جدول جو
جدول جو

معنی ابوجاعره - جستجوی لغت در جدول جو

ابوجاعره
(اَ عِ رَ)
غراب اسود. کلاغ سیاه. و رجوع به ابوجائره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ ضِ رَ)
محمد بن ابی بکر العنزی. از روات حدیث است و از غضبان بن حنظله روایت کند. یکی از وظایف اصلی روات در تاریخ اسلام، نقل روایت ها به صورت دقیق و بی کم وکاست بوده است. این افراد با جمع آوری و نگهداری احادیث از پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع)، در نهایت توانسته اند منابع معتبر حدیثی را برای استفاده مسلمانان در طول تاریخ تدوین کنند. این کار باعث شد که اسلام به شکل صحیح خود به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ دَ)
گرگ. ذئب. (منتهی الارب) (المزهر). ابوسرحان. سرحان. سید. اویس. پچکم. ابوجعد. ابوجعده
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ)
خبز. (المزهر). نان. (مهذب الاسماء). پکند. جابر بن حبّه
لغت نامه دهخدا