جدول جو
جدول جو

معنی ابوزکریا - جستجوی لغت در جدول جو

ابوزکریا
(اَ رَ)
یحیی بن ایوب مقابری. عابد معروف، یکی از گزیدگان عباداﷲ. او از شریک و اسماعیل بن علیه و جز آنان استماع حدیث کرد و234 هجری قمری درگذشت. رجوع به صفهالصفوه چ حیدرآباد ج 2 ص 204 شود
یحیی بن معین بن عون بن زیاد بن بسطام نقیائی انباری، مولی جنیدبن عبدالرحمن الغطفانی المری. رجوع به یحیی بن معین بن عون بن زیاد... شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یحیی بن عمار سیستانی. صاحب تاریخ سیستان آنجا که فضائل سیستان را می آورد از جملۀ مفاخر آن ناحیت بزرگان علم آن صقع را نام می برد و یکی از آنان یحیی بن عمار سیستانی، ابوزکریاست و با وسائل دسترس ما تحقیق حال و ترجمه حیات او میسر نشد
لغت نامه دهخدا
مرّیخ بن مسروق شامی. محدث است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن محمد بن یحیی یا یحیی ثانی. سومین از ملوک بنوحفص تونس (از 675 تا 678 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
یحیی بن محمد بن قیس. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عیسی کوفی. محدث است. اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عمیرالبزاز، مولی نوفل بن عدی بن نوفل بن اسد. محدث است. در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عمران بغدادی. محدث است و احمد بن یسار از او روایت کند. محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عبدالواحد یا یحیی اول. مؤسس سلسلۀ امرای بنوحفص بتونس (از 625 تا 647 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
یحیی بن معین. محدث است. محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عبدالملک بن ابی عتبه. محدّث است. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عبدالله بن یزید بن عبدالله بن انیس. محدّث است و نفیلی و یحیی بن معین از او روایت کنند. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عبدالله المصری. محدّث است. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن شرف بن مری شامی، کنیت او محیی الدین. فقیه و لغوی طبقه. تاریخ مولد و وفات او معلوم نیست. او راست: اختصار نهایۀ ابن اثیر
لغت نامه دهخدا
یحیی بن سعید خوّاص. محدّث است. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن سعید العطار. محدّث است. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
یحیی بن مسعود بن عثمان یا یحیی ثالث. بیستمین از ملوک بنوحفص تونس (از 893 تا 899 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
یحیی بن منذر کوفی. محدث است. محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
قمری. (دمیری) (المزهر). کبوتر صحرائی. ورشان. طوقدار. مرغ الهی. نازو. کناد. ابوطلحه
لغت نامه دهخدا
ابن ابراهیم بن مزین، مکنی به ابوزکریا، عالم حدیث و رجال و از مردم قرطبه بود. او راست: 1- تفسیر الموطاء. 2- المستقصیه. 3- فضائل القرآن. 4- رغائب العلم و فضله. 5- تسمیه الرجال المذکورین بالموطاء.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از یونانی آپوکروفس، پوشیده، نهان، نامی است ملحقات موضوع و مصنوع تورات و انجیل را. اسامی منتسبات به تورات چهارده است: اسدراس اول، اسدراس دویم، طوبیت، یهودیت، بقیۀ فصول کتاب استر، حکمت سلیمان، حکمت یشوع بن سیراخ، باروخ، اقوال سه جوان و تتمۀ کتاب دانیال، تاریخ سوسنه، تاریخ انقلاب بل و اژدها، دعای منسه پادشاه یهودا، مکابین نخست، مکابین دوم. در تلمود ذکری از این کتب نیست. دو مورخ صدۀ اول میلادی، یوسفون و فایلوی تصریح بمجعول بودن آنها کرده و عیسی و حواریون نیز که غالباً به فقرات توریه استشهاد کرده اند بکتب مزبوره تمثلی ندارند. و بظن غالب اکثر این کتب در اسکندریه به زبان یونانی نوشته شده است. معهذا مسیحیان اوائل از آنها بسیار اقتباس کرده اند و از لحاظ تاریخ نیز قابل توجه میباشند. و الحاقیهای انجیل شامل تواریخ و اناجیل جعلی و رسائلی است بربافته که ارباب اغراض به اقتضای منافع وقت خود ساخته اند. تشنداروف بیست ودو پاره از اناجیل مذکور و سیزده رسالۀ منحوتۀ فوق را در یک مجلد طبع و منتشر کرده است. (نقل باختصار از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ رَ)
ابوبکر حوشب بن مسلم بصری. محدث است (؟). (الکنی والاسماء للدولابی ج 1 ص 120 س 5). اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن عبدالله بن عطاربن صالح بن محمد بن عبدالله بن شعبان عنبری، مکنی به ابوزکریا، از مردم نیشابور. مردی ادیب و لغوی و فاضل و مفسر بود. نزدیک ده سال از مردم دوری گزید و به گردآوری حدیث پرداخت. او از ابوحسن حرسی و احمد بن سلمه و جز آن دو روایت شنید و ابوبکر بن عبدوس مفسر و ابوعلی حسین بن علی حافظ و جز آنان از او روایت دارند. یحیی به سال 344 هجری قمری درگذشت. (از معجم الادباء ج 7 ص 291)
لغت نامه دهخدا
یحیی بن عبدالوهاب بن الامام ابی عبدالله محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده بن الولید بن منده بن بطه بن استندار بن چهاربخت بن فیروزان عبدی اصفهانی، و اسم منده ابراهیم و منده لقب او بود و بعضی گفته اند نام استندار فیروزان بوده است. یکی از مشاهیر حفّاظ و مبرّزین اصحاب حدیث بود و کنیتهای پدر و اجداد ابوزکریا این است:ابوعمرو بن ابی عبدالله بن ابی محمد بن ابی یعقوب. و بقول ابن خلکان ابوزکریا محدث بن محدث بن محدث بن محدث بن محدث بن محدث است. وی مردی جلیل القدر، وافرالفضل، واسعالراویه، ثقه، حافظ، فاضل، مکثر، صدوق، کثیرالتصانیف، حسن السیره، بعیدالتکلف و یگانه خاندان بروزگار خویش بود. و او را تخریجهاست خود و شیوخ اصفهان را. و از ابوبکر محمد بن عبدالله بن زید الضبی و ابوطاهر محمد بن احمد بن محمد بن عبدالرحیم الکاتب و ابومنصور محمد بن عبدالله بن فضلویۀ اصفهانی و از پدر خود ابوعمرو و از عم خویش ابوالحسن عبیدالله و از ابوالقاسم عبدالرحمن واز ابوالعباس احمد بن محمد بن احمد بن النعمان القضاعی و ابوعبدالله محمد بن علی بن محمد الجصاص و ابوبکر محمد بن علی بن الحسین الجوزدانی و ابوطاهر احمد بن محمود ثقفی استماع روایت کرد. و در نیشابور از ابوبکر احمد بن منصور بن خلف المقری و ابوبکر احمد بن منصور بیهقی وبه همدان از ابوبکر محمد بن عبدالرحمن بن محمد نهاوندی و در بصره از ابوالقاسم ابراهیم بن محمد بن احمد الشاهد و عبدالله بن الحسین السعدانی و جماعتی بسیار جز آنان اخذ حدیث کرد، و به تصنیف تاریخ اصفهان و جموع دیگر پرداخت و آنگاه که به حج میشد در بغداد بجامع منصور املاء حدیث کرد و شیوخ بغداد از جمله ابوالفضل محمد بن ناصر و عبدالقادر بن ابی صالح جبلی و ابومحمد عبدالله بن احمد بن احمد بن احمد بن خشاب نحوی و مردم بسیار دیگر بنوشتند. ابوالبرکات عبدالوهاب بن المبارک الانماطی الحافظ و ابوالحسن علی بن ابی تراب الرنکوی الخیاط البغدادی و ابوطاهر یحیی بن عبدالغفار بن الصباغ و ابوالفضل محمد بن هبه الله بن العلاء الحافظ و جماعت کثیره ای دیگر از وی روایت کنند. و حافظ بن السمعانی در کتاب الذیل ذکر او کرده و گوید برای من از جمیع مسموعات خویش اجازت نوشت و باز ابن السمعانی گوید از عقیدۀ او نسبت به ابوالقاسم اسماعیل بن محمد حافظ پرسیدم او را بستود و گفت او اهل حفظ و معرفت و درایت است. و هم حافظ بن السمعانی گوید از ابوبکر محمد بن ابی نصر بن محمد الکفتوانی الحافظ شنیدم که میگفت: خاندان ابن منده ازیحیی آغاز شد و به یحیی انجام یافت. و حافظ عبدالغافر الفارسی در سیاق ذیل تاریخ نیشابور گوید: یحیی بن عبدالوهاب بن منده مردی فاضل از خاندانی مشهور دنیا در علم و حدیث. سفرها کرد و مشایخ بسیار دید و از آنان روایت شنید و بر صحیح مسلم و بخاری تعلیق و ذیل کرد. و او از اصمعی آورده است که نوبتی در بادیه بمسجدی درآمدم امام در نماز بود و این آیت برخواند: انّا ارسلنا نوحاً الی قومه (ما نوح را نزد قوم وی برسالت فرستادیم) و بقیت آیه ازیاد او بشد و همان جملۀ اوّل تکرار کردن گرفت. اعرابی از مأمومان فریاد برآورد که ای مرد حالا که نوح رفتن نمیخواهد دیگری را گسیل کن. و هم او روایت کند که خندۀ بسیار نشانۀ حمق و شتاب از سستی خرد و سستی خرد از کمی رأی و کمی رأی از سوء ادب و سوء ادب مایۀ ذلت و خواریست. و باز می آورد که مجون و هزل پاره ای از جنون و رشگ دردی بیدرمان و سخن چینی بنیان دشمنانگی هاست. ابوزکریا غالباً این دو بیت میخواند:
عجبت لمبتاع الضلاله بالهدی
و للمشتری دنیاه بالدّین اعجب
و اعجب من هذین من باع دینه
بدنیا سواه فهو من ذین اخیب
و معنی قطعه این است: شگفت مردا که به راه را به بیراهی فروشد و شگفت تر از او آنکه دین را بدنیا بدل کند و شگفت تر از این دو آنکه دین خود برای دنیای دیگری از دست دهد. ولادت ابوزکریا سه شنبۀ نوزدهم شوال سال 434 هجری قمری به اصفهان و وفات او روز گوسفندکشان سنۀ 512 هم بدان شهر بود و پس از او در خاندان ابن منده کسی چون او نیامد. و ابن نقطه در کتاب اکمال الاکمال گوید وفات یحیی ابوزکریا روز شنبۀ دوازدهم ذی الحجه از سال 511 هجری قمری و مولد پدر او عبدالوهاب به سال 386و وفات او در جمادی الاّخرۀ سنۀ 475 بود
لغت نامه دهخدا
ابن عمار شیبانی، مکنی به ابوزکریا، ازصوفیان قرن چهارم و پنجم هجری که پیش از شهرت یافتن خواجه عبدالله انصاری زیردست شیخ ابوعبدالله بن خفیف شیرازی در شیراز تربیت یافته بود. وی از آنجا به هرات آمد و به تعلیم پرداخت. اهمیت یحیی در این است که مجلس داشتن و تطبیق سنت عرفا را با دین اسلام در هرات اومتداول کرد. (از تاریخ ادبیات در ایران ج 2 ص 219)
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالرحمان بن عبدالمنعم، مکنی به ابوزکریا، در اصل صقلی ولی پدرش ایرانی و خودش متولد دمشق بود و در آنجا درگذشت. او راست: 1- الروضه الانیقه. 2- تعلیقه بر ’الخلاف بین الشافعی و ابی حنیفه’.
لغت نامه دهخدا
نیشابوری. طبیبی حاذق و ماهر و به اجزاء علوم حکمت عالم بود. او راست: کتاب مبتغی و منتهی، و این کتاب مشتمل برفوائد بیشمار است. (از درهالأخبار ترجمه یتیمه)
لغت نامه دهخدا
یحیی بن یحیی نیشابوری. محدث است. محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
نواوی یا نووی (شیخ الاسلام...). از مردم نوی قریه ای به شام
لغت نامه دهخدا
یحیی بن معاذ بن جعفر رازی واعظ. ابوالقاسم قشیری در رساله ذکر او آورده و وی را از جملۀ مشایخ شمرده است و گویداو یگانه وقت خویش بود و او را در رجا و امید و معرفت گفتارهاست. وی ببلخ شد و دیری بدانجا بزیست و ازآنجا به نیشابور رفت و در نیشابور وفات یافت. از کلام اوست که گوید آنرا که ورع نیست زاهد نتوان خواند. و گفت پرهیزکار باش از آنچه نه از تست و بازدار خویش را از آنچه تراست. و میگفت گرسنگی مرید را ریاضت و تائب را تجربه و زاهد را سیاست و عارف را مکرمت است. و میگفت وحدت همنشین صدّیقین است. و میگفت فوت اشد از موت است چه فوت بریدن از حق عز شأنه و موت انقطاع از خلق است. و صاحب تذکره الاولیاء گوید: نقل است که برادری داشت بمکه رفت و به مجاوری بنشست به یحیی نوشت که مرا سه چیز آرزو بود دو یافتم و یکی مانده است دعا کن تا خداوند آن یکی نیز کرامت کند مرا آرزو بودکه آخر عمر خویش به بقعه ای فاضلتر بگذارم تا حرم آمدم که فاضلتر بقاع است و دوم آرزو بود که مرا خادمی باشد تا مرا خدمت کند و آب وضوء من آماده دارد کنیزکی شایسته خدای مرا عطا داد سوم آرزوی من آن است که پیش از مرگ ترا بینم که خداوند این روزی کند یحیی جواب نوشت آنکه گفتی که آرزوء بهترین بقعه بود تو بهترین خلق باشی و بهر بقعه خواهی باش که بقعه به مردان عزیز است نه مردان به بقعه و اما آنکه گفتی مرا خادمی آرزو بود یافتم اگر ترا مروت بودی و جوانمردی خادم حق را خادم خویش نگردانیدی و از خدمت حق بازنداشتی و به خدمت خویش مشغول نکردی ترا خادمی می باید مخدومی آرزو میکنی ؟ مخدومی از صفات حق است و خادمی از صفات بنده. بنده را بنده باید بودن، چون بنده را مقام حق آرزو کرد فرعونی بود و اما آنکه گفتی مرا آرزوی دیدار تست اگر ترا از خدای خبر بودی از من ترا یاد نیامدی با حق صحبت چنان کن که ترا هیچ جا از برادر یاد نیاید که آنجا فرزند قربان باید کرد تا به برادر چه رسد، اگر او را یافتی من ترا بچه کار آیم و اگر نیافتی از من ترا چه سود؟ نقل است که یک بار دوستی را نامه نوشت که دنیا چون خواب است و آخرت چون بیداری هر که بخواب بیند که میگرید تعبیرش آن بود که در بیداری بخندد و شاد گردد و تو در خواب دنیا بگریی تا در بیداری آخرت بخندی و شاد باشی. نقل است که یحیی دختری داشت روزی مادر را گفت که مرا فلان چیز می باید مادر گفت از خدای خواه گفت ای مادر شرم می دارم که بایست نفسانی خواهم از خدای، بیا تو بده که آنچه دهی از آن او بود. نقل است که یحیی با برادری به در دهی بگذشت برادرش گفت خوش دهی است یحیی گفت خوشتر از این ده دل آن کس است که از این ده فارغ است استغن بالملک عن الملک. روزی به پیش او میگفتند که دنیا با ملک الموت بحبه ای نیرزد گفت غلط کرده اید اگر ملک الموت نیست نیرزدی گفتند چرا؟ گفت الموت جسر یوصل الحبیب الی الحبیب، گفت مرگ جسری است که دوست را بدوست رساند. و گفت اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم از بهر آنکه عشق او را صد بار سوخته است سائلی گفت اگر آن عاشق را جرم بسیار بود او را نسوزی ؟ گفت نی که آن جرم به اختیار نبوده باشد که کار عاشقان اضطراری بود نه اختیاری. و گفت هرکه شاد شود به خدمت خدای عزوجل جمله اشیا به خدمت او شاد شود و هرکه چشم روشن بود بخدای جمله اشیا بنظر کردن در او روشن شود. و گفت بر قدر آنکه خدای را دوست داری خلق ترا دوست دارند و بر قدر آنکه از خدای ترس داری خلق از تو ترس دارند و بر قدر آنکه به خدای مشغول باشی خلق بکار تو مشغول باشند و هرکه شرم داشته باشد از خدای در حال طاعت خدای عزوجل شرم کرم دارد که او را عذاب کند از بهر گناه. و گفت گمان نیکوء بنده به خدای بر قدر معرفت بود بکرم خدای و نبود هرگز کسی که ترک گناه کند برای نفس خویش که بر نفس خویش ترسد چون کسی که ترک گناه کند از شرم خدای که میداند که خدای او را می بیند در چیزی که نهی کرده است پس او از آن جهت اعراض کند نه از جهت خود. وگفت از عمل نیکو گمان نیکو خیزد و از عمل بد گمان بد. و گفت هر که اعتبار نگیرد بمعاینه، پند نپذیرد به نصیحت، و هرکه اعتبار گیرد به معاینه مستغنی گردد از نصیحت. و گفت دور باش از صحبت سه قوم یکی علماء غافل، دوم قراء مداهن، سوم متصوف جاهل. و گفت تنهائی آرزوء صدیقان است و انس گرفتن به خلق وحشت ایشان است. و گفت اگر مرگ را در بازار فروختندی و بر طبق نهادندی سزاوار بودی اهل آخرت را که هم چنان آرزو نیامدی ونخریدندی جز مرگ. و گفت مرد حکیم نبود چون جمع نبوددر او سه خصلت یکی آنکه به چشم نصیحت در توانگران نگرد نه بچشم حسد دوم آنکه به چشم شفقت در زنان نگرد نه چشم ریبت سوم آنکه به چشم تواضع در درویشان نگرد نه بچشم تکبر. و گفت هرکه خیانت کند خدای را در سرّ خدای پرده او را بدارند به آشکارا. و گفت هرکه را توانگری به خدای بود همیشه توانگر است و هر که را توانگری به کسب خویش بود همیشه فقیر بود. و گفت بد دوستی باشد که ترا حاجت آید چیزی از او سؤال کردن یا او را گفتن مرا بدعا یاد دار یا در زندگانی که با او کنی حاجت آید مدارا کردن یا حاجت آید بعذر خواستن از وی در زلّتی که از تو ظاهر شود. و گفت نصیب مؤمن از تو سه چیز باید که بود یکی اگر آنکه منفعتی نتوانی رسانید مضرّتی نرسانی و اگر شادش نتوانی گردانید باری اندوهگین نکنی و اگر مدحش نگوئی باری نکوهش نکنی. وگفت یک گناه بعد از توبت زشت تر بود از هفتاد گناه پیش از توبت. و گفت عجب دارم از کسی که پرهیز کند از طعام از بیم بیماری پس چرا پرهیز نکند از گناه از بیم عقوبت ؟ و گفت دنیا دکان شیطان است زنهار که از دکان او چیزی ندزدی که از پس درآید و از تو بازستاند. وگفت در کسب کردن دنیا ذل نفوس است و در کسب کردن بهشت عزّ نفوس است ای عجب از کسی که اختیار کند خواری و مذلت در طلب چیزی که جاوید و باقی نخواهد ماند. و گفت عاقل سه تن است یکی آنکه ترک دنیا کند پیش از آنکه دنیا ترک وی کند و آنکه گور را عمارت کند پیش از آنکه در گور رود و آنکه خدای را راضی گرداند پیش از آنکه بدو رسد. و گفت دینار و درم کژدم است دست بدان مکن تا افسون آن نیاموزی و اگرنه زهر آن ترا هلاک کند، گفتند افسون او چیست ؟ گفت آنکه دخل او از حلال بود و خرج او بحق بود. و گفت طلب دنیا عاقل را، نیکوتر از ترک آوردن دنیا جاهل را. و گفت ای خداوندان علم و اعتقاد قصرهاتان قیصری است و خانهاتان کسروی است و عمارتهاتان شدّادی است و کبرتان عادی است اینهمه تان هیچ احمدی نیست. و گفت صوف پوشیدن دکانیست و سخن گفتن در زهد پیشۀ اوست. و گفت تکبر کردن بر آن کس که برتو بمال تکبر کند تواضع بود. و گفت از پایگاه افتادن مردان آن باشد که در خویشتن بغلط افتند. و گفت گرسنگی نوریست و سیرخوردگی ناریست و شهوت هیزم آن که ازآن آتش زاید آن آتش فروننشیند تا خداوند آنرا نسوزند. گفتند بر مرید چه سخت تر؟ گفت همنشینی اضداد. و گفت ضایع شدن دین از طمع است و باقی ماندن دین در ورع. و گفت با خوی نیک معصیت زیان ندارد. و گفت اعمال محتاج است به سه خصلت علم و نیت و اخلاص. و گفت علامت فقر خوف فقر است. و گفت ورع ایستادن بود بر حد علم بی تأویل. پرسیدند که بچه توان شناخت که خدای تعالی ازما راضی است یا نی ؟ گفت اگر تو راضی باشی از او نشان است که او از تو راضی است، گفتند آنگاه کسی بود که ازو راضی نبود و دعوی معرفت او کند؟ گفت آری هرکه غافل ماند از انعام او و در خشم بسبب مقدوری چه از نعمت و چه از محنت و چه از مصیبت. گفتند مرد بتوکل کی رسد؟ گفت آنگاه که خدای تعالی را به وکیلی رضا دهد. گفتند توانگری چه باشد؟ گفت ایمن بودن بخدای. گفتند عارف که باشد؟ گفت هست نیست بود. گفتند درویشی چه است ؟ گفت آنکه بخداوند خویش از جمله کاینات توانگر شوی. مگر که یک روز در پیش او سخن توانگری و درویشی میرفت گفت فردا نه توانگری وزنی خواهد داشت و نه درویشی، صبر و شکر وزن خواهد داشت باید که شکر آری و صبر کنی. گفتند محبت را نشان چه است ؟ گفت آنکه بنکوئی زیادت نشود و بجفا نقصان نگیرد. او را مناجاتست و گفت خداوندا امید من به توبه سیئات بیش از آن است که امیدمن به توبه حسنات از بهر آنکه من خویشتن چنان مییابم که اعتماد کنم بر طاعت باخلاص و من چگونه طاعت باخلاص توانم کرد و من به آفات معروف ولکن خود را در گناه چنان مییابم که اعتماد دارم بر عفو تو و تو چگونه گناه من عفو نکنی و تو بجود موصوف ؟ و گفت الهی در جمله مال و ملک من جز گلیمی کهنه نیست با این همه اگر کسی از من بخواهد اگرچه محتاجم از او بازندارم ترا چندین هزار رحمت است و بذرّه ای محتاج نه ای و چندین درماندۀ رحمت از ایشان دریغ داشتن چون بود؟ و گفت الهی اگر من نتوانم که از گناه بازایستم تو می توانی که گناهم بیامرزی. و گفت الهی چگونه خوانم ترا و من بندۀ عاصی و چگونه نخوانم ترا و تو خداوند کریم ؟ و گفت الهی ترسم از تو زیرا که بنده ام و امید میدارم بتو زیرا که تو خداوندی. و گفت الهی مرا عمل بهشت نیست وطاقت دوزخ ندارم اکنون کار با فضل تو افتاد. و گفت اگر فردا مرا گوید چه آوردی گویم خداوندا از زندان موی بالیده و جامۀ شوخگن و عالمی اندوه و خجلت برهم بسته چه توان آورد، مرا بشوی و خلعتی فرست و مپرس
لغت نامه دهخدا
رازی. او راست: کتاب الشراب. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
یحیی بن اسماعیل خواص کوفی. محدث است و محمد بن عوف از او روایت کند. با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن یحیی، مکنی به ابوزکریا و معروف به حیکان، امام اهل حدیث و امام زادۀ آنان در نیشابور بود. به عراق سفر کرد و از احمد بن حنبل و جز وی حدیث شنید. در جنگ با سپاه احمد بن عبدالله خجستانی گرفتار شد و به زندان افتاد و خجستانی در زندان او را کشت (سال 267 ه. ق).
لغت نامه دهخدا
یحیی بن یزید خواص. محدث است. محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا
ایاس بن زید. محدث است. در تاریخ اسلام، محدثان نقش برجسته ای در حفظ و گسترش علم حدیث داشتند. آنان با استفاده از قدرت حافظه، پژوهش های میدانی و مصاحبه با راویان مختلف، احادیث صحیح را شناسایی و برای نسل های بعدی ثبت کردند. محدثان در دوران های مختلف با ایجاد قواعد علمی برای بررسی سند و متن حدیث، یکی از مهم ترین ارکان حفظ اصالت دین اسلام را تشکیل می دهند.
لغت نامه دهخدا