جدول جو
جدول جو

معنی ابوالعمامه - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالعمامه(اَ بُلْ عِ مَ)
بزرگ عمامه. (اساس البلاغۀ زمخشری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ ؟ قِ)
القعینی. نام یکی از فصحای عرب و از او کنانی روایت کند. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَوْ وا)
سمک. (المزهر).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَوْ وا)
سادن بیت المقدس. صاحب عمر و معاذ. او از کعب و از او جبرالضبعی و روح بن عائذ روایت کرده اند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
شاعری مقل ّ است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ مَ)
گرگ. ذئب
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ عِ مَ)
لقب سعید بن العاص بن امیّه، قرشی مکنی به ابواحیحه. و او جمالی بکمال و حرمت مقامی تمام داشت وهر جا که وی بود باحترام او هیچکس از قریش عمامه برسر نمی نهاد. و اجمل من ذوالعمامه، از امثال مبتذلۀعرب است و مراد همین ابواحیحه می باشد. شاعر گوید:
فتاه ابوها ذوالعمامه منهم
و مروان مااکفاؤها بکثیر.
(از المرصع ابن الأثیر).
رجوع به مجمعالأمثال میدانی چ طهران ص 162 شود
لغت نامه دهخدا