شدادبن ابی العالیه. از روات حدیث است. روات در علم حدیث نه تنها به عنوان ناقلان ساده احادیث شناخته نمی شوند، بلکه آنان به عنوان تحلیلگران و بررسی کنندگان دقت در سند روایت ها نیز شناخته می شوند. این افراد با دقت و توجه ویژه به منابع مختلف روایات، توانسته اند احادیث صحیح را از روایت های جعلی و نادرست تمییز دهند و به منابع معتبر علمی تبدیل کنند.
شدادبن ابی العالیه. از روات حدیث است. روات در علم حدیث نه تنها به عنوان ناقلان ساده احادیث شناخته نمی شوند، بلکه آنان به عنوان تحلیلگران و بررسی کنندگان دقت در سند روایت ها نیز شناخته می شوند. این افراد با دقت و توجه ویژه به منابع مختلف روایات، توانسته اند احادیث صحیح را از روایت های جعلی و نادرست تمییز دهند و به منابع معتبر علمی تبدیل کنند.
محمد بن صالح. محدث است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
محمد بن صالح. محدث است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
نجم الدین خبوشانی محمد بن الموفق بن سعید بن علی بن الحسن بن عبداﷲ. فقیه شافعی. در فقه شاگرد محمد بن یحیی مؤلف تحقیق المحیط، و سلطان صلاح الدین باشارۀ او مدرسه مجاور ضریح امام شافعی را در قرافهالصغری بساخت و تدریس آن مدرسه به نجم الدین گذاشت. ولادت او در ناحیۀ استوی خبوشان به سال 510 هجری قمری و وفات در 587 هجری قمری و مدفنش در مدرسه مذکوره زیر پای امام شافعی است
نجم الدین خبوشانی محمد بن الموفق بن سعید بن علی بن الحسن بن عبداﷲ. فقیه شافعی. در فقه شاگرد محمد بن یحیی مؤلف تحقیق المحیط، و سلطان صلاح الدین باشارۀ او مدرسه مجاور ضریح امام شافعی را در قرافهالصغری بساخت و تدریس آن مدرسه به نجم الدین گذاشت. ولادت او در ناحیۀ استوی خبوشان به سال 510 هجری قمری و وفات در 587 هجری قمری و مدفنش در مدرسه مذکوره زیر پای امام شافعی است
شیخ نجم الدین طامّهالکبری. احمد بن عمر بن محمد بن عبدالله صوفی خیوقی خوارزمی. مولد او به سال 540 هجری قمری در خوارزم. و گویند کنیت ابوالجناب را رسول صلوات الله علیه در خواب بدو داد. و گاهی او را شیخ نجم الدین کبری خوانند و کبیر مخفف طامهالکبری باشد. در سال 568 از دیار خود به بلدۀ همدان شد و از آنجا باسکندریۀ مصررفت و رخصت حدیث یافت و از مصر باهواز آمد و در 618در غزاء با خذلۀ تاتار به خوارزم بشهادت رسید، و سلسلۀ صوفیۀ خوارزم و نواحی بدو منتهی شود. شیخ به اسکندریه از ابوطاهر سلفی و به تبریز از محمد بن اسعدعطاری و باصفهان از ابوالمکارم لبان و ابوسعید رازانی و محمد بن ابی زید کرانی و مسعود بن ابی منصور جمالی و ابوجعفر صیدلانی حدیث شنود و خود بخوارزم حدیث کرد و ابومحمد عبدالعزیز بن هلال اندلسی از او روایت کند. ابن جراده در تاریخ حلب گوید شیخ نجم الدین در مراجعت از مصر بر حلب نیز بگذشت شیخ در اسکندریه صحبت اسماعیل قصری دریافت و سپس بخدمت شیخ عمار یاسر پیوست و بعد از آن به مصر بشیخ روزبهان فارسی ارادت ورزید و احمد موصلی و قاضی ابن العصر دمشقی را نیز بدید و خرقه از اسماعیل قسری (کذا) پوشید و شیخ مجدالدین بغدادی و شیخ سعدالدین حموئی و شیخ رضی الدین علی بن سعد البحرینی المعروف به لالا و شیخ نجم الدین دایه و سیف الدین باخرزی و جمال الدین گیل و مولا جلال الدین از مریدان و پیروان اویند. او راست: کتاب منازل السایرین و رساله الخائف الهائم من لومهاللائم. و از اشعار اوست: در کوی تو میدهند جانی بجوی جان راچه محل که کاروانی بجوی از تو صنما جوی جهانی ارزد زین جنس که مائیم جهانی بجوی. این لاله رخان که اصلشان از چگل است یارب که سرشت پاکشان از چه گل است دل را ببرند وقصد جان نیز کنند این است بلا وگرنه زیشان چه گله ست. برای سایر اشعار او رجوع به مجمعالفصحا و ریاض العارفین شود
شیخ نجم الدین طامّهالکبری. احمد بن عمر بن محمد بن عبدالله صوفی خیوقی خوارزمی. مولد او به سال 540 هجری قمری در خوارزم. و گویند کنیت ابوالجناب را رسول صلوات الله علیه در خواب بدو داد. و گاهی او را شیخ نجم الدین کبری خوانند و کبیر مخفف طامهالکبری باشد. در سال 568 از دیار خود به بلدۀ همدان شد و از آنجا باسکندریۀ مصررفت و رخصت حدیث یافت و از مصر باهواز آمد و در 618در غزاء با خذلۀ تاتار به خوارزم بشهادت رسید، و سلسلۀ صوفیۀ خوارزم و نواحی بدو منتهی شود. شیخ به اسکندریه از ابوطاهر سلفی و به تبریز از محمد بن اسعدعطاری و باصفهان از ابوالمکارم لبان و ابوسعید رازانی و محمد بن ابی زید کرانی و مسعود بن ابی منصور جمالی و ابوجعفر صیدلانی حدیث شنود و خود بخوارزم حدیث کرد و ابومحمد عبدالعزیز بن هلال اندلسی از او روایت کند. ابن جراده در تاریخ حلب گوید شیخ نجم الدین در مراجعت از مصر بر حلب نیز بگذشت شیخ در اسکندریه صحبت اسماعیل قصری دریافت و سپس بخدمت شیخ عمار یاسر پیوست و بعد از آن به مصر بشیخ روزبهان فارسی ارادت ورزید و احمد موصلی و قاضی ابن العصر دمشقی را نیز بدید و خرقه از اسماعیل قسری (کذا) پوشید و شیخ مجدالدین بغدادی و شیخ سعدالدین حموئی و شیخ رضی الدین علی بن سعد البحرینی المعروف به لالا و شیخ نجم الدین دایه و سیف الدین باخرزی و جمال الدین گیل و مولا جلال الدین از مریدان و پیروان اویند. او راست: کتاب منازل السایرین و رساله الخائف الهائم من لومهاللائم. و از اشعار اوست: در کوی تو میدهند جانی بجوی جان راچه محل که کاروانی بجوی از تو صنما جوی جهانی ارزد زین جنس که مائیم جهانی بجوی. این لاله رخان که اصلشان از چگل است یارب که سرشت پاکشان از چه گل است دل را ببرند وقصد جان نیز کنند این است بلا وگرنه زیشان چه گله ست. برای سایر اشعار او رجوع به مجمعالفصحا و ریاض العارفین شود
شمس الدین محمود بن ابی القاسم عبدالرحمن بن احمد بن محمد بن ابی بکر اصفهانی. مولد او674 هجری قمری در اصفهان و هم بدانجا به تحصیل علوم وفنون پرداخت و در علوم عربیت ماهر گردید و سپس به دمشق شد و در آنجا ابن تیمیه او را بدید و مرتبت او در علم بشناخت و در تعظیم او مبالغت کرد و پیوسته در جامع اموی بتلاوت و یا تدریس طلاب میپرداخت و پس از ابن زملکانی مدرسی مدرسه رواحیه داشت و سپس بقاهره شدو قوصون در قرافه برای او خانقاهی کرد و او شیخ آن خانقاه بود. اسنوی گوید وی در علوم عقلیه بارع بود واهل صلاح را دوست میداشت با اعتقاد صحیح و غیرمتکلف در معاش و قانع در اکل و او را کتب بسیار است از جمله: تفسیری بزرگ و شرح کافیۀ ابن حاجب و شرح مختصر ابن حاجب در اصول و شرح تجریدالکلام و شرح منهاج بیضاوی و شرح طوالع بیضاوی و شرح بدیع ابن ساعاتی و رساله ای در عروض و غیر آن و چون حکما و اصولیین متأخر ’اصفهانی’ مطلق گویند مراد ابوالثنا صاحب ترجمه است
شمس الدین محمود بن ابی القاسم عبدالرحمن بن احمد بن محمد بن ابی بکر اصفهانی. مولد او674 هجری قمری در اصفهان و هم بدانجا به تحصیل علوم وفنون پرداخت و در علوم عربیت ماهر گردید و سپس به دمشق شد و در آنجا ابن تیمیه او را بدید و مرتبت او در علم بشناخت و در تعظیم او مبالغت کرد و پیوسته در جامع اموی بتلاوت و یا تدریس طلاب میپرداخت و پس از ابن زملکانی مدرسی مدرسه رواحیه داشت و سپس بقاهره شدو قوصون در قرافه برای او خانقاهی کرد و او شیخ آن خانقاه بود. اسنوی گوید وی در علوم عقلیه بارع بود واهل صلاح را دوست میداشت با اعتقاد صحیح و غیرمتکلف در معاش و قانع در اکل و او را کتب بسیار است از جمله: تفسیری بزرگ و شرح کافیۀ ابن حاجب و شرح مختصر ابن حاجب در اصول و شرح تجریدالکلام و شرح منهاج بیضاوی و شرح طوالع بیضاوی و شرح بدیع ابن ساعاتی و رساله ای در عروض و غیر آن و چون حکما و اصولیین متأخر ’اصفهانی’ مطلق گویند مراد ابوالثنا صاحب ترجمه است
سنگ زبرین از دو سنگ آتش زنه و زیرین را ام النار گویند. ذوالرمه راست: و سقط کعین الدیک بارعت صاحبی اباها و میانا لموضعها وکرا مشهره لایمکن الفحل امها اذا هی لم تمسک باطرافها قسرا. و دیگری گوید: و منتوجه من غیر حمل لو اننا ترکنا اباها لم ترد امها بعلا. رجوع به زند و پازند شود
سنگ زبرین از دو سنگ آتش زنه و زیرین را ام النار گویند. ذوالرمه راست: و سقط کعین الدیک بارعت صاحبی اباها و میانا لموضعها وکرا مشهره لایمکن الفحل امها اذا هی لم تمسک باطرافها قسرا. و دیگری گوید: و منتوجه من غیر حمل لو اننا ترکنا اباها لم ترد امها بعلا. رجوع به زند و پازند شود