جدول جو
جدول جو

معنی ابوالبرکه - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالبرکه
(اَ بُلْ بَ رَ کَ)
نام شاعری فارسی گوی از مردم خراسان معاصر امیرعلی شیر نوائی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ حَ رَ کَ)
وطی. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ بَ رَ کَ)
نام دانه ای کوچک و سیاه است. (دزی ج 1 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ رَ)
نجم الدین خبوشانی محمد بن الموفق بن سعید بن علی بن الحسن بن عبداﷲ. فقیه شافعی. در فقه شاگرد محمد بن یحیی مؤلف تحقیق المحیط، و سلطان صلاح الدین باشارۀ او مدرسه مجاور ضریح امام شافعی را در قرافهالصغری بساخت و تدریس آن مدرسه به نجم الدین گذاشت. ولادت او در ناحیۀ استوی خبوشان به سال 510 هجری قمری و وفات در 587 هجری قمری و مدفنش در مدرسه مذکوره زیر پای امام شافعی است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بَ رَ زا)
یزید بن عطارد. تابعی است. واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ)
شیر. اسد. (المزهر). ابوالحذر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بُ رَ)
پرنده ای است اندک پیس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَ بَ رَ)
ابوعبره. ابوالعبر. بیهوده گوی. فسوس کننده. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ بُ)
کنیت قاسم ذبیانی ابن حنبل. شاعر معروف اسلامی
لغت نامه دهخدا
(ذُلْ بَ رَ کَ)
صاحب برکت، خداوند برکت. ذوالنزل، دارای سفرۀ طعام، خداوند خوان گسترده
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ ؟)
هاشم عنوان بن عثمان الزبیدی الشامی. او را قرائتی است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا