جدول جو
جدول جو

معنی ابوالنفیس - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالنفیس
(اَ بُنْ ن ؟)
در ترجمه تاریخ الحکماء شهرزوری آمده است که او یکی از حکماء و شعراء سلف است و در محفوظ داشتن نوادر فلاسفه مانند ابوجعفر بن بانویۀ سجستانی است. نقل است که از وی پرسیدند که روزگار را چون یافتی گفت مانند کودکان است میبخشد آنچه را که بازستده و می ستاند آنچه را که بخشیده است. (از کتاب کنزالحکمه ترجمه نزهه الارواح و روضه الافراح، شهرزوری ج 2 ص 99)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُطْ طُ فَ)
الاحمسی. شبیل بن عوف بن ابی حیّه. او بزمان جاهلیّت درک صحبت رسول صلوات الله علیه کرد و بزهد معروف است و از عمر بن الخطاب و زید بن ارقم حدیث کند
حارث بن شبیل بجلی. محدّث و ثقه است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ قی ی)
اشنان. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
محدث است و مسلمه از او روایت کند. یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
شامی. محدث است. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
الضمیری. او راست: اصل الاصول فی خواص النجوم و احکامها و احکام الموالید. در کشف الظنون حاجی خلیفه این نام و نسبت بصورت مزبورآمده است لکن به اغلب احتمالات نام مصحف ابوالعنبس صیمری است. رجوع به ابوالعنبس محمد بن اسحاق... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ فَ)
ابن شیخ مبارک متخلص به فیضی (954- 1011 هجری قمری). برادر ابوالفضل ناگری. او را به زبان فارسی اشعاری است بشیوۀ هندیان و منظومۀ افسانۀ نل و دمن و تفسیر سواطعالالهام (1002) از اوست و در این تفسیر همه آیات قرآنیه را با کلماتی مرکب از حروف مهمله ترجمه کرده است و نسخه ای از آن در کتاب خانه نگارنده هست. و وی در واقعۀ برادر خود بقتل رسید. رجوع به ابوالفضل ناگری شود
ابن سبحان قلی. هشتمین از امرای جانی یا هشترخانی بخارا (از 1117 تا 1167 هجری قمری). این امیر تنها بر ممالک آن سوی جیحون حکم میراند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
صحابی است. صحابی به شخصی گفته می شود که در زمان حیات پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، او را دیده، به او ایمان آورده و در همان حال مسلمان از دنیا رفته باشد. صحابه نقش مهمی در انتقال مفاهیم دینی، روایت احادیث، و گسترش فرهنگ اسلامی داشتند. واژه صحابی در منابع تاریخی و حدیثی جایگاه خاصی دارد و شناخت صحابه برای درک بهتر تاریخ صدر اسلام ضروری است.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُرْ رُ بَ)
عباد بن طهمه ثعلبی. شاعری است از عرب
لغت نامه دهخدا
(اَبُ ل عِرْ ری)
اسد. (المرصّع). شیر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُضْ ضُ رَ)
عمنه بن عمار. از روات حدیث است. در علم حدیث شناسی، روات به عنوان کسانی شناخته می شوند که احادیث را از پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) نقل کرده اند. این افراد به طور ویژه در زمینه نقل صحیح و دقیق روایات فعالیت کرده اند و به دلیل دقت و امانت داری خود در نقل، در تاریخ علم حدیث جایگاه ویژه ای دارند. تلاش های روات در حفظ سنت نبوی، یکی از ارکان اصلی دقت در انتقال علم حدیث است.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ یَ)
عبدالرحمن سلیمان حمصی، یا سلمان حمصی. نام شاعری از عرب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُنْنَ)
ابوعبدالله. از بزرگان دعات اسمعیلیه، بخلافت از ابویعقوب در بغداد. و ابویعقوب او را برای خطاکه از او سر زد از خویش براند و قومی از اعاجم را برانگیخت تا او را بناآگاهان بکشتند. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
مولی عبدالله بن سعید. محدث است. او از ابی سعید الخدری و از او بکر بن سواره روایت کند. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
خلف مصری. متولد به سال 847 هجری قمری او راست دیوانی در سلوک، رمح. (المرصع)
لیثی. او راست: مشیخه ابی النحاس
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
خروس (؟). (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
عمرو بن عبدالملک بصری. از مشاهیر شعرای زمان خویش و معاصر برامکه. و او را از برمکیان انعام و احسان فراوان بوده است. و وی را با فضل بن یحیی برمکی بعض ماجراهای مشهوره است. و بیت ذیل از جملۀ قصیدۀ او در مدح برمکیان است:
اذا کنت من بغداد منقطعالثری
وجدت نسیم الجود من آل برمک، مندیل. دستمال. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
حمّام. گرمابه. (المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
کردوس بن عباس الثعلبی. محدث است. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْن ؟)
او را ده ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
صاحب المرصع این صورت را آورده و گوید جایگاهی است در بلاد مصر نزدیکی حیره (شاید: جیزه). در مظان دیگر یافت نشد
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
او راست: تذکره الغافل
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
او راست: کتاب قضاءالحوائج
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
اسد. (المزهر). شیر. (المرصع).
لغت نامه دهخدا