جدول جو
جدول جو

معنی ابوالحجاج - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالحجاج
(اَ بُلْ حَجْ جا)
پیل. فیل. ابودغفل. ابوالحرماز. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی) (المزهر).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن احمد بن عنبه کلاعی، مکنی به ابوالحجاج. پزشک اندلسی اشبیلی بود. در قاهره مسکن گزید و در سال 633 هجری قمری در حدود شصت سالگی در همانجا درگذشت. وی در طب مهارت داشت و از شعر و ادب نیز بهره مند بود.
لغت نامه دهخدا
ابن یحیی بن عیسی بن عبدالرحمان تادلی، مکنی به ابوالحجاج و معروف به ابن الزیات. لغت دان و ادیب و از قضاه مالکی و از مردم تادلۀ مغرب (در میان تلمسان و فاس) بود. آثاری دارد که از آن جمله است: 1- التشوف الی رجال التصوف. 2- نهایت المقامات فی درایت المقامات، و آن شرح مقامات حریری است. 3- مناقب الشیخ احمد السبتی دفین مراکش. 4- رساله ای در نحو در پنج دفتر. وی به سال 627 هجری قمری درگذشته است.
لغت نامه دهخدا
ابن محمد میلوی (مولوی) ، معروف به ابن وکیل و مکنی به ابوالحجاج. ادیب به مصر بود و تألیفاتی دارد که از آن جمله است: 1- تغریدالعندلیب علی غصن الاندلس الرطیب. 2- احسن المسالک لاخبار البرامک. 3- بغیهالمسامر و غنیهالمسافر. او پس از سال 1114 هجری قمری درگذشته است.
لغت نامه دهخدا
ابن عمر انفاسی (661-761 هجری قمری) ، مکنی به ابوالحجاج و معروف به انفاسی. امام مسجد کروبین در فاس و مردی نیکوکار و فقیه مذهب مالکی بود. از آثار اوست: تقیید علی رساله ابی زید القیروانی.
لغت نامه دهخدا
یوسف بن اسماعیل. هفتمین از ملوک بنی نصر در غرناطه (از 733 تا 755 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
یوسف بن موراطیوی. از اطبای قرن ششم. تولد وی در موراطیو از قرای بلنسیه به اندلس. او در مراکش دانش طب آموخت، و امیر ناصر ابومحمد او را طبیب خاص خویش کرد و تا زمان یوسف مستنصر در خدمت آن خاندان ببود و در مراکش به بیماری نقرس درگذشت
لغت نامه دهخدا
کنیت یوسف بن یوسف. چهاردهمین از پادشاهان بنی نصر در غرناطه (از 810 تا 820 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن احمد بغدادی، ملقب به عفیف الدین و مکنی به ابوالحجاج و معروف به ابن بقال. مذهب حنبلی و مسلک تصوف داشت. شیخ رباط مرزبانیۀ بغداد بود و قبرش در تربت امام احمد است. آثاری دارد که از آن جمله است: سلوک الخواص. یوسف به سال 668 هجری قمری درگذشته است.
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن قارو، مکنی به ابوالحجاج. از بسیاری سماع حدیث کرد و به خراسان رفت و در بلخ سکونت گزید و به سال 535 ه. ق. در همان شهر درگذشت. (از تاج العروس ذیل جیان)
لغت نامه دهخدا
ابن موسی کلبی، مکنی به ابوالحجاج. از مردم سرقسطه و نابینا بود و از دانشمندان نحو و توحید و اعتقادات به شمار است. در اواخر عمر به عدوه مهاجرت کرد وبه سال 520 هجری قمری در غرناطه درگذشت. از او آثار ارزنده و ارجوزه های مشهور برجاست.
لغت نامه دهخدا
(اُ بُرُلْ حَجْ جا)
نام آبهائی است بنی نمیر را
لغت نامه دهخدا
(اَ بُسْ سا)
دیوداد. پدر خاندان بنوساج. او حکمران کوفه و اهواز بود و در سال 266 هجری قمریدرگذشت. و اولاد او بفرمانروائی آذربایجان رسیدند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
سلمی. کثیر بن عبدالله. تابعی است و او را ا ز بس سپیدی دندان، بدین لقب خواندند. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از نسل دوم مسلمانان بوده و صحابی پیامبر اسلام را درک کرده ولی خود مستقیماً پیامبر را ندیده است. تابعین با آنکه پیامبر را ندیدند، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها علم، حدیث، و سنت را فراگرفتند. این افراد نقش بسیار مهمی در انتقال میراث دینی و فرهنگی اسلام به نسل های بعد داشتند و بسیاری از بزرگان فقه، تفسیر و حدیث از میان تابعین برخاسته اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ نَ)
ابن خلف مصری لغوی. مولد او به سال 849 هجری قمری بوده است. او راست: حاشیه ای بر شرح علی بن اسماعیل قونوی بر الحاوی الصغیر عبدالغفار قزوینی و منظومه ای در عقاید و شرح منظومۀ فوق و نیز شافیۀ ابن حاجب را بشعر کرده است و هم مغنی ابن هشام را بنظم آورده و باز او راست شرحی بر این منظومه و نظم تلخیص المفتاح و مؤلف کشف الظنون در ذیل ’تلخیص المفتاح’ نام را ’ابوالنجاد’ آورده و ظاهراً نام اخیر صحیح است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
العتکی الازدی البصری، ربیعه بن زراره یا زراره بن ربیعه. تابعی است و از عثمان بن عفان روایت کند. گویند وی درصدوبیست سالگی درگذشته است. رجوع به زراره... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
تیره ای از شعبه شیبانی از طائفۀ عرب ایلات خمسۀ فارس
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حُ)
کنیت سعید بن یسار
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
نصیب. او را هفتاد ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
شیر. اسد. (المزهر). ابوالحذر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ هََدْ دا)
محدث است. او از ابن المسیب و از او حرمله روایت کرده است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
ابوالحجاج. یکی از ملوک بنی احمر که در غرناطه حکمرانی داشته اند. در تاریخ 733 هجری قمری به حکومت رسید و بنای نیمه تمام و قصر معروف ’الحمراء’را به اتمام رسانید. و امور عدلیه را منظم ساخت و 22 سال حکمرانی نمود. تا در سال 755 در حال نماز در مسجد جامع به دست مخالفی کشته شد.
لغت نامه دهخدا