جدول جو
جدول جو

معنی ابوسیاره - جستجوی لغت در جدول جو

ابوسیاره
(اَ سَیْ یا رَ)
عمیله بن خالد عدوانی. او را خرکی سیاه بود که چهل سال بر آن مردمان را از مزدلفه به منی بردی و در تندرستی و قوت بمثل گویند: اصح ّ من عیر ابی سیّاره
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ سَ دَ)
موسی بن محراق. محدّث است. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ رَ)
صنابحی یا صباحی. یکی از صحابۀ رسول صلوات الله علیه است
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ رَ)
مفتی مدینه بوده است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ رَ)
سحیمی هجیمی. شاعری است از عرب
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ رَ رَ)
همیان. محدّث است. یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
تابعی است و از انس روایت کند. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که با صحابیان پیامبر (ص) همنشینی داشته و از آن ها دانش دینی و سنت نبوی را فرا گرفته است، ولی خود موفق به دیدار پیامبر نشده است. تابعین با اخلاص، تقوا و علم خود در میان مسلمانان جایگاه بزرگی یافتند و تأثیر زیادی در شکل گیری علوم اسلامی از جمله فقه، حدیث و تفسیر داشتند. آنان را پل ارتباطی میان نسل اول و دوم مسلمانان می دانند.
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ قَ)
کنیت احمد بن احمد بلخی، نجّار، متخلص به امینی. بقول صاحب مجمعالفصحاء مدّاح یمین الدوله محمود غزنوی بوده و قصیدۀ ذیل را از او نقل می کند:
زره پوش ترک من آن ماه پیکر
زره دارد از مشک بر ماه انور
که دیده ست مشک مسلسل زره سان
که دیده ست ماه منوّر زره ور
بمشک اندرش تیرو بهرام و زهره
بماه اندرش سوسن و مشک و عنبر
دو یاقوت خوانم لبش را نخوانم
که یاقوت را کی بود طعم شکّر
بنزد من آمد کمربسته روزی
یکی جامه پوشیده یکرنگ اخضر
فلک خواندمش زآن کجا بود تابان
رخانش چو ماه و کمر چون دوپیکر
مرا گفت ای کوفته راه دانش
سفر تا کی و گشت گیتی سراسر
بدو گفتم ای سرو سیمین ندانی
که رنج سفرمان از آن است رهبر
که در چرخ انجم بسی اند ساکن
ز هفت مسافر بود حکم اختر
ز شاهان و از خسروان زمانه
چه آن کز مقدم چه آن کز مؤخر
چو محمود خسرو شنیدی خدیوی
جهاندیده بی حد سفر کرده بی مر
گهی سوی جیحون رود چون فریدون
گهی سوی ظلمت شود چون سکندر
گهی تخت چیپال بر در بدارد
گهی چتر خاقان بیاویزد از سر
نگینی است اندر یمینش یمانی
امان داده اسلام را تا بمحشر.
و در لغت نامۀ اسدی بیت ذیل بنام نجّار آمده است و بعید نیست که مراد ابوسراقه احمد بلخی باشد:
تا جز از بیست وچهارش نبود خانه نرد
همچو در سی ّودو خانه ست اساس شترنگ
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ قَ)
باشه. باشق. ابوعیاض. (مهذب الاسماء). هیلا. موشخوار. موشخور. و آن از طیور جوارح است خردتر از باز از زردچشمان
لغت نامه دهخدا
(اَ زُ رَ)
عتبه بن بوطان. محدث است. واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
نام فقیهی به حرّان
لغت نامه دهخدا
(اَ سَفْ فا نَ)
النخعی. تابعی است و از عائشه روایت کند. از نظر تاریخی، تابعی کسی است که واسطه میان صحابی و نسل های بعد از اسلام است. این افراد نقش واسطه ای در نقل و انتقال معارف اسلامی دارند. تابعی بودن، یکی از درجات افتخار در علم رجال است و به فرد اعتبار خاصی می بخشد. احادیثی که از طریق تابعین نقل شده اند، بخش بزرگی از سنت اسلامی را تشکیل می دهند.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ عَ)
عمیره بن عبدالمؤمن الرهاوی الأزدی. محدّث است. در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ مَ)
گاو دریائی. اطوم. بقرهالماء. زالخه. ملصه
لغت نامه دهخدا
(اَ سُ وَرَ)
جبله بن سجیم. تابعی و شیخ ثوری است. تابعی یکی از عناوین پرافتخار در تاریخ صدر اسلام است. کسی که پیامبر اسلام (ص) را ندید اما صحابه ای را دیدار و از او تبعیت کرد، تابعی نام دارد. این افراد در میان مسلمانان به دلیل نزدیکی به منبع اول و دوم دین، جایگاه والایی دارند. علمای حدیث برای طبقه بندی سندهای حدیثی، به تابعین توجه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ سِ رَ)
توانگری. (مهذب الأسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ سِرَ)
او از عباس و از او ابوقیل روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
محمد بن عبدالرحمن. از روات حدیث است و از محمد بن المنکدر روایت کند. روات در علم حدیث نه تنها کسانی هستند که احادیث پیامبر اسلام (ص) را از دیگران می شنوند و آن ها را حفظ می کنند، بلکه این افراد در بررسی صحت و سقم روایات نیز دخیل هستند. محدثان با بررسی زندگی و شخصیت روات، روایات صحیح و معتبر را از غیرمعتبر تفکیک می کنند. در نتیجه، نقش روات در صحت سنجی احادیث و جلوگیری از تحریف آن ها بسیار مهم است.
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ رَ)
راشدبن کیسان العبسی. محدث است. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ رَ)
حمزه بن حبیب بن عماره الزیات الکوفی. از موالی آل عکرمه بن ربعی التیمی. او یکی از قراء سبعه است و ابوالحسن کسائی قرائت از وی فرا گرفت و حمزه از اعمش اخذ قرائت کرد و از آنروی بنام زیات معروف گشت که زیت از کوفه به حلوان و از حلوان پنیر و جوز بکوفه بتجارت بردی. وفات وی به 156 هجری قمری در حلوان بود. و رجوع به حمزه... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ رَ)
صعتر. (مخزن الأدویه). سعتر. آویشن.
لغت نامه دهخدا
(اَعُ رَ)
او از شهر و از او اعمش روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
مارماهی. جرّی. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَیْ یا)
علأ بن محمّد بن سیّار. محدّث است و ابوخالد یزید بن سنان از او روایت کند. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ سَیْ یا رَ)
متعی قیسی شامی. صحابی است. واژه ی صحابی به عنوان یک اصطلاح تخصصی در علم رجال، برای افرادی به کار می رود که با پیامبر دیدار داشته اند، به اسلام گرویده و تا پایان عمر خود، ایمانشان را حفظ کرده اند. این افراد در گسترش اسلام و ایجاد تمدن اسلامی سهم به سزایی داشته اند. صحابه نقشی کلیدی در تدوین و تبیین تعالیم اسلامی داشتند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوطیاره
تصویر ابوطیاره
گاری شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
اتومبیل شکسته و فرسوده توضیح گاه به دوچرخه و موتور سیکلت خراب و کهنه نیز اطلاق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوعماره
تصویر ابوعماره
تاتینا باشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیاه
تصویر بوسیاه
افرا
فرهنگ لغت هوشیار