جدول جو
جدول جو

معنی ابوصیفی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوصیفی
(اَ صَ)
بشیر بن میمون. از روات حدیث است. در علم حدیث اسلامی، روات نه تنها افرادی هستند که احادیث را از دیگران می شنوند، بلکه آنان به طور فعال در فرآیند نقد و تحلیل احادیث و اسناد آن ها نقش دارند. این افراد با بررسی دقیق راویان و شرایط آن ها، اطمینان حاصل می کردند که تنها روایات صحیح و معتبر به نسل های بعدی منتقل شوند و از تحریف در منابع حدیثی جلوگیری کنند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ فَ)
عبدالعزیز بن مروان. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
شرف الدین ابوعبداﷲ محمد بن سعید بن حماد (608- 691 هجری قمری)، معروف به بوصیری، نسبت وی به بوصیر یکی از قراء مصر میباشد، او در شعر و کتابت یگانه زمانۀ خود بود، اوراست قصایدی مشهور من جمله: قصیدۀ مشهور به البرده، قصیدۀ لامیه، قصیده المضریه، و قصیده الهمزه فی مدائح النبویه، و چند قصیدۀ دیگر، (از معجم المطبوعات)، رجوع به اعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب است به بوصیر، و رجوع به بوصیر و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
یمنی. او راست: کتاب فضائل شعبان
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ فی یَ)
مولی رسول الله صلوات الله علیه. صحابی و از مهاجرین است و نام او نبه است. صحابی کسی است که نه تنها پیامبر اسلام را دیده، بلکه با او زندگی کرده و از او آموخته است. این افراد، اولین دانش آموختگان اسلام محسوب می شوند و از نظر تاریخی و مذهبی، جایگاهی والا دارند. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
قین، یعنی آهنگر. شوهر دایۀ ابراهیم بن رسول صلوات الله علیه و نام او برأبن اوس است، مزمار
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
حکم بن ابان عدنی. یکی از زهاد واز روات حدیث است و به هشتاد وچهارسالگی در سال 154 هجری قمری درگذشت. رجوع به صفهالصفوه ج 2 ص 168 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ لا)
مرد احمق.
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ لا)
ابلیس. شیطان. بومرّه
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
ابن عمرو بن الجراح. صحابی است و او بجنگ جمل در رکاب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 77 شود
یسار. صحابی است. و پسر او عبدالرحمن از وی روایت کند. و رجوع به ابولیلی الانصاری والد عبدالرحمن... شود
لغت نامه دهخدا
(اَسا)
محمد بن عیسی بن سوره بن موسی بن الضحاک بوغی ترمذی حافظ و محدث. او تلمیذ ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری است و او راست: کتاب الجامع و العلل و آن بنام الجامع الکبیر فی السنن مشهور است و در سال 279 هجری قمری به ترمذ درگذشت. و رجوع به محمد... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
وصفّيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
Descriptive, Descriptively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
descriptif, de manière descriptive
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
記述的な , 説明的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
توصیفی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
توصیفی , وضاحتی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
বর্ণনামূলক , বর্ণনামূলকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
kuelezea, kwa maelezo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
tanımlayıcı, betimsel bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
설명적인 , 설명적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
deskriptif, secara deskriptif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
תיאורי , תיאורי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
वर्णनात्मक , वर्णनात्मक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
อธิบาย , อย่างอธิบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
beschrijvend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
descrittivo, descrittivamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
descritivo, descritivamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
描述性的 , 描述性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
opisowy, opisowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
описовий , описово
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
beschreibend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
описательный , описательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توصیفی
تصویر توصیفی
descriptivo, descriptivamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی