جدول جو
جدول جو

معنی ابوجحیفه - جستجوی لغت در جدول جو

ابوجحیفه
(اَ جُ حَ فَ)
وهب بن عبداﷲ. یکی از صحابۀ رسول صلوات اﷲعلیه. او پس از وفات آن حضرت بخدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیوست و در حروب آن حضرت حضور داشت. و امیرالمؤمنین علی او راوهب الخیر و گاهی وهب الله میخواند. و او بکوفه اقامت گزید و به سال 72 هجری قمری بدانجا درگذشت، حربا، جانورکی چون حرباء. (المزهر) ، دشنامی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ قُ فَ)
عثمان بن عامر بن عمرو تیمی صاحبی والد صدّیق. او پدر ابی بکر خلیفۀ اول است و در فتح مکه مسلمانی پذیرفت و وی را نزد رسول صلوات الله علیه بردند و موی سر همه سپید داشت و رسول فرمود شیخ را در خانه بایستی داشتن تا ما بزیارت او رفتیمی. وی چند ماه پس از مرگ پسر خویش ابی بکر در سال سیزدهم یا چهاردهم از هجرت به نودوهفت یا نودونه سالگی درگذشت
لغت نامه دهخدا
(اَ نُ حَ لَ)
نحلّی. صحابی است. صحابی به شخصی گفته می شود که در زمان حیات پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، او را دیده، به او ایمان آورده و در همان حال مسلمان از دنیا رفته باشد. صحابه نقش مهمی در انتقال مفاهیم دینی، روایت احادیث، و گسترش فرهنگ اسلامی داشتند. واژه صحابی در منابع تاریخی و حدیثی جایگاه خاصی دارد و شناخت صحابه برای درک بهتر تاریخ صدر اسلام ضروری است.
البجلی. صحابی است و بعضی او را از تابعین شمرده اند
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
یحیی بن یعلی بن حرمله. محدث است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ فَ)
نخودآب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ فَ)
نعمان بن ابی عبداﷲ محمد بن منصور بن احمد بن حیون. یکی از ائمۀ فضل و علماء قرائت قرآن و معانی آن و وجوه فقه و اختلاف فقها و لغت و شعر و معرفت به تاریخ و ایام ناس و او را در حق اهل بیت طهارت هزاران ورق تألیف است و نیز در مناقب و مثالب او را کتابی نیکوست وردی به مخالفین خود و ردی بر ابوحنیفه و بر مالک و شافعی و ابن سریج و نیز کتابی در اختلاف فقها و کتاب اصول المذاهب و کتاب ابتداءالدعوه للعبیدیین. کتاب الاختیار فی الفقه. کتاب الاقتصار فی الفقه. و قصیده ای فقهیه ملقب به المنتخبه دارد. او در اول مذهب مالکی داشت سپس طریقت اسماعیلیه گرفت و ملازم صحبت المغرابی تمیم معدبن المنصور گردید و آنگاه که معد بدیار مصر شدبا او بود و در مستهل ّ رجب 363 هجری قمری یا در جمعۀسلخ جمادی الاّخر آن سال به مصر درگذشت و معز بر او نماز گذاشت و او در میان اسماعیلیه سمت داعی داشت و پدر او ابوعبداﷲ محمد، عمری طویل یافت. وی اخبار نفیسۀ بسیاری از حفظ داشت و در سال 351 به صدوچهارسالگی بقیروان وفات کرد. ابوحنیفه را فرزندان شریف و صالح بوده است از جمله ابوالحسن علی بن نعمان که معز خلیفۀ فاطمی او را با ابوطاهر محمد زحلی باشتراک قاضی مصر کرد. و نیز ابوحنیفه را کتابی میان فقهای شیعه مشهور و هم اکنون موجود است به نام دعائم الاسلام. و مجلسی در بحار جلد اول معتقد است که ابوحنیفه شیعی اثناعشری است لکن بتقیّه خود را هفت امامی می نماید. رجوع به ابن خلکان و تاریخ یافعی و خطط مصر ابن زولاق شود
کنیت بیست فقیه است و از جمله، اشهر آنان نعمان بن ثابت
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ هََ نَ)
خرس. دب. (المزهر). کهنی
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ لَ)
سنین بن فرقد. صحابیست. در دایره المعارف های اسلامی، واژه صحابی به معنای یار پیامبر آمده است، کسی که در زمان حیات پیامبر با او ملاقات کرده، ایمان آورده و با اسلام از دنیا رفته است. این تعریف در علم حدیث و تاریخ اسلام کاربرد بسیار زیادی دارد و تأثیر بسزایی در فهم سنت نبوی دارد. صحابه ستون های اصلی جامعه اسلامی نخستین را تشکیل می دادند و در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارند.
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ فَ)
حجاج بن غیاث. محدث است. واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
فضل بن حباب بن محمد بن شعیب بن صخر جمحی بصری. قاضی بصره. از روات اخبار و اشعار و انساب. وفات او بسال 305 هجری قمری بوده است. کتاب الفرسان و کتاب طبقات الشعراء الجاهلین از اوست. و رجوع به فضل... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ حُ جَیْ یَ)
اجلح بن عبدالله بن حجیه. محدث است. محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ یات)
شریح بن یزید الحضرمی. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(اَ دِحْ یَ)
حوشب بن عقیل. محدث است و ابوداود سلیمان بن حرب از او روایت کند. واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟)
قیسی وادعی همدانی. کوفی. از تابعین است. او از علی و از وی ابواسحاق روایت کند. (تاریخ کبیر بخاری). تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
لغت نامه دهخدا