جدول جو
جدول جو

معنی ابوالمنتشر - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالمنتشر
(اَ بُلْ مُ تَ شِ)
روز. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ مُ تَ صِ)
ارسلان بن علی. هفتمین از سلاطین ایلک خانیۀ ترکستان (در اوائل قرن پنجم) پس ازشرف الدین طغان بن علی و او معروف به ارسلان خان اول است. رجوع به ارسلان خان... و رجوع به آل افراسیاب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ تَ فِ)
صحابی است، مرغ خانگی، سیاه گوش. فرانق. پروانه. قره قلاق. تفّه. پروانک. عناق الارض. غنجل. عناق. چاووش. وبر (؟) و آن شبیه بشغال است. و گویند او پیشاپیش شیر رود و هرجای که آنرا بینند دانند که شیر در آن نزدیکی است. و صاحب المرصع معنی تدرج نیز بر کلمه افزوده است صحابه نقشی کلیدی در تدوین و تبیین تعالیم اسلامی داشتند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ تَ مِ)
سلیمان بن طرخان التیمی. از زهاد و علماء بصره. وفات وی در ذی قعده 143 هجری قمری اتفاق افتاد
لیث از او روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ)
دو پسر او یوسف و کثیر از وی روایت کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ ذِ)
خروه. (مهذب الأسماء). رنگین تاج. گال. دیک. خروس. ابوالنبهان. ابوالیقظان. ابوسلیمان.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ ذِ)
نعمان بن عبدالسلام. فقیه عابد اصفهانی و عبدالرحمن بن مهدی از او روایت کرده است. مؤلف حبیب السیر گوید: نسب اوبشش واسطه به تیم اﷲ بن ثعلبه (بن عکابه) می پیوست ووفات او به سال 182 هجری قمری بود و در تاریخ یافعی مسطور است که: و کان ابوالمنذر فقیهاً عابداً صاحب التصانیف. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 279 شود
لغت نامه دهخدا