جدول جو
جدول جو

معنی ابوالصابر - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالصابر(اَ بُصْ صا بِ)
شکیبا. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُصْ صا دِ)
تبّانی (امام...). دانشمندی از آل تبّان حفید ابوالعباس تبّانی. معاصر غزنویان. رجوع به آل تبان شود. و رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب صفحات ذیل شود: 123، 194، 195، 205، 206، 207، 536، 538. و نیز رجوع به تبانیان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
هاشم عنوان بن عثمان الزبیدی الشامی. او را قرائتی است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صَ)
نای. (دهار) (مهذب الاسماء) (السامی فی الأسامی) نی. مزمار
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صَ)
پلنگ
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صَ)
قبیصی. عالمی ریاضی است. شاگرد علی بن احمد العمرانی الموصلی و معاصر ابن الندیم صاحب الفهرست است و مجسطی تدریس میکرده است. رجوع به فهرست ابن الندیم و تاریخ الحکماء قفطی ترجمه اقلیدس ص 64 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَ بَ)
بیهوده گوی. فسوس کننده. ابوعبره
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ بَ)
نسر. (المزهر). کرکس. دال
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نا)
سنگ زبرین از دو سنگ آتش زنه و زیرین را ام النار گویند. ذوالرمه راست:
و سقط کعین الدیک بارعت صاحبی
اباها و میانا لموضعها وکرا
مشهره لایمکن الفحل امها
اذا هی لم تمسک باطرافها قسرا.
و دیگری گوید:
و منتوجه من غیر حمل لو اننا
ترکنا اباها لم ترد امها بعلا.
رجوع به زند و پازند شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صا دِ)
بزماورد
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَمْ بَ)
سیر. ثوم. فوم. بوالعنبر. بلعنبر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُصْ صا مِ)
عباده بن الصّامت. از روات حدیث است. روات در تاریخ علم حدیث از اهمیت ویژه ای برخوردارند زیرا توانسته اند با گردآوری و نقل احادیث صحیح پیامبر اسلام، به انتقال صحیح آموزه های دینی کمک کنند. این افراد با تحلیل اسناد روایات، اطمینان حاصل می کردند که تنها احادیث معتبر به نسل های بعدی منتقل می شود و در نتیجه دقت علمی در نقل روایات را ترویج کردند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُزْ زا هَِ)
ابوالزاهریّه. جدیر یا حدیر یا جریر بن کریب شامی. محدث است. او از ابوالمغیره و معاویه بن صالح از او روایت کند. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ رَ)
زیاد. تابعی است. واژه تابعی به مسلمانانی اطلاق می شود که با اینکه پیامبر اسلام (ص) را ندیدند، اما از کسانی که با ایشان زندگی کردند بهره علمی و معنوی بردند. تابعین در قرون اولیه هجری زندگی می کردند و سهم بزرگی در توسعه و نهادینه سازی فرهنگ اسلامی داشتند. بسیاری از مفسران اولیه قرآن، مانند مجاهد و عکرمه، از جمله تابعین بودند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ رَ)
نمر. (المزهر). پلنگ
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ فَ)
خبیص. (المزهر). افروشه. آفروشه. حلوای سفید. حلوای خانگی. ابوصالح. ابوطبیب. خبیصه. ابوسهل.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ بِ)
کنیتی که اصحاب عدل به سلام قاری ابوالمنذر میدادند، حیض. بی نمازی
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَمْ بَ)
غنیم بن قیس. از روات حدیث است. در بررسی تاریخ اسلام، روات به عنوان افراد علمی با تخصص در نقل حدیث شناخته می شوند که در جمع آوری احادیث از راویان مختلف بسیار دقیق بوده اند. این افراد با دقت در اسناد روایات و شرایط خاص راویان، توانستند احادیث معتبر و صحیح را از نقل های نادرست یا ضعیف تمییز دهند و این امر به صحت دین اسلام کمک کرد.
لغت نامه دهخدا
(اَ صا بِ)
نمک. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی). ملح.
لغت نامه دهخدا