جدول جو
جدول جو

معنی ابوالسنابل - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالسنابل
(اَ بُسْ سَ بِ)
ابن بعکک بن حجاج بن حارث بن سباق بن عبدالداربن قصی قرشی عبدری. و در نام او اختلاف است لبید یا عمرو یا حبه ودر جدّ او نیز خلاف است بعضی بجای سباق، عمیله گفته اند و او شاعری بود از بنی عبدالدار و بیوم الفتح مسلمان شد و از مؤلفهالقلوب است. رجوع به بعکک... شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ مَ / مُ زِ)
ابومنازل. خالد بن مهران الحذّاء المصری. محدث است. در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ جَنْ نا)
شیخ نجم الدین طامّهالکبری. احمد بن عمر بن محمد بن عبدالله صوفی خیوقی خوارزمی. مولد او به سال 540 هجری قمری در خوارزم. و گویند کنیت ابوالجناب را رسول صلوات الله علیه در خواب بدو داد. و گاهی او را شیخ نجم الدین کبری خوانند و کبیر مخفف طامهالکبری باشد. در سال 568 از دیار خود به بلدۀ همدان شد و از آنجا باسکندریۀ مصررفت و رخصت حدیث یافت و از مصر باهواز آمد و در 618در غزاء با خذلۀ تاتار به خوارزم بشهادت رسید، و سلسلۀ صوفیۀ خوارزم و نواحی بدو منتهی شود. شیخ به اسکندریه از ابوطاهر سلفی و به تبریز از محمد بن اسعدعطاری و باصفهان از ابوالمکارم لبان و ابوسعید رازانی و محمد بن ابی زید کرانی و مسعود بن ابی منصور جمالی و ابوجعفر صیدلانی حدیث شنود و خود بخوارزم حدیث کرد و ابومحمد عبدالعزیز بن هلال اندلسی از او روایت کند. ابن جراده در تاریخ حلب گوید شیخ نجم الدین در مراجعت از مصر بر حلب نیز بگذشت شیخ در اسکندریه صحبت اسماعیل قصری دریافت و سپس بخدمت شیخ عمار یاسر پیوست و بعد از آن به مصر بشیخ روزبهان فارسی ارادت ورزید و احمد موصلی و قاضی ابن العصر دمشقی را نیز بدید و خرقه از اسماعیل قسری (کذا) پوشید و شیخ مجدالدین بغدادی و شیخ سعدالدین حموئی و شیخ رضی الدین علی بن سعد البحرینی المعروف به لالا و شیخ نجم الدین دایه و سیف الدین باخرزی و جمال الدین گیل و مولا جلال الدین از مریدان و پیروان اویند. او راست: کتاب منازل السایرین و رساله الخائف الهائم من لومهاللائم. و از اشعار اوست:
در کوی تو میدهند جانی بجوی
جان راچه محل که کاروانی بجوی
از تو صنما جوی جهانی ارزد
زین جنس که مائیم جهانی بجوی.
این لاله رخان که اصلشان از چگل است
یارب که سرشت پاکشان از چه گل است
دل را ببرند وقصد جان نیز کنند
این است بلا وگرنه زیشان چه گله ست.
برای سایر اشعار او رجوع به مجمعالفصحا و ریاض العارفین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُسْ سَمْ ما)
نام مردیست که امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر او حدّ شرب خمر راند
قعنب عدوی. مقری است
لغت نامه دهخدا