نام قله ای از جبال حوران و بر فراز آن معبدی ترسایان دروز را. گویند: یکی از آنان عیسی را علیه السلام بخواب دید و عیسی بدو گفت من بر این کوه مقام دارم مرا بدینجا خانه ای باید کردن و آن معبد بساختند
نام قله ای از جبال حوران و بر فراز آن معبدی ترسایان دُرُوز را. گویند: یکی از آنان عیسی را علیه السلام بخواب دید و عیسی بدو گفت من بر این کوه مقام دارم مرا بدینجا خانه ای باید کردن و آن معبد بساختند
وائل بن افلح. عم رضاعی عائشه رضی الله عنها. صحابی است. در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
وائل بن افلح. عم رضاعی عائشه رضی الله عنها. صحابی است. در تاریخ اسلام، صحابی عنوانی است که به یاران و همراهان راستین پیامبر اسلام (ص) داده می شود. این افراد در گسترش اسلام، نشر قرآن و حفظ سنت نبوی نقش بی بدیلی ایفا کردند. بسیاری از آنان در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و از اسلام دفاع کردند. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
سرخسی. از قدمای شعرای ایران و مرحوم هدایت گوید: از احوال او اطلاعی نیست. قطعۀ ذیل از اوست: ای پادشاه روی زمین دور از آن تست اندیشۀ تقلّب دوران کن و زمان بیخی نشان که دولت باقیت بردهد کاین باغ عمر گاه بهار است و گه خزان چون کام جاودان متصور نمیشود خرم کسی که زنده کند نام جاودان طاهر بن علی جرجانی. در فهرست شیخ منتجب الدین آمده است: که وی از فقها و شیعی است و به سال 575 هجری قمری درگذشته است وراق. ابن عبدوس. او دیوان ابن الرومی را گرد کرده است. (ابن الندیم) المقلی. فقیهی شافعی است. (ابن الندیم)
سرخسی. از قدمای شعرای ایران و مرحوم هدایت گوید: از احوال او اطلاعی نیست. قطعۀ ذیل از اوست: ای پادشاه روی زمین دور از آن تُست اندیشۀ تقلّب دوران کن و زمان بیخی نشان که دولت باقیت بردهد کاین باغ عمر گاه بهار است و گه خزان چون کام جاودان متصور نمیشود خرم کسی که زنده کند نام جاودان طاهر بن علی جرجانی. در فهرست شیخ منتجب الدین آمده است: که وی از فقها و شیعی است و به سال 575 هجری قمری درگذشته است وراق. ابن عبدوس. او دیوان ابن الرومی را گرد کرده است. (ابن الندیم) المقلی. فقیهی شافعی است. (ابن الندیم)
محمد بن ابی سعید بن علی بن قتاده. یکی از شرفای مکه از سلسلۀ بنوقتاده و این سلسله از اولاد حسن بن علی ابیطالب علیهم السلام بوده اند. و ابونمی محمد مدت پنجاه سال شریفی مکه داشت از 652 هجری قمری و به سال 701 هجری قمری درگذشت. و او محمد اول از این خانواده است محمد ثانی. از بنوقتادۀ شرفای مکه. او از 931 هجری قمری تا 992 هجری قمری منصب شرافت داشت و در هیجده سال آخر فقط نام شریفی با وی بود و پسر وی حسن زمام امر بدست داشت
محمد بن ابی سعید بن علی بن قتاده. یکی از شرفای مکه از سلسلۀ بنوقتاده و این سلسله از اولاد حسن بن علی ابیطالب علیهم السلام بوده اند. و ابونمی محمد مدت پنجاه سال شریفی مکه داشت از 652 هجری قمری و به سال 701 هجری قمری درگذشت. و او محمد اول از این خانواده است محمد ثانی. از بنوقتادۀ شرفای مکه. او از 931 هجری قمری تا 992 هجری قمری منصب شرافت داشت و در هیجده سال آخر فقط نام شریفی با وی بود و پسر وی حسن زمام امر بدست داشت
صیفی بن اسلت انصاری. در نام او اختلافات است. بعضی او را از صحابه شمرده اند و جمعی گویند که او اسلام نیاورد. واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
صیفی بن اسلت انصاری. در نام او اختلافات است. بعضی او را از صحابه شمرده اند و جمعی گویند که او اسلام نیاورد. واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
محمد بن احمد. محدث است. محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
محمد بن احمد. محدث است. محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
تابعی است و از جابر روایت کند. تابعی عنوانی است که در تاریخ اسلامی به مسلمانان نسل دوم داده می شود، کسانی که پیامبر اسلام را ندیدند اما با صحابه معاشرت داشتند. تابعین از نظر علمی، دینی و اخلاقی در مرتبه بالایی قرار داشتند و بسیاری از آنان شاگرد مستقیم بزرگان صحابه بودند. نقش آن ها در تدوین احادیث، احکام فقهی و تفاسیر قرآنی غیرقابل انکار است و آثارشان تا به امروز مورد استفاده قرار می گیرد.
تابعی است و از جابر روایت کند. تابعی عنوانی است که در تاریخ اسلامی به مسلمانان نسل دوم داده می شود، کسانی که پیامبر اسلام را ندیدند اما با صحابه معاشرت داشتند. تابعین از نظر علمی، دینی و اخلاقی در مرتبه بالایی قرار داشتند و بسیاری از آنان شاگرد مستقیم بزرگان صحابه بودند. نقش آن ها در تدوین احادیث، احکام فقهی و تفاسیر قرآنی غیرقابل انکار است و آثارشان تا به امروز مورد استفاده قرار می گیرد.
ابوطویل شطب الممدود. صحابی است. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند.
ابوطویل شطب الممدود. صحابی است. در علم رجال و حدیث، صحابی جایگاه رفیعی دارد. هر فردی که پیامبر را درک کرده، مسلمان شده و در مسیر اسلام باقی مانده، به عنوان صحابی شناخته می شود. صحابه پل ارتباطی بین پیامبر و نسل های بعدی مسلمانان بودند. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند.
نام قلعه ای به افریقیه نزدیک تونس. پس از خرابی قیروان سکنۀ قیروان به قلعۀ ابوطویل هجرت کردند وآن قلعه آبادان شد و مرکز قبائل صنهاجه گردید. و این همان قلعه است که ابویزید خارجی در او تحصن کرد
نام قلعه ای به افریقیه نزدیک تونس. پس از خرابی قیروان سکنۀ قیروان به قلعۀ ابوطویل هجرت کردند وآن قلعه آبادان شد و مرکز قبائل صنهاجه گردید. و این همان قلعه است که ابویزید خارجی در او تحصن کرد
سکونی. محدث است. محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
سکونی. محدث است. محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
محدث است و از هیثم بن مالک روایت کند. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
محدث است و از هیثم بن مالک روایت کند. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
معدبن علی. هشتمین خلیفۀ فاطمی مصر، ملقب به مستنصر بالله (از 427 تا 487 هجری قمری). ناصرخسرو علوی از جانب او حجت جزیره خراسان بود: ای در کمال اقصای حد همچون هزار اندر عدد دین امام حق معد، بر فضل تو مانا گوا. روی خدا و دل عالم معد کز شرفش حکمت را معدنم. امام تمام جهان بوتمیم که نیرو شد از دین بدو بازویم. از که دادت حجت این پند تمام از امام خلق عالم بوتمیم. بار شاخ علم یزدان بوتمیم آن بعلم و حلم و حکم و عدل تام. مر عقلا را بخراسان منم بر سفها حجت مستنصری. طلعت مستنصر از خدای جهان را ماه منیر است و این جهان شب تار است. بشتاب سوی حضرت مستنصر ره زی شجر جز از ثمره مسپر. ای سر مایۀ هر نصرت مستنصر من اسیر غلبه ی لشکر شیطانم. ای معدن فتح و نصر مستنصر شاهان همه روبه و تو ضرغامی. از برج فلک پیکر مستنصر بالله شد خلق بدین کشور مستنصر باﷲ. مستنصر از خدای دهد نصرت زین پس بر اولیای شیاطینم. چون بندۀ مستنصر بالله بگوید پر مشتری و زهره شود بقعۀ یمکان. از حجت مستنصر بشنو سخن حق روشن چو شباهنگ سحرگه متلألی. مستنصر بالله که از فضل خدایست موجود مجسم شده در عالم فانیش. مستنصریم ور از این بگردم چون دشمن بی دینش بدفعالم. داغ مستنصر بالله نهادستم بر بر و سینه و بر پهنۀ پیشانی
معدبن علی. هشتمین خلیفۀ فاطمی مصر، ملقب به مستنصر بالله (از 427 تا 487 هجری قمری). ناصرخسرو علوی از جانب او حجت جزیره خراسان بود: ای در کمال اقصای حد همچون هزار اندر عدد دین امام حق معد، بر فضل تو مانا گوا. روی خدا و دل عالم معد کز شرفش حکمت را معدنم. امام تمام جهان بوتمیم که نیرو شد از دین بدو بازویم. از که دادت حجت این پند تمام از امام خلق عالم بوتمیم. بار شاخ علم یزدان بوتمیم آن بعلم و حلم و حکم و عدل تام. مر عقلا را بخراسان منم بر سفها حجت مستنصری. طلعت مستنصر از خدای جهان را ماه منیر است و این جهان شب تار است. بشتاب سوی حضرت مستنصر ره زی شجر جز از ثمره مسپر. ای سرِ مایۀ هر نصرت مستنصر من اسیر غلبه ی ْ لشکر شیطانم. ای معدن فتح و نصر مستنصر شاهان همه روبه و تو ضرغامی. از برج فلک پیکر مستنصر بالله شد خلق بدین کشور مستنصر باﷲ. مستنصر از خدای دهد نصرت زین پس بر اولیای شیاطینم. چون بندۀ مستنصر بالله بگوید پر مشتری و زهره شود بقعۀ یمکان. از حجت مستنصر بشنو سخن حق روشن چو شباهنگ سحرگه متلألی. مستنصر بالله که از فضل خدایست موجود مجسم شده در عالم فانیش. مستنصریَم ور از این بگردم چون دشمن بی دینْش بدفعالم. داغ مستنصر بالله نهادستم بر بر و سینه و بر پهنۀ پیشانی
ابن مغیره بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم والد ام المؤمنین ام سلمه. و این ابوامیه را با مسافر بن ابی عمرو و زمعه بن اسود ازوادالرکب گفتندی، از اینرو که در هر کاروان که یکی از آنان بودندی دیگر مردم قافله را زاد نبایستی و بر خوان او گرد آمدندی، شهری بنزدیک دمیاط، نسبت بدان بؤنی باشد: حمز بؤنی، قریه ای از خرۀ بهنسی، هم به صعید رجوع به امیه بن ابی امیه و محمد بن ابی امیه و علی بن ابی امیه و عبدالله بن ابی امیه بن ابی امیه و احمد بن امیه بن ابی امیه شود
ابن مغیره بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم والد ام المؤمنین ام سلمه. و این ابوامیه را با مسافر بن ابی عمرو و زمعه بن اسود ازوادالرکب گفتندی، از اینرو که در هر کاروان که یکی از آنان بودندی دیگر مردم قافله را زاد نبایستی و بر خوان او گرد آمدندی، شهری بنزدیک دمیاط، نسبت بدان بؤنی باشد: حمز بؤنی، قریه ای از خرۀ بهنسی، هم به صعید رجوع به امیه بن ابی امیه و محمد بن ابی امیه و علی بن ابی امیه و عبدالله بن ابی امیه بن ابی امیه و احمد بن امیه بن ابی امیه شود
از یونانی هپوفائس، غاسول رومی. ابوقاووس. ابوقاوس. ابوقابس. ابوقانس. نباتیست که در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است مابین درخت و گیاه و برگش از زیتون باریکتر، مابین برگها خارهای سفید. گل آن سپید و شبیه به گل لبلاب و شاخهای او پراکنده و بیخش قوی و بسیار رطوبت بطعم تلخ و مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت اوست که با آرد کرسنه آمیخته خشک کرده باشند. و برگ و شاخ و گل او را سائیده دست بدان شویند و آن غیر اشنان یعنی غاسول فارسی است. ابوقانیش. ابوقالس
از یونانی هِپوفائس، غاسول رومی. ابوقاووس. ابوقاوس. ابوقابس. ابوقانس. نباتیست که در بلاد شام و مصر و انطاکیه بسیار است مابین درخت و گیاه و برگش از زیتون باریکتر، مابین برگها خارهای سفید. گل آن سپید و شبیه به گل لبلاب و شاخهای او پراکنده و بیخش قوی و بسیار رطوبت بطعم تلخ و مستعمل در تداوی بیخ و عصاره و رطوبت اوست که با آرد کَرْسَنه آمیخته خشک کرده باشند. و برگ و شاخ و گل او را سائیده دست بدان شویند و آن غیر اشنان یعنی غاسول فارسی است. ابوقانیش. ابوقالس
نام کوهی مشرف بمکه از جانب غربی، مقابل کوه قعیقعان و مکه بمیان این دو کوه باشد و نام آنرا در جاهلیت امین گفتندی چه گمان می کردندبگاه طوفان عام ّ حجرالاسود را بدانجا امانت نهاده اندو ابوالفرج بن جوزی در المدهش در بحث ذکر اوائل گوید: اوّل جبل وضع فی الارض ابوقبیس. و امروز بدانجا مسجدی و آثار و خرابه های ابنیه دیده می شود: بادیه بر پشت زنده پیلان بگذار رایت بر کوه بوقبیس فروزن. فرخی. جبرئیل گفت بار خدایا این را (یوسف بن یعقوب را) به بهشت برم ؟گفت نه بر سر کوه ابوقبیس نه تا باد سحرگاه وزد. (قصص الانبیاء). عصی السلطان فابتدرت الیه رجال یقلعون اباقبیس. ابوالفتح بستی. گویند بر این کوه از آسمان دو چوب آتش زنه فرود آمد و از اصطکاک آندو آتش پدید آمد و آدم بوالبشر آن آتش نگاه داشت و آتشهای زمین از آن باشد. و باز گویند مدفن آدم بدان کوه است. و حجرالاسود را که آدم از بهشت بیاورده بود ملائکه گاه طوفان در آن کوه بودیعت نهادند و ابراهیم آنرا از ابوقبیس برگرفته در کعبه استوار کرد. و عبدالمطلب بدان سال که قحط در قریش پدید آمد با طائفه ای از اشراف قوم بدان کوه بر شد و دعا کرد و به برکت دعای او باران فراوان باریدن گرفت. و هم به سال 64 هجری قمری از هجرت به امر حصین بن نمیر بر جبل ابوقبیس منجنیقها نصب کردند و بسوی کعبه و مسجدالحرام که مسکن عبداﷲ بن زبیر بود قاروره های نفط و سنگ فروباریدند و جمعی کثیر و از جمله مسعود بن محرقه بن نوفل زهری صحابی را بکشتند. - امثال: مثل کوه ابوقبیس، در زبان فارسی مثل شده است برای چیزسنگین یا سخت بزرگ. رجوع به معجم الادباء یاقوت و حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 10، 20، 105، 117، 222، 242 شود
نام کوهی مشرف بمکه از جانب غربی، مقابل کوه قعیقعان و مکه بمیان این دو کوه باشد و نام آنرا در جاهلیت امین گفتندی چه گمان می کردندبگاه طوفان عام ّ حجرالاسود را بدانجا امانت نهاده اندو ابوالفرج بن جوزی در المدهش در بحث ذکر اوائل گوید: اوّل جبل وضع فی الارض ابوقبیس. و امروز بدانجا مسجدی و آثار و خرابه های ابنیه دیده می شود: بادیه بر پشت زنده پیلان بگذار رایت بر کوه بوقبیس فروزن. فرخی. جبرئیل گفت بار خدایا این را (یوسف بن یعقوب را) به بهشت برم ؟گفت نه بر سر کوه ابوقبیس نه تا باد سحرگاه وزد. (قصص الانبیاء). عصی السلطان فابتدرت الیه رجال یقلعون اباقبیس. ابوالفتح بستی. گویند بر این کوه از آسمان دو چوب آتش زنه فرود آمد و از اصطکاک آندو آتش پدید آمد و آدم بوالبشر آن آتش نگاه داشت و آتشهای زمین از آن باشد. و باز گویند مدفن آدم بدان کوه است. و حجرالاسود را که آدم از بهشت بیاورده بود ملائکه گاه طوفان در آن کوه بودیعت نهادند و ابراهیم آنرا از ابوقبیس برگرفته در کعبه استوار کرد. و عبدالمطلب بدان سال که قحط در قریش پدید آمد با طائفه ای از اشراف قوم بدان کوه بر شد و دعا کرد و به برکت دعای او باران فراوان باریدن گرفت. و هم به سال 64 هجری قمری از هجرت به امر حصین بن نمیر بر جبل ابوقبیس منجنیقها نصب کردند و بسوی کعبه و مسجدالحرام که مسکن عبداﷲ بن زبیر بود قاروره های نفط و سنگ فروباریدند و جمعی کثیر و از جمله مسعود بن محرقه بن نوفل زهری صحابی را بکشتند. - امثال: مثل کوه ابوقبیس، در زبان فارسی مثل شده است برای چیزسنگین یا سخت بزرگ. رجوع به معجم الادباء یاقوت و حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 10، 20، 105، 117، 222، 242 شود
نوعی پرنده. (دزی ج 1 ص 91 از یاقوت) ، خیار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خربزه و مانند آن. بطیخه، یکی. (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). خربزه که میوه ای حاصل از یک بوته است. (فرهنگ نظام). لغت رومی است، بفارسی خربزه نامند و بیونانی قابش. بهترین او شیرین کم آب نازک بی جرم است و بهترین ناشیرین او ملیون است که خربزۀ گرمک باشد. (از تحفه). و رجوع به ترجمه صیدنه و مفردات ابن بیطار و تذکرۀ ضریر انطاکی شود. - دارالبطیخ، محله ای در اصفهان. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود
نوعی پرنده. (دزی ج 1 ص 91 از یاقوت) ، خیار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خربزه و مانند آن. بطیخه، یکی. (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). خربزه که میوه ای حاصل از یک بوته است. (فرهنگ نظام). لغت رومی است، بفارسی خربزه نامند و بیونانی قابش. بهترین او شیرین کم آب نازک بی جرم است و بهترین ناشیرین او ملیون است که خربزۀ گرمک باشد. (از تحفه). و رجوع به ترجمه صیدنه و مفردات ابن بیطار و تذکرۀ ضریر انطاکی شود. - دارالبطیخ، محله ای در اصفهان. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود