جدول جو
جدول جو

معنی ابوالاملاک - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالاملاک
(اَ بُلْ اَ)
علی بن عبدالله بن عباس، جد خلفای عباسی. مولد او به سال 40 هجری قمری بود و امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را علی نام نهاد و کنیت ابوالحسن داد. او مردی زاهد و فصیح بود و از ولید بن عبدالملک بسی آزار دید و از دمشق به حمیمه یکی از قراء اشراط انتقال جست. گویند بنوامیه او را به ترک نام و کنیت خود اجبار کردند و او به تغییر کنیت خویش به ابومحمد راضی شد لکن بگشتن نام تن درنداد. و او را ابوالاملاک از آن گفتند که چون نوزادبود امیرالمؤمنین او را بر دست گرفت و نام و کنیت داد و آنگاه که او را به عبدالله رد می کرد فرمود: خذه الیک اباالاملاک، و معنی آنکه بگیر پدر پادشاهان را
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ اَ)
قسمی از ذوات الثدی بی ثنایا از نواحی حارۀ افریقیه و او را بر پوست موی خشن است و خود حیوانی لیلی و حذر و بطی ٔ و گران با سری سخت درازو بتفوزی نهایت باریک و زبانی دودی شکل و بر قوائم او ناخنانی تیز و آنان در لانه های گود که در زمین کنندمنزل دارند و غذا مور و موریانه خورند و آن با زبان صید کنند و زبان آنان را لعابی لازق و چسبنده است
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ)
پدر شاهان
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ)
ارسلان بن مسعود بن ابراهیم بن مسعود بن محمود بن سبکتکین. رجوع به ارسلان... شود:
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود.
مسعودسعد.
شاهی که پیر گشته جهان را جوان کند
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان کند.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عبدالله بن عباس، مکنّی به ابوالحسن و ابومحمد و مشهور به ابوالاملاک و ملقّب به ذوالثفنات. وی جد خلفای عباسی بود و در سال 40 هجری قمری متولد شد. او نیز مانند سید سجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهم االسلام، ملقّب به ذوالثفنات است. و او را پنج صد درخت زیتون بود و هر روز زیرهر درخت دو رکعت نماز می گذاشت. (از یادداشت دهخدا). در ’منتهی الارب’ آمده است که: ’علی بن عبدالله بن عباس’ تابعی است. رجوع به ابوالاملاک و ذوالثفنات و نیز رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 14، 177، 182 و 193 شود
لغت نامه دهخدا