جدول جو
جدول جو

معنی ابوالعزیز - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالعزیز
(اَ بُ ل عَ)
ابن اسماعیل بن رزاز جزری ملقب به بدیع الزمان. او راست: کتاب الالات الروحانیه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبدالعزیز
تصویر عبدالعزیز
(پسرانه)
بنده پروردگار گرامی و باعزت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابوعزیز
تصویر ابوعزیز
(پسرانه)
پدر عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ بُلْ عَ لا)
کذا، صاعد. خطیب نیشابور بود بزمان محمود و مسعود غزنوی
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
الضمیری. او راست: اصل الاصول فی خواص النجوم و احکامها و احکام الموالید. در کشف الظنون حاجی خلیفه این نام و نسبت بصورت مزبورآمده است لکن به اغلب احتمالات نام مصحف ابوالعنبس صیمری است. رجوع به ابوالعنبس محمد بن اسحاق... شود
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ عَ)
ابن عمر بن محمد بن نباته السعدی التمیمی، مکنی به ابونصر و ملقب به ابن نباته. رجوع به ابن نباته (ابونصر عبدالعزیز) و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن بحر یا جریر یا نحریربن عبدالعزیز مشهور به ابن براج. رجوع به ابن براج عبدالعزیز و نیز به روضات الجنات ج 2 ص 355 شود
ابن محمد بن ابراهیم بن جماعه الکنانی الحموی معروف به ابن جماعه. رجوع به ابن جماعه و نیز به الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالرحمان بن فیصل بن ترکی بن عبدالله بن محمد بن مسعود. رجوع به ابن سعود عبدالعزیز بن عبدالرحمان شود
ابن ابراهیم بن بیان بن داود، مکنی به ابوالحسین معروف به ابن حاجب النعمان. رجوع به ابن حاجب النعمان شود
لغت نامه دهخدا
(اَبُ ل عِرْ ری)
اسد. (المرصّع). شیر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عُ رَ)
شیر. اسد. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عَ)
ابوالعیزار. مرغی است با گردنی نیک دراز که پیوسته در آب باشد و ماهی گیرد. و نام دیگر آن به عربی سبیطر باشد. صاحب منتهی الارب گوید: و یا کرکی است و بگمان ما ابوالعزار و ابوالعیزار و سبیطر چوبینۀ قدماست. وامروز در سواحل دریای خزر از این مرغ بسیار باشد
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عَ)
شیر. اسد. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عَ)
ابن عبدالقوی منذری زکی الدین (کذا) متوفی به سال 656 هجری قمری او راست: کتاب ترغیب و ترهیب. (کشف الظنون) ، بلستک. (مهذب الاسماء). پرستو. پرستوک، زنبور. (مهذب الاسماء) ، ابوالملیح. چکاوک
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَ)
عنبر یا عباس. در لغت نامۀ اسدی بیت ذیل از این شاعر فارسی برای کلمه فرکند شاهد آمده است:
نه در وی آدمی را راه رفتن
نه در وی آبها را جوی و فرکند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ زَیْ یِ)
ریحان
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ)
محمد بن اعین. محدث است. او از ابن المبارک و نضر بن محمد روایت کند. محدثان در تاریخ اسلام، نه تنها ناقلان احادیث بلکه حافظان امانت علمی امت اسلامی بودند. آنان در دوران اختلاط احادیث صحیح و جعلی، با تکیه بر معیارهای علمی، به پالایش روایات پرداختند و با دسته بندی آن ها، منابع معتبر را متمایز ساختند. علم رجال و طبقات راویان به همت همین محدثان شکل گرفت و معیارهای دقیق علمی برای نقل روایت تدوین شد.
متوکل خلیفه پس از عزل عبدالملک بن زیات وزارت و کتابت خویش ابوالوزیر را داد و او مدتی در این مقام ببود سپس وی را عزل و مصادره کرد و آنگاه وزارت بجرجرائی داد. رجوع به دستورالوزراء چ طهران ص 71 و حبیب السیر ج 1 ص 292 و تجارب السلف ص 180 شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ عَ)
حب الزلم. رجوع به حب الزلم شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عِزز)
طاهر بن حسن بن حبیب حلبی. معروف به ابن حبیب. رجوع به طاهر بن حسن... و رجوع به ابن حبیب بدرالدین... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حب العزیز
تصویر حب العزیز
سعد سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار