جدول جو
جدول جو

معنی ابوحلسا - جستجوی لغت در جدول جو

ابوحلسا
مصحف انخسا و انخوسا. رجوع به انخسا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُسْ سا)
دیوداد. پدر خاندان بنوساج. او حکمران کوفه و اهواز بود و در سال 266 هجری قمریدرگذشت. و اولاد او بفرمانروائی آذربایجان رسیدند
لغت نامه دهخدا
(اَ کُ)
نوعی مرغوب از قند
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ)
خیری. خیرو. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
انوخلثا. ابوخلسا. ابخوسا. خس الحمار. عاقرشمعا. شجرهالدم. رجل الحمامه. حمیرا. هرقلوس. شنقاد. کحلاء. انقلیا. و به سریانی حالوما و بلفظی دیگر بالقس و بفارسی کاهوخر و هوجویه. نام نباتی است شبیه به برگ کاهو و باریکتر و باخشونت و سیاه لون و ملاصق زمین و گلش اشقر و دانه اش سیاه و بیخش بقدر یک انگشت و بسیار سرخ و دارای اقسامی است. انوخلسا و ابوخلسا محرف انوخسا و انخسا یونانی است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و ترجمه صیدنه و بحرالجواهر و برهان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خَلْ لا)
شاعر رئیس جاهلی و یکی از اشراف. و زبان بن علی بن عبدالواسع و پسر او خالد بن زبان از ذریۀ اویند
لغت نامه دهخدا
مصحف انخسا و انخوسا
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عَ)
از کنای عرب است
لغت نامه دهخدا
(اَحُ)
کنیت حسان بن ثابت انصاری، شاعر رسول صلوات الله علیه، و بعضی کنیت او را ابوالولید و برخی ابوعبدالرحمن گفته اند. رجوع به حسان بن ثابت انصاری شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
او با سلم به امر یحیی بن خالد بن برمک کتاب مجسطی را ترجمه و اصلاح کرده است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ حَسْ سا)
عقاب. (المزهر). ابوالحجاج. آله. دال من. ججا. شغواء. شهباز. شاهباز. کامیر. لخواء.
لغت نامه دهخدا
مصحف انخسا و انخوسا
لغت نامه دهخدا
مصحف انخسا و انخوسا
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ)
از کنای عرب است
لغت نامه دهخدا
(اَ حَنْ نِ)
نام دیگر ایبیس. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوخلسا
تصویر ابوخلسا
هوه چوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابو خلسا
تصویر ابو خلسا
یونانی تازی شده هوه چوبه هو چوبه از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوعلس
تصویر ابوعلس
همیشه بهار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار