جدول جو
جدول جو

معنی ابوالحریف - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالحریف
عبیدالله بن ابی ربیعه. محدث است. محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوالحسین
تصویر ابوالحسین
(پسرانه)
پدر حسین، کنیه آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابوالوری
تصویر ابوالوری
کنیۀ روزگار
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بُضْ ضُ رَ)
عمنه بن عمار. از روات حدیث است. در علم حدیث شناسی، روات به عنوان کسانی شناخته می شوند که احادیث را از پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) نقل کرده اند. این افراد به طور ویژه در زمینه نقل صحیح و دقیق روایات فعالیت کرده اند و به دلیل دقت و امانت داری خود در نقل، در تاریخ علم حدیث جایگاه ویژه ای دارند. تلاش های روات در حفظ سنت نبوی، یکی از ارکان اصلی دقت در انتقال علم حدیث است.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُشْ شَ رَ)
ناصح بن ظفر بن سعد منشی جرفادقانی. مترجم تاریخ یمینی تألیف ابی النصر محمد بن عبدالجبار عتبی. رجوع به ناصح... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُشْ شَ رَ)
تیره ای از شعبه عرب جبّاره از قبائل خمسۀ فارس
لغت نامه دهخدا
(اَ بُذْ ذَرْیْ/ ذَ)
خالد بن عبدالرحمن افریقی. محدث است. در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
روباه. ابوالحنبص.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عُ)
نوعی گاو دشتی به افریقیه
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
اسمی است و جمع آن حرّث و حرّاث آید، و جمع حارث حرّث و حوارث است
شیر. اسد. (المزهر) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حُرُ)
کنیتی است از کنای عرب
لغت نامه دهخدا
لقب جماعتی است، درویشی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ وَ را)
کنیت آدم ابوالبشر صفی است
لغت نامه دهخدا
(اَبُ ل عِرْ ری)
اسد. (المرصّع). شیر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عَ)
شیر. اسد. (المرصّع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
قاضی ابوالحصین، معاصر سعدالدوله ابوالمعالی شریف بن سیف الدوله، فرمانروای حلب. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 392 شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حُ سَ)
غزال. (المزهر). آهو
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
پلنگ. نمر. ابوالابرد. ابوجذامه. (مهذب الاسماء). ابوجهل
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حُ صَ)
روباه. (السامی فی الاسامی). ثعلب. (المزهر) (مهذب الاسماء) (تاج العروس). روس. (برهان). نیفه. روبه
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
نام حصاری بخیبر از یهود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بُ رَ)
پرنده ای است اندک پیس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُتْ تُ)
طرابلسی. محدث است. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
نام مردی از حروریه
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
شیر. اسد. (المزهر). ابوالحذر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ رَ کَ)
وطی. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ لَ)
ببغاء. طوطی. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
حمّام. گرمابه. (المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ غَ)
صنهاجی. او راست: الجمع و البیان فی تاریخ قیروان
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ قَ)
گاومیش. (مهذب الاسماء). جاموس. و رجوع به ابوالعرمض شود، کدری. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ ل عُ رَ)
شیر. اسد. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُسْ سَ)
سلیمان بن کندیر. محدّث است و بعضی کنیت او را ابوصدقه العجلی گفته اند. با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
لغت نامه دهخدا