جدول جو
جدول جو

معنی ابوحیوه - جستجوی لغت در جدول جو

ابوحیوه
(اَ حَ یات)
شریح بن یزید الحضرمی. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ عُ وَ)
او از عمرو بن شعیب و از او خلف بن غالب روایت کرده است. (الکنی للبخاری)
جریر. از او سلیمان بن بلال حدیث کند
لغت نامه دهخدا
(اَ کَیْیِ سَ)
البرأبن قیس السکونی. تابعی است. اواز سعد بن ابی وقاص و از او ایاد بن لقیط روایت کند، شاهین. و رجوع به ابوالجیش شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ لَ)
والد ابراهیم العقیلی. پسر او ابراهیم از وی روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ اَیْ یو)
شتر نر. (السامی فی الاسامی). جمل. (المزهر). اشتر نر. ابوصفوان. (السامی فی الاسامی). اشتر. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ اَیْ یو)
مطرف بن مازن کنانی بالولاء یا قیسی بالولاء صنعانی. قاضی صنعاء یمن. او از عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریح و جماعت بسیار دیگری حدیث کند و از اوامام شافعی و خلق کثیری روایت آرند. وفات او در اواخر خلافت هارون الرشید به سال 191 هجری قمری بوده است
سلیمان بن یحیی الضبی. او راست: کتاب الوقف والابتداء. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ حَ فَ)
وهب بن عبداﷲ. یکی از صحابۀ رسول صلوات اﷲعلیه. او پس از وفات آن حضرت بخدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیوست و در حروب آن حضرت حضور داشت. و امیرالمؤمنین علی او راوهب الخیر و گاهی وهب الله میخواند. و او بکوفه اقامت گزید و به سال 72 هجری قمری بدانجا درگذشت، حربا، جانورکی چون حرباء. (المزهر) ، دشنامی است
لغت نامه دهخدا
(اَ عُ وَ)
نام دهی است بمکّه
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ لیُ)
دریاچه ای بدامنۀ الومپس بجنوب غربی بروصه و بدانجا شهرکی هم بدین نام با 2700 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
(اَفَ وَ)
مولی عبدالرحمن بن هشام. او بزمان رسول صلوات الله علیه مسلمانی گرفت و صحبت او مشکوک است
لغت نامه دهخدا
(اَ نُ حَ لَ)
نحلّی. صحابی است. صحابی به شخصی گفته می شود که در زمان حیات پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، او را دیده، به او ایمان آورده و در همان حال مسلمان از دنیا رفته باشد. صحابه نقش مهمی در انتقال مفاهیم دینی، روایت احادیث، و گسترش فرهنگ اسلامی داشتند. واژه صحابی در منابع تاریخی و حدیثی جایگاه خاصی دارد و شناخت صحابه برای درک بهتر تاریخ صدر اسلام ضروری است.
البجلی. صحابی است و بعضی او را از تابعین شمرده اند
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
یحیی بن یعلی بن حرمله. محدث است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ یات)
آب. ماء. ابوحیان. ابوالغیاث. ابومدرک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَشَ بَ)
از روات است و از عکرمه روایت کند. در تاریخ اسلام، روات به عنوان افرادی شناخته می شوند که از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) احادیث نقل کرده اند و در این مسیر، از دقت و امانت داری ویژه ای برخوردار بوده اند. این افراد با تحلیل دقیق سندهای حدیث، از صحت و اصالت روایات اطمینان حاصل کرده اند و در نتیجه به حفظ سنت نبوی کمک کرده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ حَیْ یا)
آب. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ حَیْ یا)
اثیرالدین محمد بن یوسف بن علی غرناطی اندلسی جیانی. یکی از ائمۀ لغت عرب. اصلاً بربری است. مولد او در غرناطه به سال 654 هجری قمری بوده است. مقدمات علوم را در همان شهر بیاموخت و سپس به شهرهای بلش و مالقه و مریه شد و در بلاد مزبوره به تحصیل علوم پرداخت و از آنجا به شمال افریقیه و مصر سفر کرد و نزد ابن نحاس تا سال 698 به تحصیل نحو پرداخت و پس از وی در تدریس نحو جانشین معلم خویش گشت. او در اول پیرو مذهب ظاهریه بود و ابن حجر که شرح حال او را نوشته گوید ابوحیان حتی در نحو هم ظاهری است چه او سعی داشت از آراء ائمۀ نحو و بالخاصه سیبویه تخلف نشود و پس از آن مذهب شافعی گرفت و تألیفات وی تنها در علم نحو نیست بلکه او را در علوم قرآن و حدیث نیز مؤلفاتی است و کتابی نیز در شصت مجلد در تاریخ اندلس داشته است که در دست نیست و از کلیۀ تألیفات او که بالغ بر 65 کتاب است جز ده کتاب ظاهراً باقی نمانده است. ابوحیان قریحۀشعر نیز داشت و قطعاتی از وی نقل شده است و او علاوه بر زبان عرب، فارسی و ترکی و حبشی نیز میدانسته است چنانکه منطق الخرس فی لسان الفرس و کتاب الافعال فی لسان الترک و کتاب زهو الملک فی نحو الترک و رجز نورالغبش فی لسان الحبش از اوست، و این کتاب اخیر ناتمام مانده است. و از مؤلفات دیگر اوست: کتاب التذییل والتکمیل فی شرح التسهیل. التنحیل الملخص من شرح التسهیل. الشذره الذهبیه فی علوم العربیه. کتاب نحات اندلس. کتاب شذا فی مسئله (کذا). کتاب المبدع فی التصریف. کتاب الملخص عن شرح سیبویه للصفار. کتاب المبین فی تاریخ الاندلس در 60 مجلد. کتاب الارتضاء فی الضاد و الظاء. کتاب ارتشاف الضرب فی لسان العرب. کتاب البحر المحیط فی التفسیر و مختصر آن موسوم به النهر الماد من البحر. کتاب الحلل الحالیه فی اسانید القرائه العالیه. تذکره فی العربیه. کتاب خلاصه التبیان فی المعانی و البیان. کتاب البر الجلی و النظر الخفی. کتاب تحفه الاریب فیما فی القرآن من الغریب. کتاب شرح الالفیه موسوم به منهج السالک. کتاب التجرید لاحکام سیبویه. التذکره. الموفور. التقریب مختصر المقرب. التدریب. غایهالاحسان. النکت الحسان. کتاب الفضل فی احکام الفصل. اللمحه. عقداللئالی. نکت الامالی. النافع فی قرائه نافع. الاثیر فی قرائه بن کثیر. المورد الغمر فی قرائه ابی عمرو. الروض الباسم فی قرائه عاصم. المزن الهامر فی قرائه بن عامر. الرمزه فی قرائه حمزه. تقریب النائی فی قرائه الکسائی. غایهالمطلوب فی قرائه یعقوب. قصیده النیر الجلی فی قرائه زید بن علی. الوهاج فی اختصار المنهاج. الانورالاجلی فی اختصار المحلی. الاعلام بارکان الاسلام. نثر الزهر و نظم الزهر. نظر الحسبی فی جواب اسئله الذهبی. فهرست مسموعاتی. نوافث السحر فی دمائث الشعر. تحفهالندس فی نحاه اندلس. الابیات الوافیه فی علم القافیه. جزء فی الحدیث. مشیخه بن ابی منصور. کتاب الادراک للسان الاتراک. نفحهالمسک فی سیره الترک. و کتبی که ناقص و ناتمام از وی مانده است: مسلک الرشد فی تجرید مسائل نهایه (شاید: تهافت ؟) ابن رشد. منهج یا تهیج السالک فی الکلام علی الفیه ابن مالک و شاید این کتاب همان منهج السالک سابق الذکر است. نهایهالاغراب فی علم التصریف والاعراب. رجز مجانی العصر فی آداب وتواریخ اهل العصر. المخبور فی لسان الیحمور. و قطعۀ ذیل از اشعار او است:
عدای لهم فضل علی و منه
فلااذهب اﷲ عنی الاعادیا (؟)
هم بحثوا عن زلتی فاجتنبتها
و هم نافثونی فاکتسبت المعالیا.
و حاجی خلیفه دو کتاب ذیل را نیز به ابوحیان نسبت کند: کتاب نضار. کتاب المفردات. وفات او به سال 745بوده است. و رجوع به محمد بن یوسف غرناطی و نامۀ دانشوران ج 1 ص 127 شود
مترجم و مصلح کتاب المجسطی با معاضدت سلم بأمر یحیی بن خالد برمکی بود و نیز نام او را ابوحسان آورده اند. رجوع به ابوحسان... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ وَ)
شاه بلوط. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلوطالملک. قسطل. کستانه. کسدانه
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
عیاض بن عیاض التّنعی. محدث است و از مالک بن جعونه حدیث شنیده است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
قیسی وادعی همدانی. کوفی. از تابعین است. او از علی و از وی ابواسحاق روایت کند. (تاریخ کبیر بخاری). تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ رَ)
نام یکی از تابعین. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از نسل دوم مسلمانان بوده و صحابی پیامبر اسلام را درک کرده ولی خود مستقیماً پیامبر را ندیده است. تابعین با آنکه پیامبر را ندیدند، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها علم، حدیث، و سنت را فراگرفتند. این افراد نقش بسیار مهمی در انتقال میراث دینی و فرهنگی اسلام به نسل های بعد داشتند و بسیاری از بزرگان فقه، تفسیر و حدیث از میان تابعین برخاسته اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بو یَ)
بزاز بغدادی. از بزرگان طریقت متصوفه. مرید حارث محاسبی است و با سری صحبت داشته و از اقران نوری و خیر نساج است. اندر مسجد رصافۀ بغداد وعظ کردی و عالم تفسیر و قرائت بود. وی در واقعۀ نوری و بلای وی با او بود. او راست: اذا سلمت منک نفسک فقد ادیت حقها و اذا سلم منک الخلق قضیت حقوقهم. (از هجویری). و رجوع به تذکرهالاولیاء عطار شود
انس بن مالک. خادم رسول الله. صحابی است و این لقب رسول صلوات الله علیه بدو داد آنگاه که او ترۀ حمزه چید. و رجوع به انس... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ لَ قَ)
رشیدالدین یعقوب طیبی، از احفاد داود بن متی معاصر ابن ابی اصیبعه. وفات 645 هجری قمری رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 445 شود
لغت نامه دهخدا
جد سلیمان بن یحیی است
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ شَشَ)
محمد بن علی بن امیه، از اولاد ابی امیۀ کاتب. و او طنبوری و در صنعت خویش حاذق بود و کتاب المغنی المجید و کتاب اخبارالطنبوریین از اوست. (از ابن الندیم). و در جای دیگر گوید: و لاشعر له یعول علیه
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ سَ نَ)
مسلم بن اکیس بن عمرو العقیلی. محدث است و صفوان بن عمرو از او روایت کند. واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ حِ بَ)
مسلم شامی. تابعیست. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که با صحابیان پیامبر (ص) همنشینی داشته و از آن ها دانش دینی و سنت نبوی را فرا گرفته است، ولی خود موفق به دیدار پیامبر نشده است. تابعین با اخلاص، تقوا و علم خود در میان مسلمانان جایگاه بزرگی یافتند و تأثیر زیادی در شکل گیری علوم اسلامی از جمله فقه، حدیث و تفسیر داشتند. آنان را پل ارتباطی میان نسل اول و دوم مسلمانان می دانند.
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ زَ مَ)
جد سعد بن عباده است، روغن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ رَ)
کنیت جریر بن عطیه، شاعر عرب متوفی به سال 111 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اَحُ رَ)
نام مرغیست بحجاز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ جَیْ یَ)
اجلح بن عبدالله بن حجیه. محدث است. محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ مَ)
کنیتی از کنای عرب
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ لَ)
نام رودی به کردفان و منبع آن جبل نوبه است
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ فَ)
نخودآب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوفروه
تصویر ابوفروه
شابلوت از گیاهان شهرمان از پرندگان دریایی شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابولیله
تصویر ابولیله
سنجد تلخ از گیاهان درختچه ایست از تیره صندلها نوعی سنجد تلخ
فرهنگ لغت هوشیار