَمعِ واژۀ ظِرار، به روایت نضر. (اقرب الموارد). رجوع به ظرار شود، جَمعِ واژۀ ظریر. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ ظریر، به معنی زمین سنگناک و زمین درشت و مناره ای که به آن راه شناسند. (از منتهی الارب) (آنندراج). ظُرّان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ظریر و ظران شود