جدول جو
جدول جو

معنی ابوجخادب - جستجوی لغت در جدول جو

ابوجخادب
(اَ جُ دِ)
قسمی ملخ. (المزهر). ملخ. (تاج العروس). قسمی ملخ که رنگ سبز و پای دراز دارد. آخوندک.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ جُ دِ با)
ابوجخادب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ)
قسمی ملخ. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَجَ دِ)
ملخ. ابوجخاد. ابوجخادب
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ)
ملخ. (منتهی الارب). ابوجخادب. ابوجنادب
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ دَ)
گرگ. ذئب. (منتهی الارب) (المزهر). ابوسرحان. سرحان. سید. اویس. پچکم. ابوجعد. ابوجعده
لغت نامه دهخدا
(اَ جِ)
عبدالله بن محمد قرشی. محدثی است و از عطا روایت آرد. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابجد. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا